loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب نوک دراز عاشق می شود! (مرغدانی پرماجرا)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب نوک دراز عاشق می شود نوشته ی کریستیان ژولی بوآ و ترجمه ی سید محمد مهدی شجاعی توسط نشر چکه به چاپ رسیده است.

آقا قوقولی به همراه دختراَش " غروب آفتاب " و گروه نمایش اَش به مرغدانی آمده اند. بعد از یک اجرای زیبا، او شروع به جمع آوری دانه از تماشاچیان می کند. " نوک دراز " در طول اجرا تمام حواس اَش به زیبایی های غروب آفتاب بود و زمانی که نوبت به او می رسد تا سهم دانه ی خود را بدهد، تا چشم اش به این مرغ زیبا و حنایی رنگ می افتد، قلب اش شروع به تپیدن می کند. " خروسک " متوجه این علاقه می شود و به همین دلیل از روی حسادت،  با عجله به سراغ " پر آبی " (پرنده ی پیر باهوش)، می رود تا کمک اَش کند که توجه غروب آفتاب به او جلب شود. پر آبی، بعد از کمی فکر کردن " معجون محبت " را پیشنهاد می دهد و می گوید: اگر این معجون را به غروب آفتاب بدهی حتما عاشق تو خواهد شد ... چه کسی در این رقابت عاشقانه پیروز خواهد شد؟نوک دراز با قلب پاک و مهربان اش یا خروسک با نقشه و فریب؟" نوک دراز عاشق می شود " جلد دیگری از مجموعه ی " مرغدانی پر ماجرا " می باشد که در چندین جلد با عناوینی از جمله مرغکی که می خواست دریا را ببیند، روزی که قرار بود برادرم به دنیا بیاید، مرغ هایی که طلسم شدند، نوک دراز عاشق می شود، گربه ی سیاه بدشانسی نمی آورد، جوجه ای که می خواست فضا نورد شود، روباه ها با مرغ ها کاری ندارند، چه کسی جانشین موش قصه گو می شود و پشم های طلایی ام کو؟، تهیه و چاپ شده اند. در این کتاب ها، ضمن روایت داستانی تازه، با یک اشاره کوتاه، کودکان را با یکی از شخصیت های علمی، ادبی یا حتی افسانه ای آشنا می کنند.

 


برشی از متن کتاب


نوک دراز دلش می خواست تنها بماند. چون هر کاری می کرد نمی توانست فکر غروب آفتاب را از سش بیرون کند. اما وقتی چشم هایش را دوباره باز کرد، باورش نشد!!! خود خودش بود! غروب آفتاب جلویش ایستاده بود و می پرسید: چیزی که نشد؟ زخمی که نشدی؟ قلب نوک درازشروع کرد به تپیدن: برای من نگران شده است. این یعنی این که من برایش مهم هستم. غروب آفتاب کمی ناراحت بود. چون کلاه پردار صورتی اش را گم کرده بود. او پرسید: نوک دراز می توانی کمکم کنی پیدایش کنم؟ خیلی آن را دوست دارم! راستی بگذار بگویم که، صورتی رنگ مورد علاقه ی من است! خروسک و دوستانش، از پشت درخت ها به آن ها نگاه می کردند، خروسک با عصبانیت گفت: به نظرم غروب آفتاب از نوک دراز خوشش آمده است. بعد اضافه کرد: باید پر آبی را پیدا کنیم! پر آبی پرنده ی خیلی باهوشی است. همیشه برای هر کاری، راهی پیدا می کند. پر آبی زود باش! حتی یک ثانیه را هم نباید از دست بدهیم. راهی نمی شناسی که بتوانیم توجه دخترها را جلب کنیم؟ پر آبی پیر جواب داد: این موضوع به زمان احتیاج دارد. صبر می خواهد، ممکن است سال ها طول بکشد...خروسک گفت: سال ها!!! اصلا حرفش را هم نزن...! من عجله دارم! راه دیگری بلد نیستی؟ پر آبی کمی فکر کرد و چیزهایی به یادش آمد: چرا! هدیه دادن گل بهترین راه است. خروسک با عصبانیت گفت: توی این سرمای زمستان؟ من دنبال یک راه فوری می گردم! پر آبی قیافه ای به خود گرفت که یعنی دارد فکر می کند. بعد در گوش خروسک پچ پچ کرد: یادم می آید که خیلی وقت پیش ها، چیزهایی راجع به معجون محبت شنیده بود، هر کس این معجون را بنوشد، عاشق کسی می شود که آن را آماده کرده است. خروسک با خوشحالی فریاد زد: چه طور این معجون جادویی را پیدا کنیم؟ پر آبی گفت: من راز آن را به شما می گویم...

نویسنده: کریستیان ژولی بوآ تصویرگر: کریستیان هاینریش ترجمه ی: سیدمحمد مهدی شجاعی انتشارات: چکه  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب نوک دراز عاشق می شود! (مرغدانی پرماجرا)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل