loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب نیکلاس نیکلبی (کلکسیون کلاسیک)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
65,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

معرفی کتاب نیکلاس نیکلبی

کتاب نیکلاس نیکلبی (کلکسیون کلاسیک) نوشته ی چارلز دیکنز ترجمه ی محسن سلیمانی توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

کتاب موضوعی اجتماعی دارد و با خواندن آن می توان به اوضاع اجتماعی و اقتصادی خانواده های انگلیسی در قرن نوزدهم میلادی پی برد. جامعه ای که در آن ثروت و درآمد سالیانه نقش بسیار مهمی در خانواده های آن زمان داشت. هر خانواده ای که پول نداشت مجبور بود برای جبران کمبود درآمد و فقر به کارهایی نامناسب تن دهد. داستان از آن جا آغاز می شود، که " گادفری نیکلبی " ساکن لندن با درآمد سالانه شصت تا هشتاد پوند تصمیم می گیرد، ازدواج کند. او که خیلی جوان و ثروتمند نبود، فقط به خاطر عشق، با دختری که از قدیم عاشق او بود ازدواج کرد. دختر هم به نوبه ی خودش به همین دلیل با او ازدواج کرد. ولی بعد از ماه عسل، نیکلبی و همسرش با حسرت به دنیای اطرافشان نگاه کردند؛ و متوجه شدند برای پیشرفت نمی توانند روی درآمد آقای نیکلبی حساب کنند. پنج سال بعد، نیکلبی صاحب دو پسر شد و به این فکر افتاد برای معاش خانواده اش فکری جدی کند. یک روز صبح پستچی برایش نامه ای آورد که حاشیه ی آن مشکی بود. نامه خبر مرگ عموی او " رالف نیکلبی " را آورده بود. رالف نیکلبی پنح هزار پوند برای او به ارث گذاشته بود. نیکلبی اول خبر را باور نکرد. اما بعد معلوم شد پیر مرد، می خواسته همه ی ثروتش را به موسسه ی خیریه بدهد، اما چون موسسه چند ماه قبل درخواست کمک یکی از آشنایانش را رد کرده بود، از این کار منصرف شده بود و همه ی ثروتش را به گادفری واگذار کرده بود. گادفری با مقداری از این پول یک مزرعه در دون شایر خرید و با درآمدی که از سود پولش و کشاورزی در آن زمین به دست می آورد، زندگی آرامی برای خانواده اش فراهم کرد. پسران گادفری در شهر تحصیل می کردند و هفته ای یک بار به خانه می آمدند. آن ها در خانه اغلب از زبان مادرشان داستان های مفصلی درباره ی رنج و عذاب هایی که پدرشان در روزگار فقر و تنگ دستی دچارش بود می شنیدند. تأثیر این داستان روی بچه ها متفاوت بود. وقتی گادفری از دنیا رفت برای پسر بزرگش " رالف " سه هزار پوند، و برای پسر کوچکش " نیکلاس "، یک مزرعه و هزار پوند پول به ارث گذاشت. نیکلاس که پسر کم رو و ساکتی بود، تصمیم گرفت در روستا زندگی کند و زندگی آرام و یک نواختی را پیش بگیرد. اما برادر بزرگترش رالف به این نتیجه رسیده بود که تنها راه کسب قدرت و رسیدن به خوشبختی، ثروتمند شدن است و دوم این که برای به دست آوردن ثروت و قدرت، هر کاری غیر از جنایت مجاز و درست است. رالف با سه هزار پوند ارثیه اش مشغول پول درآوردن شد و آن قدر در کار غرق شد که برادرش را از یاد برد. اما نیکلاس بزرگ در روستا زندگی می کرد و با دختر یکی از همسایگانش ازدواج کرد و از این ازدواج صاحب دو فرزند شد. سالها گذشت و نیکلاس متوجه شد تمام اندوخته اش صرف تحصیل فرزندانش شده و پول کمی برایش مانده است. او تصمیم گرفت تا با بقیه پولش معامله کند ولی چون در این کار تبحر نداشت، همه ی سرمایه اش را از دست داد و حتی خانه و اثاثیه اش در خطر بود. او از شدت غصه بیمار شد و وقتی دید مرگش نزدیک است به همسر و فرزندانش وصیت کرد که بعد از او از برادرش رالف کمک بگیرند. وقتی رالف نیکلبی فهمید برادرش فوت شده و همسر و فرزندانش به او پناه آورده اند، دچار تشویش و نگرانی شد. او به دیدار همسر و فرزندان برادرش که در خانه ی یکی از اقوامشان اجاره نشین بودند رفت. او از همان لحظه ی اول از نیکلاس پسر برادرش خوشش نیامد و تصمیم گرفت او را به آقای " اسکوئرز " مدیر یک مدرسه که دنبال یک دستیار برای مدرسه اش بود، بسپارد و برای کیت خواهر نیکلاس در یک خیاط خانه کار پیدا کرد؛ تا خودش مجبور نباشد مخارج زندگی آن ها را پرداخت کند. نیکلاس جوان به همراه آقای اسکوئرز به مدرسه رفت و در همان لحظه ورود متوجه شد هیچ چیز در این مدرسه طبیعی نیست. صبح روز بعد شک او به یقین تبدیل شد و او متوجه شد که شرایط هیچ کدام از دانش آموزان طبیعی نیست. آنها لباسهایی کهنه و مندرس به تن داشتند و از نظر تغذیه شرایطشان بسیار بد بود. از همه بدتر آقای اسکوئرز و همسرش به بهانه های مختلف آن ها را تنبیه می کردند و پول و لباس هایی که خانواده های دانش آموزان برای آن ها می فرستادند، برای خودشان برمی داشتند. نیکلاس کوچک تصمیم می گیرد که ....

 


برشی از متن کتاب


فصل 6 ورود به مدرسه هوا سوز داشت. هر چند وقت یک بار، برف سنگینی می‌بارید و باد گویی به تیزی چاقو بود. در راه به پیشنهاد یکی از مسافرها سه تا از بچه ها را به این نیکولاس و آن مسافر، و دو تا را هم بین نگهبان کالسکه و آقای اسکوئرز قرار دادند تا اگر خوابشان برد جای شان امن باشد. کالسکه چی تقریباً جلوی همه منزل های سر راه می ایستاد. آقای اسکوتر نیز هر بار پایین می رفت تا به قول خودش پاهایش استراحت می‌کنند و وقتی برمی‌گشت، دماغش قرمز شده بود و فوری هم سر جایش به خواب می رفت. بچه ها هم باقی مانده صبحانه را می‌خوردند، می‌خوابیدند، بیدار می‌شدند، می لرزیدند، یا گریه می‌کردند. نیکلاس و مرد مسافر خوش اخلاق هم با هم از هر دری حرف می زدند و بچه ها را می خنداندند تا وقت بگذرد. کالسکه دو روزی در راه بود. همه کت های شان را سفت دور خودشان پیچیده بودند و از سرما می لرزیدند. یکبار هم کالسکه میان برف های انبوه چپه شد و مجبور شدند از مسافرخانه ای که در آن نزدیکی بود، کالسکه دیگری بیاورند. اما تا کالسکه چی برگردد، نیکلاس اسب های وحشت زده را نگه داشت. بالاخره همه مسافرها از زن و مرد در راه پیاده شدند و روز دوم ساعت 6 شب نیکلاس و آقای اسکوئرز و بچه ها همه در نزدیکی مسافرخانه ای به نام جورج و نی یو در گرتابریج از کالسکه پیاده شدند. از آن جا به بعد هم آقای اسکوئرز و نیکولاس با یک درشکه جلو جلو رفتند و بچه ها و اثاثیه شان هم با یک گاری پشت سرشان، پنج کیلومتر دیگر در هوای سرد پیش رفتند تا به مدرسه رسیدند. مدرسه خانه ای دراز و تاریک و یک طبقه بود و پشت آن هم چند ساختمان پراکنده، یک طویله و انباری علوفه، که به آن چسبیده بود. آقای اسکوئرز داد زد: «آهای کجایی؟ بدو. بیا این اسب را ببر. زود باش!» یکی دو دقیقه بعد در بزرگ حیاط با صدای بلند باز شد و پسر لاغر و قد کشیده ای فانوس به دست، ظاهر شد. آقای اسکوئرز به پسرک گفت: «تویی اسمایک؟» -بله آقا -پس چرا زودترنیامدی لعنتی؟ -آقا کنار آتش خوابم برده بود. -آقای مدیر با لحن تندی گفت: «آتش! کدام آتش؟! ببینم این آتش کجاست؟» -توی آشپزخانه آقا. خانم جان گفتند برای اینکه بیدار بمانم بروم آنجا. خانم جان تو خره. آدم تو سرما بیشتر بیدار می‌ماند. مواظب باش! بعد به نیکلاس گفت: «جلوی در باشید تا من سری به خانه بزنم. بعد صدای تان می کنم.» نیکلاس تنها میان برفها ایستاده بود. شک و تردیدهای زیادی که در طول سفر تمام ذهنش را به خود مشغول کرده بود، در آن تنهایی دو چندان شد. فرسنگ ها دور از خانه بود و دیگر نمی توانست به خانه برگردد مگر با پای پیاده. وقتی به خانه ی ترسناک، پنجره های تاریک و روستای اطرافش نگاه کرد، برای اولین بار احساس غم و بدبختی کرد. در همین موقع آقای اسکوئرز از لای در سرک کشید و داد زد: «خب بیا تو نیکلبی! کجایی؟» نیکلاس نفس راحتی کشید و فوری رفت تو. آقای اسکوئرز، نیکلاس را به اتاق کوچکی که اسباب اثاثیه کم و فقیرانه ای داشت برد. در اتاق چند صندلی و دو میز، و روی دیوار نقش های زرد رنگ بود. چند کتاب درسی نیز روی یکی از میزها و سوروسات غذا روی میز دیگر بود. چند دقیقه بعد زنی سرزده وارد اتاق شد و از آقای اسکوئرز استقبال سوزناکی کرد. زن، لاغر ولی قدبلندتر از آقای اسکوئرز بود. روی لباسش کتی از پارچه کتان پوشیده بود و کلاه شبی چرک روی سرش بود. آقای اسکوئرز پرسید: «گاوهای مان چطورند عزیزم؟» خانمش گفت: «همه شان خوب اند، درست مثل قبل.» آقای اسکوئرز در حالیکه پالتویش را در می آورد گفت: «خدا را شکر. بچه‌ها هم حتما حالشان خوب است؟» خانم اسکوئر با عصبانیت گفت: «آره. خیلی خب. فقط پی چر چند روز پیش تب داشت.» آقای اسکوئرز داد زد: «لعنتی همه اش مریض است.» - به نظرم مخصوصاً مریض می‌شود. 6 ماه قبل بهت گفتم که باید این عادت را از سرش بیاندازیم. -ببینم چه کار می‌توانیم بکنیم. نیکلاس وسط اتاق ایستاده بود و این حرف های خصوصی را می شنید، اما در عذاب بود. نمی‌دانست باید برود توی راهرو یا همان جا بماند. در همین موقع آقای اسکویی را از سر در گمی درآورد و به خانمش گفت: «عزیزم، این جوان تازه آمده اند.» خانم اسکوئرز گفت: «آه!» و با حالتی سرد سر تا پای نیکولاس را ورانداز کرد. امشب را با ما شام می‌خورند و فردا می روند به بچه ها درس بدهند. امشب که می توانید جایی بهش بدهی بخوابد، هان؟ -یک کاریش می کنیم. شما که برایت مهم نیست کجا بخوابی آقا، هان؟ -نه آدم مشکل پسندی نیستم. خانم اسکوئرز گفت: «چه خوب.» و آقای اسکوئرز که فکر می کرد زنش جواب بامزه داده، قاه قاه خندید. ظاهرا توقع داشت نیکلاس هم بخندد، اما نیکلاس نخندید. بعد زن و شوهر درباره سفر آقای به لندن و والدینی که بدهکاری شان را پرداخته یا سر موعد نپرداخته بودند صحبت کردند. سپس دختر خدمتکاری شیرینی پای و مقداری گوشت سرد آورد و اسمایک نیز با تنگ نوشیدنی آمد کمک کنند و میز را بچینند. آقای اسکوئرز نامه ها و مدارک دیگری را برای دانش آموزان آورده بود از جیب پالتویش درآورد. اسمایک طوری با اشتیاق و کم رویی به نامه ها نگاه کرد که انگار یکی از آنها برای او آمده است. اما نگاه غم انگیزی داشت که نیکلاس دلش برایش سوخت و با دقت بیش تری نگاهش کرد.اسمایک لباس های عجیبی به تنگ کرده بود،لباس هایی که باعث توجه نیکلاس شد. با این که ظاهرا با توجه به قد بلندش، هجده نوزده سالش می شد، لباس بچه های کوچک تنش بود و با این که آستین های پیراهن و پاچه های شلوارش خیلی کوتاه بود؛ اما از بس لاغر بود،لباسش اندازه ی تن لاغر و ضعیفش شده بود و معلوم بود که یک موقعی کشاورز تنومندی آنها را به پا می‌کرده است. اما حالا تعمیر شده و پاره پوره بود، طوری که حتی برای گداها هم کهنه به نظر می‌رسید. یکی از پاهایش هم بدجوری زخمی شده بود. با اینکه معلوم نبود اسمایک چند سال در آن مدرسه است اما عجیب این بود که هنوز هم لباس های دوران بچگی اش را می پوشید. چون با این دستمال گردن مردانه و زبری نصف گردنش را پوشانده بود، دور گردنش یقیه چین دار بچه گانه ای بود. کمی هم می لنگید با اینکه وانمود می‌کرد دارد میز را می چیند،سعی می کرد با چشمانی تیزبین ولی نا امیدانه نامه ها را ببینند. آقای اسکوئرز داد زد: «اسمایک، این جا چه کار داری؟ می‌شود ول کنی بروی؟» اسمایک در حالی که با حالتی عصبی دستانش را به هم فشار می داد گفت: «برای من نامه... کسی... چیزی راجع به من نشنیدید؟» آقای اسکوئرز گفت: «نه، هیچ چیز و هیچ وقت هم نخواهیم شنید. واقعاً عجیب است. سالهاست تورا گذاشته اند اینجا و در این مدت تنها هیچ پولی بابت تو نداده اند، حتی محل مان هم نگذاشته اند. تازه نشانه ای هم در دست مان نیست که بچه کی هستی؟ خیلی خوب است نه، که به خرس گنده ای مثل تو مفت مفت غذا بدهیم.» پسرک دستش را روی سرش گذاشت. انگار می خواست چیزی را به یاد بیاورد. بعد با حالتی گیج به آقای اسکوئرز نگاه کرد و لنگ لنگان از اتاق بیرون رفت. در اتاق که بسته شد، خانم اسکوئرز گفت: «پسره دیگر دارد لوس و خنگ می شود.» آقای اسکوئرز گفت: «انشاالله که نمی‌شود. چون آدم به درد بخوری است؛ به قدر آب و نانی که می خورد، می ارزد. خب، حالا دیگر شام مان را بخوریم.» نیکلاس صندلی اش را جلو کشید که بنشینند و اشتهای کور شده بود. خانم اسکوئرز پرسید: «خب آقای ناکل بوی (خانم اسکوئرز نام فامیل نیکلاس را غلط می گوید.)شما چی می‌خورید؟» نیکلاس گفت گرسنه نیست و فقط کمی شیرینی می‌خورد. خانم اسکوئرز گفت: «اگر گرسنه تان نیست حیف است شیرینی پای را ببریم. کمی گوشت بخورید!» نیکلاس برایش فرقی ندارد. بعد از شام خانم اسکوئرز رفت و تمام درها را قفل کند. و لباس های نو پنج تا از بچه های تازه وارد را که از سرمای توی راه داشتند می مردند، بگیرد و با غذای سبک حلیم از آنها پذیرایی کند. بعد از همه این کارها هم آن ها را در یک تخت خواب کوچک، کنار هم خواباند تا با گرمای بدنشان همدیگر را گرم کنند. موقع خواب خانوم اسکوئرز و خانم خدمتکار برای نیکلاس تشک کاهی آوردند و آقای اسکوئرز گفت: «فردا سر جای خودت می خوابی نیکلبی. بگذار ببینم! کی پیش بروکس می خوابد عزیزم؟» خانم اسکوئرز گفت: «در تختخواب بروکس، جنینگز، بولدر کوچولو، گری مارش و یکی دیگر اسمش یادم نیست می خوابند.» آقای اسکوئرز گفت: «پس تختخواب بروکس پر است. باید یک جای دیگر، جا باشد. اما الان یادم نمی آید کجا. فردا این مسئله را حل می‌کنیم. شب بخیر نیکلبی. صبح ساعت هفت آماده‌باش، یادت نرود.» -آماده می شوم آقا. شب بخیر. -من خودم فردا می آیم جای تلمبه را نشان می دهم. کنار پنجره آشپزخانه هم همیشه صابون هست، آن صابون مال توست. چشمان نیکلاس از تعجب گشاد شد. آقای اسکوئرز که داشت می رفت، دوباره برگشت و گفت: «نمی‌دانم فردا باید از کی استفاده کنی، اما اگر فردا را یک جوری بگذرانی، خانم اسکوئرز بین روز، بهت می‌گویند از حوله ی کی استفاده کنی.» وقتی نیکلاس تنها شد، چند دقیقه در اتاق قدم زد و وقتی آرام شد، روی صندلی اش نشست. تصمیم گرفت همه سختی‌ها را تحمل کند تا مبادا عمویش خرج مادر و خواهرش را قطع کند. موقعی که می خواست لباس هایش را درآورد و بخوابد، نامه ی آقای ناگز از جیب کتش افتاد. نامه را باز کرد و خواند. نامه با خط بدی نوشته شده بود و به خاطر غلط دیکته هایش از او معذرت خواسته بود. نوشته بود: «جوان عزیز، من آدم دنیا دیده‌ای هستم، اما پدر وقتی به من محبت کرد و امیدی هم نداشت که پولش را پس بگیرد، دنیا دیده نبود. تو دنیا دیده نیستی، وگرنه قبول نمی‌کردی به این سفر بروی. اگر در لندن سرپناهی خواستی، شب ها بیا مسافرخانه ی کراون در خیابان سیلور، در گلدن اسکوئر. در تقاطع سیلور استریت و جیمز استریت است. آنها می‌دانند من کجا زندگی می کنم. می توانی شب بیایی، موقعی که کسی از کسی خجالت نمی‌کشد.» نیومن ناگز   بعد التحریر: اگر گذرت از بارنارد کاسل افتاد، برو کافه کینز هد. بگو آشنای منی. مطمئنم ازت پولی نمی‌گیرند. بگو آقای ناگز مرا فرستاده. چون یک موقعی من آنجا برای خودم کسی بودم. واقعا می گویم. نیکلاس نامه را تا کرد و در جیبش گذاشت چشمان نمناکش همه جا را تار می دید

نویسنده


" چارلز دیکنز " در سال ١٨١٢ در انگلیس به دنیا آمد. پدرش منشی اداره کارپردازی و همیشه بدهکار بود. او هفت خواهر و یک برادر دیگر هم داشت. پدر دیکنز، زمانی که او نوجوان بود به دلیل بدهکاری به زندان افتاد و مادرش مجبور شد به همراه فرزندانش مدتی در زندان کنار شوهرش زندگی کند. چارلز هم مجبور شد در یک کارخانه ی واکس سازی کار کند. اما پدرش در دوازده سالگی دوباره او را به مدرسه فرستاد و در چهارده سالگی در یک دفتر وکالت، کار منشی گری برایش دست و پا کرد. در نوزده سالگی دیکنز جوان توانست شغل خبرنگاری مجلس عوام را به خاطر تندنویسی که از پدرش آموخته بود، به دست بیاورد. او در سال ١٨٣6 با کاترین هوگارت، دختر مدیر روزنامه ای که در آن کار می کرد ازدواج کرد و حاصل این ازدواج ده فرزند و نهایتا جدایی بود. انتشار کتابهایش او را مردی ثروتمند کرد. دیگر رمان های برجسته دیکنز عبارتند از: آقای پیکویک، الیور تویست، مغازه ی عتیقه ‌فروشی، بارنابی روج، سرود کریسمس، زندگی و ماجراجویی‌های مارتین چوزلویت، دامبی و پسر، دیوید کاپرفیلد، خانه غمزده، دوران مشقت، دوریت کوچک، داستان دو شهر، آرزوهای بزرگ، دوست مشترکمان و عبور ممنوع.

فهرست


درباره ی نویسنده خانواده ی نیکلبی چگونه خبر بد به رالف نیکلبی رسید آقای رالف با خویشاوندانش دیدار می کند دیدار نیکلاس و آقای رالف با مدیر مدرسه نیکلاس راهی یورک شایر می شود ورود به مدرسه صبح های دات بویز هال زندگی با آقای اسکوئرز بعداز ظهر مدرسه چگونه آقای رالف نیکلبی خرج برادرزاده و زن برادرش را داد اتفاق های تازه در دات بویز هال بازگشت نیکلاس به لندن اتفاق های لندن و سفر جنوب دوستان جدید نیکلاس نیکلاس و بانوی جوان دستگیری و فرار آقای اسنیولی آقای رالف با دو نفر از دوستان سابقش دیدار می کند نقشه های شیطانی و پایان غافلگیر کننده رالف و آقای اسکوئرز و این که چگونه عدالت گریبان یکی از آن ها را می گیرد اسماعیل و عاقبت غم انگیز پایان داستان      

کلکسیون کلاسیک نویسنده: چارلز دیکنز مترجم: محسن سلیمانی انتشارات: افق

چارلز دیکنز

چارلز دیکنز کیست؟

فرهنگ و ادبیات جهان به خصوص بریتانیا به ژورنالیست، رمان‌نویس، داستان‌سرا‌، سردبیر، منتقد و فعال اجتماعی و به خصوص نویسنده‌ای به نام «چارلز دیکنز» افتخار می‌کند.

اگر از 15 رمان بلند، 5 رمان کوتاه، چندین داستان کوتاه، مقالات و دیگر لیست کتاب‌های چارلز دیکنز بگذریم، نمی‌توانیم داستان‌های محبوبش چون الویور تویست، داستان دو شهر، دیوید کاپرفیلد، آرزوهای بزرگ و سرود کریسمس که یکی از محبوب‌ترین رمان‌های چارلز حساب می‌آید، را نادیده بگیریم. ناگفته نماند که یکی از آثار چارلز دیکنز، یعنی سرود کریسمس را نمی‌توان به خاطر کوتاه بودنش جز رمان‌های بلند به حساب آورد. چارلز دیکنز چارلز دیکنز که متولد 7 فوریه سال 1812 میلادی در لندپورت، همپشیر در انگلیس است، خود را بین نویسندگان ادیب و شهیر آلمانی، فرانسوی، روسی و دیگر نویسندگان جهان جای داده است. چارلز تا 1860 زندگی‌اش را در لندن گذراند. او انگار برای این به دنیا آمده بود که در طول 58 سال زندگی‌اش، آینه تلخی‌ها و غم‌های گوشه‌ای از دنیا به خصوص از زندگی خود و اطرافیانش باشد تا با نوشته‌هایش بتواند وضعیت نابسامان، فقر و طبقه کارگری دوران ویکتوریایی بریتانیا را به دید همگان بگذارد؛ دورانی که مردم زندگی‌شان را تحت سلطه قوانین سختگیرانه سپری می‌کردند. چارلز در نهایت در 9 ژوئن 1870 از دنیا می‌رود. «لئو تولستوی»، «جورج اورول»، «جی.کی. چسترتون» و «ویلیام میکپیس تاکری» از جمله فرهنگیانی بودند که آثار چارلز دیکنز را تحسین می‌کردند.

زندگینامه چارلز دیکنز

کودکی چارلز دیکنز

در روایت زندگینامه چارلز دیکنز می‌توان دید این است که او دومین فرزند «الیزابت بارو» و «جان دیکنز» بود. نکته جالبی که درباره چارلز وجود دارد اینجاست که برای شخصیت‌پردازی «آقای میکابر» در کتاب دیوید کاپرفیلد از پدرش و برای طراحی شخصیت «خانم نیکلبی» در کتاب نیکلاس نیکلبی و شخصیت پردازی «خانم میکابر» در کتاب دیوید کاپرفیلد از مادرش الهام گرفته بود. بیوگرافی چارلز دیکنز بیشتر ما کم و بیش از زندگی انسان‌های بزرگ چیزهایی شنیده‌ایم که علی‌رغم روبه‌رو شدن با مشکلات‌شان، توانستند به انسان‌های نامدار، موفق و گاه ثروتمندی تبدیل شوند. خون چارلز دیکنز هم از سایر نویسندگان رنگی‌تر نبود و طعم مشکلات را به محض به دنیا آمدنش تجربه می‌کند. هیچ کدام از مشکلاتی مانند کار کردن در دوران کودکی، تحمل بی‌عدالتی‌ها و اصطلاحا دود چراغ خوردن در دوران شغلی‌اش باعث این نشد که کتاب‌های چارلز دیکنز جهانی نشوند. خانواده چارلز دیکنز در سال 1814 برای کم کردن هزینه‌ها به خانه کوچک‌تری در لندن، سپس دو سال بعد به «چاتهام» اسباب‌کشی می‌کنند. با همه این اوصاف، او لذت‌بخش‌ترین لحظات زندگی‌اش را بین سال‌های 1817 تا 1822 در شهر چاتهام تجربه می‌کند. در همین اوضاع پدرش را به خاطر بالا آوردن بدهی زندانی می‌کنند و مجبور می‌شود برای کودک کار شدن در یک کارخانه، درسش را رها کند. زندگی‌نامه چارلز دیکنز

دوران تحصیل و کاری چارلز دیکنز

در بیوگرافی چارلز دیکنز می‌خوانیم که پدرش، کارمند نیروی دریایی بریتانیا بود که به دلیل مشکلات مالی مجبور می‌شود خانواده را به شهری فقیر ببرد. چارلز در 12 سالگی به آکادمی «گایلز چاتهام» می‌رود، اما همانطور که اشاره شد پدرش علی‌رغم فشار مشکلات مالی، با خوش‌گذرانی‌هایش بدهکار می‌شود، شغلش را از دست می‌دهد و روانه‌ی زندان مارشالسی می‌گردد. خانواده چارلز دیکنز او را برای کار به کارخانه واکس‌سازی می‌فرستند. بعد از مدتی، پدرش از زندان آزاد می‌شود تا او دوباره بتواند برای تحصیل در آکادمی «هاوس ولینگتون» ثبت نام کند. با اینکه موقعیت اجتماعی چارلز در قشر ضعیف و طبقه متوسط جامعه به حساب می‌آمد و طعم سختی و مشکلات طاقت‌فرسای زندگی را با تمام وجودش حس می‌کرد، اما ذهنی خیال‌پرداز داشت. این خیال‌پردازی را می‌توانم از داستان‌هایش ببینم که از سختی‌های زندگی‌اش برای الهام گرفتن داستان‌هایش استفاده می‌کند. معرفی چارلز دیکنز دیکنز بعد از تمام کردن تحصیلاتش در 15 سالگی در دفتر وکالت مشغول به کار می‌شود و وظیفه دریافت اسناد، فرستادن پیام‌ها و ... را برعهده می‌گیرد. او در نوامبر 1828 در دفتر حقوقی دیگری مشغول می‌شود که فقط 4 ماه می‌تواند در آن‌جا دوام بیاورد. انگار کارهای حقوقی به او روی خوش نشان نمی‌دهد. به همین خاطر برای ادامه زندگی سراغ تندنویسی می‌رود تا شاید بتواند در سال 1830 گزارشگر تندنویس و خبرنگار پارلمانی شود که در نهایت هم می‌شود. بعد از شاخه‌به‌شاخه شدنش در چندین کار، اولین پیش‌نویس‌ها یا مقالاتش را در سال 1833 می‌نویسد و همین داستان‌ها هستند که باعث محبوبیت و معروفیتش می‌شوند.

به شهرت رسیدن و ازدواج چارلز دیکنز

اولین داستان پیش‌نویس یا مقاله چارلز دیکنز به نام dinner at poplar walk در دسامبر سال 1833 میلادی منتشر شد. داستان‌های دیگرش را هم یکی پس از دیگری نوشته و منتشر می‌شود. روزهای زندگی‌اش می‌گذرد تا اینکه 1 سال بعد با دختری به نام «کاترین هوگارت» آشنا می‌شود. چارلز چنان عاشق کاترین می‌شود که با او در سال 1835 عقد و در آوریل 1836 ازدواج می‌کند. اولین فرزندشان هم در سال 1837به دنیا آمد و در طی زندگی‌شان 9 فرزند دیگر به دنیا آوردند. چارلز دیکنز و فرزندانش

فرزندان چارلز دیکنز

  • چارلز کالیفورد بوز دیکنز (1837 تا 1896)؛
  • مری دیکنز (1938 تا 1986)؛
  • کیت ماکریدی دیکنز (1839 تا 1929)؛
  • والتر لاندور دیکنز (1841 تا 1863)؛
  • فرانسیس جفری دیکنز (1844 تا 1886)؛
  • آلفرد د اورسی تنسیون دیکنز (1845 تا 1912)؛
  • سیدنی اسمیث هالدماند دیکنز (1847 تا 1872)؛
  • هنری فیلدینگ دیکنز (1849 تا 1933)؛
  • دورا آنی دیکنز (1850 تا 1851)؛
  • ادوارد بولور لیتن دیکنز (1852 تا 1902).

دوستان چارلز دیکنز

  • ویلکی کالینز (1824 تا 1889)؛
  • جان الیوتسون (1791 تا 1868)؛
  • جان فارستر (1812 تا 1876)؛
  • ادگار آلن پو (1809 تا 1849)؛
  • الن لالس ترنان (1839 تا 1914)؛
  • ویلیام میکپیس تاکری (1811 تا 1863).

شرح زندگی چارلز دیکنز

اولین رمان‌های بزرگ چارلز دیکنز

در ادامه به لیست کتاب‌های چارلز دیکنز اشاره می‌کنم، اما ابتدا سراغ اولین داستانش یعنی dinner at poplar walk  برویم که در دسامبر سال 1833 در یک مجله منتشر شد. بعد از آن هم اولین رمانش به نام پیکویک را از مارس 1836 تا نوامبر 1837 به صورت سریالی منتشر کرد.

سال‌های بعد و مرگ چارلز دیکنز

زنی به نام «آلن ترنان» در سال 1856 با چارلز دیکنز آشنا می‌شود تا در سال‌های پایانی زندگی همراه چارلز دیکنز باشد. از طرفی یک اتفاق بد برای چارلز و کاترین در سال 1858 می‌افتد و آن‌ها از یکدیگر جدا می‌شوند. چارلز بعد از گذشت مدتی مجله «تمام طول سال» (All the Year Round) را تاسیس می‌کند که به عنوان سردبیر و ناشر در آن مشغول به کار می‌‍‌‌شود، سپس اولین مجله‌اش را هم در آوریل 1859 منتشر می‌کند. داستان دو شهر از اولین رمان‌های سریالی این مجله به حساب می‌آمد. پیش از این به مرگ چارلز دیکنز در سن 58 سالگی در 9 ژوئن 1870 میلادی اشاره کردیم، اما علت مرگ او را نگفتیم! زندگی چارلز دیکنز با یک سکته قلبی به پایان می‌رسد، البته 5 سال قبل از آن هم در یک حادثه قطار هم می‌توانست جانش را از دست بدهد و هرچند از آن حادثه جان سالم به در برد، اما به طور کامل به بهبودی نرسید.

مرگ چارلز دیکنز


مطالعه‌ی بیشتر: آثار و زندگی‌نامه‌ی هرمان هسه


سبک نگارش چارلز دیکنز

بیشتر قصه‌ها و آثار چارلز دیکنز در ابتدا به صورت سریالی در روزنامه‌ها، مجلات و بعدها در قالب کتاب منتشر می‌شد. سبک چارلز دیکنز در نگارش خودش را با طعنه و شکلی کاریکاتوری نشان می‌داد. اگر از تلخی نوشته‌های او عبور کنیم که به خاطر تجربه‌های کودکی، چهره زشت جامعه و زندگی‌اش در دوران نداری بود، نمی‌توان از عنوان‌های جذابی که برای کتاب‌هایش انتخاب می‌کرد، دست کشید. سبک نگارش چارلز بیشتر از اینکه به واقعیت نزدیک باشد، سراغ خیال‌پردازی می‌رود. البته در همان خیال هم فضای فقر و تنگدستی جامعه را نشان می‌دهد و از آن نقد می‌کند. در بیشتر کتاب‌های چارلز دیکنز، قهرمان‌های آرمان‌گرایی می‌بینیم که علیه رنج‌های جامعه قدعلم می‌کنند و تمام تلاش‌شان را می‌کنند تا علیه مصیبت‌هایی که پشت سر هم برایشان به وجود می‌آید، سروکله بزنند. سبک هنری چارلز دیکنز

آثار چارلز دیکنز

  • کتاب یادداشت های پیکویک
  • کتاب الیور توئیست
  • کتاب نیکلاس نیکلبی
  • کتاب مغازه عتیقه فروشی
  • کتاب بارنابی روج
  • کتاب سرود کریسمس
  • کتاب زندگی و ماجراجویی های مارتیین چوزلویت
  • کتاب دامبی و پسر
  • کتاب دیوید کاپرفیلد
  • کتاب خانه متروک
  • کتاب دوران مشقت
  • کتاب دوریت کوچک
  • کتاب داستا دو شهر
  • کتاب آرزوهای بزرگ
  • کتاب دوست مشترکمان
  • کتاب عبور ممنوع
  • کتاب اسرار ادوین درود

خرید کتاب‌های چارلز دیکنز

آثار برجسته و معروف چارلز دیکنز

کتاب داستان دو شهر

خرید کتاب داستان دو شهر کتاب داستان دو شهر در بحبوحه انقلاب فرانسه در قرن هجدهم و در لندن اتفاق می‌افتد. در این رمان با ماجراهای یک جوان کشاورززاده آشنا می‌شویم که زیر نظر اشراف‌گراهای فرانسوی تعلیم می‌بیند. از طرفی، داستان افرادی چون «چارلز دارنه»، یکی از اشراف‌زاده‌ها و «سیدنی کارتن»، وکیل فراری که زندگی متوسطی در بریتانیا دارد، را می‌خوانیم. رمان داستان دو شهر به صورت سریالی چاپ و منتشر شد. این رمان هم اکنون جز پرفروش‌ترین داستان‌های چارلز دیکنز در جهان محسوب می‌شود.

کتاب آرزوهای بزرگ

خرید کتاب آرزوهای بزرگ یکی از آثار چارلز دیکنز که به شهرت بین‌المللی رسیده کتاب آرزوهای بزرگ است. این کتاب آینه سال‌های کودکی و نوجوانی پسری به نام «پیپ» را در روستایی روایت می‌کند. پیپ 7 ساله و خواهرش یک زندگی فقیرانه‌ای دارند، اما خوشبختی بعد از مدتی روی خوش به پیپ نشان می‌دهد و با آدم‌های متفاوتی روبه‌رو می‌شود که مواجه شدن با آن‌ها ممکن است روی آینده‌اش تاثیرگذار باشد و احتمال دارد او را به جایگاه عالی برسانند. چارلز این رمان را نوشته تا تاریکی و روشنی رفتارهای ما چون خساست و سخاوت را نشان دهد.

کتاب روزگار سخت

خرید کتاب روزگار سخت در کتاب روزگار سخت با دردها و مشکلات مردم که روزگار سختی را سپری می‌کنند، روبه‌رو می‌شویم. خواست نویسنده از نوشتن رمان روزگار سخت این بود که زندگی کارگرها با کارفرماها را در پیچ و خم مشکلات صنعتی شهر «منچستر» و«پرستون» به خواننده القا و آنها را بازگو کند. در روزگار سخت به زندگی دشوار «لویز» برمی‌خوریم که با «جوسایا باندربی» ازدواج می‌کند؛ مرد کارخانه‌دار خسیس، خشک، پرخاشگر، حیله‌گر و ماشینی که 30 سال از لویز بزرگ‌تر است.

کتاب خانه قانون‌زده

خرید کتاب خانه قانون‌زده کتاب خانه قانون‌زده به مسائل اجتماعی و سیاسی انگلستان می‌پردازد که ظاهرا چاره‌ای برای حل‌شان وجود ندارد. در این رمان سراغ پرونده‌ای می‌رویم که بررسی کردنش 40 سال طول می‌کشد و همین چهار دهه برو بیا، باعث می‌شود هزینه‌های هنگفت حقوقی و دادگاهی روی اطرافیان بگذارد. در این داستان علاوه بر درگیری‌های پرونده، با مسائل اجتماعی شخصیت‌های دیگر چون خانم ددلاک، آقای باکت به عنوان کاراگاه و خانم جلیبای مواجه می‌شویم.

کتاب دیوید کاپرفیلد

خرید کتاب دیوید کاپرفیلد در کتاب دیوید کاپرفیلد، با کودکی و میان‌سالی شخصیتی به نام دیوید آشنا می‌شویم. دیوید زمانی به دنیا می‌آید که پدرش 6 ماه قبل از تولدش از دنیا رفته است. مادر دیوید زنی مهربان است که مشکلات زندگی و بی‌پولی او را مجبور می‌کند همسر «موردستون» شود. متاسفانه بدرفتاری و پرخاش شوهرش تا حدی پیش می‌رود که دیوید را برای درس خواندن به مدرسه‌ای خارج از شهر می‌فرستد. مدتی می‌گذرد تا اینکه مادر دیوید هم از دنیا می‌رود.

کتاب سرود کریسمس

خرید کتاب سرود کریسمس رمان سرود کریسمس روایتگر زندگی پیرمردی ثروتمند، اما خسیس به نام «اسکروج» است. با اینکه ثروت اسکروج از پارو بالا می‌رود، اما بی‌اخلاقی‌اش باعث شده کسی حتی سمتش هم نیاید. مدتی می‌گذرد تا اینکه در شب کریسمس یک اتفاق هولناک برایش پیش می‌آید و یک‌شبه متحول می‌شود. زمانی که اسکروج از کابوس کریسمس‌اش بیدار می‌شود، خساست را کنار می‌گذارد و به محض دیدن مشکلات مردم، دست و دل‌بازی‌اش گل می‌کند و از آن به بعد از ثروتش برای کمک به مردم استفاده می‌کند. چارلز دیکنز جز نویسندگانی است که به خوبی فقر را در کتاب‌هایش به تصویر می‌کشد و در داستان سرود کریسمس هم این کار را به نحو احسن انجام داده است. جالب است بدانید که سرود کریسمس در کریسمس سال 1843 منتشر شد.

کتاب الیور تویست

خرید کتاب الیور تویست یکی دیگر از آثار چارلز دیکنز که وضعیت نابسامان یتیم‌خانه‌ها در انگلستان را بازگو می‌کند، کتاب الیور تویست است. ما در این رمان با شخصی به نام «الیور» آشنا می‌شویم که یتیم‌خانه او را به یک پیرمرد می‌فروشد، اما الیور طاقت نمی‌آورد و به لندن فرار می‌کند. او در مسیر فرارش با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود که ناخواسته راه و روش دزدی را به او آموزش می‌دهند، الیور هم از همه جا بی‌خبر در حین آموزش دستگیر می‌شود. فردی که الیور را دستگیر می‌کند او را فرزندخوانده خودش می‌کند. سرنوشت او انگار به فرار و دزدی گره خورده، چون دوباره دزدیده می‌شود و باید برای یک سرقت بزرگ دست به کار شود. او در ماجراهای بعدی‌اش صدمه می‌بیند ... این کتاب، علاوه بر شکلی که در تصویر بالا می‌بینید، به صورت مصور و به شکل کتاب کودک و نوجوان نیز به چاپ رسیده و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.

کتاب نیکلاس نیکلبی

خرید کتاب نیکلاس نیکلبی در داستان کتاب نیکلاس نیکلبی از زمانی که «گادفری نیکلبی» از دنیا می‌رود، زندگی روی طعم فقر، بی‌عدالتی و تهی‌دستی را به پسرانش، نیکلاس و رالف نشان می‌دهد تا علی‌رغم بی‌پولی، با غم مرگ پدرشان هم روبه‌رو شوند. داستان این رمان روی زندگی نیکلبی متمرکز است که بعد از مرگ پدرش، باید از پس هزینه‌های خانواده‌اش بربیاید. بعد از مدتی رالف را می‌بینیم که به خانواده می‌گوید نیکلاس برای تدریس باید به یک مدرسه شبانه‌روی برود تا به خانواده کمک کند، اما غافل از اینکه آن‌جا یک زندان است. چارلز دیکنز این رمان را به این خاطر نوشته تا ظلم، بی‌عدالتی و فقر روزگار در برابر کودکان را به تصویر بکشد.

 بهترین کتاب چارلز دیکنز

دیکنز نویسنده‌ی توانمندی است که انتخاب بهترین کتاب از میان آثار او حقیقتا کار مشکلی است. اما به عقیده‌ی بسیاری از مخاطبین آثار ادبی، کتاب داستان دو شهر بهترین اثر اوست. ایده نوشتن کتاب داستان دو شهر از دو منبع اصلی به ذهن چارلز خطور کرد. چارلز دیکنز همیشه به روابط جامعه با افراد علاقه نشان می‌داد، اصلا به همین خاطر بود که خودش را درگیر و شیفته تاریخ انقلاب فرانسه از «توماس کارلایل» کرده بود. او بین نیروهایی که در زمان خودش روی مردم و جامعه انگلستان فشار می‌آورد و انقلاب فرانسه شباهت‌هایی می‌دید. چارلز با نوشتن این رمان فقط می‌خواست وضعیت فقر و خرابی جامعه در زمان خودش را نشان دهد. بهترین کتاب چارلز دیکنز

ترجمه آثار چارلز دیکنز به زبان فارسی

از جایی که بهترین کتاب‌های چارلز دیکنز به شهرت جهانی رسیده و همچنان خوانندگانی هستند که به خواندن کتاب‌هایش شوق و علاقه نشان می‌دهند، خوانندگان ایرانی هم مشتاقند از زبان او چیزهایی درباره وضعیت چند دهه قبل انگلستان بشنوند. بسیاری از بهترین کتاب‌های چارلز دیکنز به فروش میلیونی رسیده است. مترجم‌های ایرانی هم از این موقعیت برای ترجمه آثار پرفروش این نویسنده بریتانیایی استفاده کردند. در ادامه لیست کتاب‌های چارلز دیکنز که مترجم‌ها و انتشارات متنوع ایرانی آنها را ترجمه و منتشر کردند را جمع آوری کردم. کتاب‌های ترجمه شده چارلز دیکنز عبارتند از:

اهمیت آثار چارلز دیکنز

جوایز و افتخارات چارلز دیکنز

با اینکه بهترین کتاب‌های چارلز دیکنز باعث نشدند او به جایزه‌ای دست پیدا کند، اما نوشته‌ها و سخنرانی‌هایش او را به یکی از محبوب‌ترین سلبریتی‌های پردرآمد زمان خودش تبدیل کردند. یکی از افتخاراتش اینجاست که بسیاری از نویسندگان کارهایش را تمجدید کردند و بعد از مرگش هم یادبودهایی بابت کمک‌هایش به ادبیات، بنا کردند.

چرا باید آثار چارلز دیکنز را بخوانیم؟

درک و بررسی چارلز دیکنز از روان انسان‌ها عمیق، دقیق و روشن بود. او با تصویرسازی رفتارهای شخیصتی و عادت‌هایی که ممکن است برای همه ما آشنا باشد، خیلی چیزها را به ما یادآور می‌شد؛ چیزهایی مانند فقر، بی‌عدالتی و سیاهی جامعه.

تقویم زندگی چارلز دیکنز

  • سال 1812: تولد در انگلستان؛
  • سال 1824: زندانی شدن پدرس
  • سال 1827: استخدام در دفتر وکالت
  • سال 1830: ملاقات با اولین عشقش، ماریا بیدنل
  • سال 1834: استفاده از تلخیص «Boz»
  • سال 1835: نامزدی با کاترین
  • سال 1836: انتشار فصل اول مقاله‌های پیکویک و ازدواج با کاترین هوگارت
  • سال 1837: به دنیا آمدن اولین فرزند، چارلز کالیفورد بوز دیکنز و مرگ خواهر کاترین و انتشار رمان الیور تویست
  • سال 1838: به دنیا آمدن مری، دختر چارلز و انتشار نیکلاس نیکلبی
  • سال 1839: به دنیا آمدن کیتی، دختر چارلز
  • سال 1840: انتشار مغازه عیتقه‌فروشی
  • سال 1841: انتشار بارنابی روج و به دنیا آمدن والتر، پسر چارلز
  • سال 1842: سفر چارلز و کاترین به آمریکا
  • سال 1843: انتشار سرود کریسمس
  • سال 1844: به دنیا آمدن فرانسیس جفری، پسر چارلز
  • سال 1845: به دنیا آمدن الفرد، پسر چارلز
  • سال 1846: سفر چارلز دیکنز به همراه خانواده به سوئیس و انتشار دامبی و پسر
  • سال 1847: به دنیا آمدن سدنی، پسر چارلز
  • سال 1848: مرگ فانی، خواهر دیکنز و انتشار مرد تسخیر شده، آخرین کتاب کریسمس
  • سال 1849: به دنیا آمدن هنری فیلدینگ دیکنز، پسر چارلز و انتشار دیوید کاپرفیلد
  • سال 1850: به دنیا آمدن دورا آنی دیکنز، دختر چارلز
  • سال 1852: انتشار خانه قانون‌زده و به دنیا آمدن ادوارد
  • سال 1854: انتشار رمان روزگار سخت
  • سال 1855: ناامیدی چارلز از بازگشت به سمت ماریا بیدنل و انتشار دوریت کوچولو
  • سال 1856: همکاری چارلز با ویلکی کالینز روی The Frozen Deep و خرید گادز هیل پلیس
  • سال 1857: آشنایی چارلز با الن ترنان
  • سال 1858: جدایی چارلز از کاترین
  • سال 1859: انتشار داستان دو شهر
  • سال 1860: انتشار آرزوهای بزرگ از مجله «All the Year Round» و ازدواج کیتی، دخترش و مرگ آلفرد
  • سال 1863: مرگ الیزابت، مادر چارلز و کار روی رمان دوست مشترک ما
  • سال 1864: مرگ والتر، پسر چارلز در هند و انتشار سریالی دوست مشترک ما
  • سال 1865: تصادف چارلز در یک حادثه قطار
  • سال 1867: دومین تور سفر چارلز به آمریکا
  • سال 1869: سفارش دکترها به چارلز برای قطع مطالعه. نوشتن راز ادوین درود
  • سال 1870: انتشار راز ادوین درود و مرگ چالز در گادز هیل پلیس

چارلز دیکنز کیست؟

خرید کتاب‌های چارلز دیکنز از کتابانه

برای مطالعه خلاصه و خرید کتاب‌های چارلز دیکنز چون سرود کریسمس، داستان دو شهر و ... می‌توانید وارد سایت کتابانه شوید و از آن‌ها را به سرعت و به صورت مجازی سفارش دهید. فروشگاه کتابانه برای رساندن انواع کتاب‌های درسی و غیردرسی مثل رمان خارجی یا رمان ایرانی و یا حتی کتاب‌های کودک و نوجوان با قیمت مناسب و حذف واسطه‌ها، به دست شما، تلاش می‌کند. برای دیدن امکانات بیشتر و خرید کتاب‌های متنوع در فروشگاه کتابانه، به این سایت مراجعه کنید.

سایر آثار نویسنده

مشاهده بیشتر

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب نیکلاس نیکلبی (کلکسیون کلاسیک)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل