loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب نمکی (داستانهای چشم قلمبه 3)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
55,000 تومان
* تنها 3 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب نمکی نوشته ی معصومه سلمان توسط انتشارات آریا نوین به چاپ رسیده است.

در زمان های خیلی دور پیرزنی زندگی می کرد که هفت دختر داشت. خانه ای که آنها در آن زندگی می کردند هفت در داشت که هر شب یکی از دخترها آنها را می بست. اما شبی که نوبت به " نمکی " کوچک ترین دختر خانه می رسد او آن قدر خسته بود که شش در را می بندد اما یادش می رود که یکی از درها را ببندد. دیو سیاه بدجنس از همان در داخل شده و نمکی را با خود می برد. او هرچقدر گریه و زاری می کند فایده ای ندارد خانواده اش نمی توانند به او کمک کنند و ...

به نظر شما چه بلایی بر سر نمکی خواهد آمد؟

جنس صفحات این کتاب از نوع گلاسه بوده و دارای جلد سخت می باشند، که همین امر موجب ماندگاری بیشتر آن می شود. با مطالعه ی این کتاب کودکان متوجه خواهند شد که همیشه و در هر شرایطی باید از فکر و اندیشه ی خود کمک بگیریم تا راه درست را انتخاب کنیم. " نمکی " جلد سوم از مجموعه کتاب هایی با عنوان " داستان های چشم قلمبه " می باشد. شکل ظاهری این کتاب به گونه ای طراحی شده است که روی صفحه ی آخر آن دو عدد چشم متحرک عروسکی قرار گرفته و روی تمام صفحات این کتاب جای این دو چشم با دقت و ظرافت تمام به صورت دو حفره ی تو خالی مشخص شده است. حتی روی جلد کتاب نیز این حفره ها قرار گرفته اند. متحرک بودن چشم ها و داشتن ظاهر متفاوت و کودکانه ی این کتاب با سایر کتاب ها یکی از دلایل محبوبیت این مجموعه بین کودکان می باشد و کودک شما سریع تر و راحت تر با کتاب ارتباط برقرار کرده و جذب آن می شود بویژه کودکانی که علاقه ای به مطالعه ی کتاب از خود نشان نمی دهند این گونه کتاب ها می توانند بهترین گزینه باشند . مجموعه کتاب های " چشم قلمبه " در ده جلد با داستان های مختلف به صورت جداگانه چاپ و منتشر شده است که عناوین جلدهای دیگر این کتاب عبارت است از:

مهمان های ناخوانده، ماه پیشونی، نخودی، ننه سرما، دختر نارنج، علی بابا و چهل دزد، شاهزاده و سیب طلا، خرگوش و لاک پشت، سه بچه خرگوش.

 


برشی از متن کتاب


یکی بود یکی نبود، در زمان های خیلی دور پیرزنی بود که با هفت دخترش در خانه ای بزرگ زندگی می کرد. این خانه هفت در داشت، که هر شب یکی از دخترها آن ها را می بست. کوچک ترین دختر که از همه زیباتر بود نمکی نام داشت. یک شب نوبت نمکی شد تا درها را ببندد. اما نمکی آن قدر از بازی کردن خسته شده بود که شش در را بست اما! در هفتم را فراموش کرد و همین طوری رفت و گرفت خوابید. نیمه های شب بود، که سایه ی دیوی بزرگ روی خانه افتاد. دیو سیاه از همان در هفتم داخل خانه شد و نمکی را توی یک کیسه گذاشت و راه افتاد که برود. نمکی بیدار شد و شروع کرد به داد و بیداد اما هیچ فایده ای نداشت. کاری از دست مادر و خواهر هایش برنیامد. زیرا مقصر خود نمکی بود که در را باز گذاشته بود. مادر نمکی گریه کنان می گفت: آخ نمکی وای نمکی! شش درو بستی نمکی یه درو نبستی نمکی دلمو شکستی نمکی، حالا کجا دنبالت بگردم دختر؟ اما بشنوید از دیو که نمکی رو داخل کیسه انداخته بود و پرواز کنان رفت و رفت تا رسید به یک قصر بزرگ و سیاه که خانه ی خودش بود. نمکی را از کیسه بیرون آورد. اولش نمکی خیلی ترسیده بود و فقط گریه می کرد، اما بعد که به خودش آمد فهمید که در خانه ی دیو است و حالا به جای گریه کردن باید به فکر راه چاره بود...

  • نویسنده: معصومه سلمان
  • تصویرگر: معصومه پورمند
  • انتشارات: آریا نوین

معصومه سلمان


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب نمکی (داستانهای چشم قلمبه 3)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل