Name: کتاب نیمکت داغ - حمیدرضا صدر
Brand: چشمه
SKU: 1845
Price: 1450000 IRR
Availability: InStock
Rating: 5 (1 reviews)

کتاب نیمکت داغ از حشمت مهاجرانی تا الکس فرگوسن و ژوزه مورینیو، نوشته حمیدرضا صدر توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

این کتاب فوتبال را از زاویه ی نیمکت های تاثیرگذار نگاه می کند، نیمکت های داغی که گاه مربیانی روی آن ها می نشینند که خیلی سرشناس نیستند و گاهی ستاره های فوتبال دنیا را روی خود جای می دهند. حمیدرضا صدر که پژوهش گر و تحلیل گر فوتبال می باشد، در این کتاب به سراغ مربیانی رفته است که همیشه نام شان در دنیای فوتبال می درخشد و اهمیت ویژه ای در جامعه ورزشی دارند. او از حشمت مهاجرانی تا الکس فرگوس می نویسد و علاوه بر بیان تاکتیک ها و تکنیک های فوتبالی، زندگی این افراد را در بیرون از استادیوم های فوتبال نیز شرح می دهد. ایده نوشتن چنین کتابی زمانی در سر حمیدرضا صدر شکل گرفت که به این فکر فرو رفت که چرا روش های مربی گری در طول تاریخ انقدر دست خوش تغییرات شده است و چگونه تیم های با مهاجم زیاد و مدافع کم تبدیل به تیم های کم مهاجم و پر مدافع شده اند؟ او درباره ی این موضوع تحقیق به عمل آورد و کتاب حاضر را بر اساس یافته هایش در مورد این مسائل تدوین کرد. همه مربیانی که در نیمکت داغ معرفی شده اند یا از جایگاه تاکتیکی ویژه ای برخوردار هستند یا این که برای تاریخ فوتبال مملکت شان اهمیت فراوانی دارند، به همین دلیل صدر نگاهش را از چمن سبز زمین به سوی نیمکت برگردانده است و نقش اساسی و تعیین کننده این مردان بزرگ را در پیشرفت فوتبال یک سرزمین مورد بررسی قرار داده است.

برشی از متن کتاب

وقتی فیفا در سال 1999 بهترین مربی قرن را انتخاب کرد نام رینوس میشل بالاتر از همه قرار گرفت. بالاتر از کسانی که ویترین‌های شان پر جام تر بود یا میشل روزگاری برابرشان شکست خورده بود. او با آژاکس و هلند صفت توتال را به مفهوم کامل و جامع با فوتبال گره زده بود. بلندترین قدم تاریخ فوتبال به او تعلق داشت آمیزه‌ای از همه ویژگی‌های فوتبال دفاع، حمله یارگیری، منطقه‌ای کردن میدان، پاس کاری، پریسینگ، شوت، ضربه سر و... الگوی رویایی برای هر تیمی در همه جا، یادگار دهه 1970 او ازلی می ماند. همیشگی. میشل فرزند عصر خود بود. محصول روندی تاریخی. زمانی درخشید که باید می درخشید. مثل چیزی که زمان به بار نشستن اش فرا رسیده مثل وقتی که همه چیز آماده زاده شدن چیزی متفاوت شده است. آماده ی شکل گرفتن پدیده ای نو، شنیدن حرفی تازه مثل وقتی که اسحاق نیوتن به قانون حرکت اجسام دست یافت. یا زمانی که آلبرت انیشتین نظریه نسبیت را مطرح کرد. میشل زمانی در هلند به اهمیت مقوله فضا و کنترل فضا در فوتبال دست یافت که والری لوبانوفسکی در شوروی به چنین نکته‌ای رسید. او دریافت وقتی توپ را در دست داری باید زمین را بزرگ کرد و وقتی که توپ را از دست می دهی زمین را کوچک. میشل و لوبانوفسکی از بند پست بی‌کم و کاست رهایی یافته و بازیکنان شان را به تغییر پست و منطقه فرا خواندند. تیم‌هایی ساختند با توانایی ارائه بازی های تماشایی. شاهد نوآوری های شان قدم اجتناب ناپذیر پس از فوتبال مبتنی بر پاس کاری دهه 1940 و شیوه مجاری دهه 1950 بود. چنان که تاکید شان در آفساید گیری و شروع مجدد بسیار سریع، به علاوه ی پرسینگ، گام منطقی بعدی به شمار می‌رفت .فوتبال آن ها که مبتنی بر جابجایی دائمی بود به بازیکنانی با قدرت جسمی بالا نیاز داشت. بازیکنان میشل و لوبانوفسکی به عصری تعلق داشتند که کمبودهای غذایی اروپا ناشی از جنگ دوم پایان یافته بود و نسل جدید بنیه ای بسیار بالاتر در مقایسه با بازیکنان یک دهه پیش داشتند. علوم ورزشی پیشرفت کرده بود و بازیکنان می توانستند 90 دقیقه بجنگند. فوتبال با تکیه بر افزایش قابلیت های جسمی بازیکنان باید پوست می انداخت، باید دگرگون می‌شد و شد. عصر ملال آلبر کامو در توصیف زندگی ملال‌آور آمستردام دهه 1950 نوشته بود: این جا شهری است که مردان پیپ بر لبش قرن‌هاست به کانال همیشگی رو به روی تان نگاه می‌کنند که همان باران همیشگی در آن می بارد. باور کردنش سخت است ولی فوتبال این دوران هلند هم ملال آور بود و هم شکننده. تیم ملی هلند بین پیروزی چهار بر یک فنلاند در آوریل 1955 و پیروزی یک بر صفر مقابل بلژیک در 1955 که در 37 بازی ملی فقط در دو دیدار پیروز شد. وقتی انگلیس در سال 1948 هلند را 8 -2 در هادرزفیلد خرد کرد، سیستم WM که در سایر کشورها مدت ها پیش منسوخ شده بود هنوز محبوب نارنجی پوش ها به شمار می‌رفت. آن ها هنوز به سیستم 5-3-2 وفادار بودند.