loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب نجات ارداس 2 (تسخیر شده)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
125,000 تومان
* تنها 2 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب تسخیر شده دومین جلد از مجموعه ی نجات ارداس نوشته ی مگی استیف واتر و ترجمه ی هانیه باستان توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

در سرزمین ارداس هر نوجوانی در مراسمی خاص با نوشیدن شهد نینانی، آرزو می کرد بتواند حیوان درون خودش را احضار کند و با او پیوند برقرار کند. اگر او موفق به این کار می شد، می توانست یکی از افراد شنل سبزها باشد و تحت آموزش برای حفاطت از ارداس قرار گیرد. " دوین ترنزویک " پسر کنت بود که نتوانسته بود حیوان درونش را احضار کند در حالی که " کانر " پسر چوپان زاده ای که خدمتکارشان بود، توانسته بود حیوان درون خود را که گرگی خاص به نام " بریگان " بود، احضار کند و این موضوع دوین را دچار خشم می کرد. دوین از راهی غیر معمول با خوردن زردآب توانست حیوان درونش را احضار کند. در این بین کانر و هم رزمانش " میلین "، " رولان " و " ابک " بعد از احضار حیوان درونشان به قلعه ی شنل سبزها راه یافته و تحت آموزش های ویژه قرار داشتند. آن ها هر روز تمرین های نظامی و فکری را می آموختند تا بتوانند با دشمنان مقابله کنند و حیوان درونشان را کنترل کرده و برای شرایط خاص آماده کنند. یک روز صبح وقتی گروه چهار نفره تحت تعلیم معلم شان " تارک " با چند شنل سبز تمرین رزم می کردند، " اولوان " رهبر شنل سبزها به آن جا آمد و به تارک گفت باید به شمال بروند زیرا یکی از ابر جانورها ها، رامفوس گراز، در آنجا دیده شده است. قرار شد چهار نوجوان، مربی شان و مردی به نام " فین " که قبلا جنگجو بود و حالا یک دیده بان به سمت شمال بروند. قبل از سفر کانر به آشپزخانه رفت و در آنجا نامه ای از طرف مادرش دریافت کرد و متوجه شد اوضاع خانواده اش در ترنزویک خوب نیست و مادرش به جای او به خدمت کنت درآمده تا بتوانند بدهکاری شان به کنت را پرداخت کنند. میلین با خبر شد سرزمینش ژونگ به دست مهاجمان افتاده و هیچ خبری از پدرش نیست. آن ها راهی سفر شدند و بعد از گذر از دریاها به خشکی رسیدند و بارهایشان را سوار اسب ها کردند. در بین راه رولان و حیوان درونش اسیکس توانستد با هم ارتباط برقرار کنند و متوجه شوند که در دام افتاده اند. همان وقت دشمن به آنها حمله کرده و آن ها به دو گروه تقسیم شدند. ابک، میلین و فین وارد جنگل شدند. کانر، رولان و تارک با مهاجمین جنگیدند و تارک مجروح شد و آنها با راهنمایی تارک نزد پیرزنی در یک قلعه رفتند تا بتوانند تارک را درمان کنند. تارک دیگر نمی توانست آن ها را همراهی کند و دو پسر جوان به تنهایی به راه افتادند تا به شمال برسند. از طرفی دخترها و فین بعد از درگیری مختصر با فروشنده های دوره گرد به راه افتادند تا به گروه بپیوندند. تا اینکه دو پسر به ترنزویک رسیدند ولی.....

 


برشی از متن کتاب


طولی نکشید که اِسیکس، میلین، اَبِک و فین را پیدا کرد. آن ها در حالِ بالا رفتن از تپه ای پوشیده از چمن بودند؛ تپه ای که از روی آن، نمایی از تِرِنزویک مشخص بود. فین، شاهین در حال پرواز را شناخت. اَبِک و میلین هم به او ملحق شدند. اِسیکس به سمت آن ها چرخید. میلین پرسید: " این اِسیکسه. یعنی برای کانِرو رولان اتفاقی افتاده؟ " این فکر او را آزرده کرد. اگر قرار بود کسی به آن پسر آسیب بزند، میلین دوست داشت آن شخص، خودش باشد. فین گفت: " به نظر نمی رسه اِسیکس خبر مُردن اون رو آورده باشه. " اَبِک لرزید؛ اما میلین ممنون بود که فین اوضاعِ احتمالی را بی جهت خیلی عالی جلوه نمی داد. آن ها در خطر بودند. این اتفاق آن ها را وادار می کرد که این واقعیت را فراموش نکنند. فین چشم هایش را تنگ کرد تا شاهین را بهتر ببیند. " ولی خیلی دگرگون به نظر می رسه. گفتن اینکه رولان اون رو دنبال ما فرستاده یا به دلخواه خودش اومده سخته. گفتن اینکه رولان اون رو دنبال ما فرستاده یا به دلخواه خودش اومده سخته. پیامی به پاش بسته نشده؟ " میلین دقیق تر نگاه کرد." نه؛ هیچی." فین اِسیکس را صدا زد و گفت: " اونا الان توی تِرِنزویکَن؟ " پرنده سه بار فریاد دل خراشی کشید. میلین گفت: " به نظرم این یعنی بله. " فین از شاهین پرسید : " یعنی باید همین الان بریم پیششون؟ " اِسیکس یک بار جیغ زد؛ یک جیغ عصبی؛ وحشی ترین و خشمگین ترین صدایی که می توانست تولید کند. کاملا واضح بود که یعنی : " نه ! " فین گفت: " فکر کنم زندانی شون کردن؛ یا به صورت محرمانه برای گرفتن اطلاعات داره روشون کار می شه. به هر حال باید محتاط باشیم. " میلین به فکر فرو رفت و نقشِ روی دستش را لمس کرد. این کار به اندازه ی کلاس های مراقبه آرام بخش نبود، اما باعث می شد یاد آن وقت هایی بیفتد که این کار ذهنش را خالی و آرام می کرد. پرسید : " به نظرتون لازمه ی دوری توی شهر بزنیم که چیز های بیشتری بفهمیم؟ " این سرش را تکان داد: " شاید ایده ی خردمندانه ای باشه، ولی من نباید بدون برنامه وارد شهر بشم. من و کُنتِ تِرِنزویک اخیرا یه سری مخالفت هایی باهم داشتیم. " میلین پرسید: " چه جور مخالفتی؟ " فین چشم هایش را صاف به قلعه دوخت و گفت: " سعی کرد من رو بکشه. " و این دلیل موجهی برای نرفتن به شهر به نظر می آمد. بعد اضافه کرد: " در هر صورت باید یه نقشه بکشیم. " بینی اِبِک تیر کشید؛ میلین فکر کرد احتمالا از استرس باشد، اما بعد متوجه شد که به خاطر گربه ی مسخره ی فروشنده های دوره گرد بوده؛ اَبِک فکر کرده بود که اِسیکس می خواهد او را بخورد. گربه پنجه هایش را محکم به موهای اَبِک چسبانده بود. میلین با لحن کوبنده ای گفت: " تو باید گربه رو ول کنی بره. می خواستی آزادش کنی دیگه. الان آزاده. " اَبِک سعی کرد گربه را از روی سرش پایین بیاورد. دسته ای از موهایش از پوستِ سر تا جایی که گربه به آن ها چسبیده بود، کشیده شد. اَبِک که هنوز پنجه های گربه به موهایش فشار می آورد، با اصرار گفت: " خب ترسیده! " گربه هم زمان با کشیدن مو، جیغِ جانانه ای هم کشید. اَبِک گفت: " اون سرعت مارو کم نمی کنه." میلین چشم هایش را تنگ کرد؛ اما بحث کردن بی فایده بود. به نظر می رسید اَبِک اخیرا کمی گربه صفت شده؛ کمی شبیه اورازا. شاید این رفتار به خاطر وجود اورازا بود. میلین گفت: " باشه. همین جوری ادامه بده. بقیه به ما احتیاج دارن. اونا توی دردسر جدی افتادن. هرچه زودتر اوضاع دستمون بیاد و ببینیمشون، زودتر می تونیم بر یم دنبال رامفوس. حالا بیا از اینجا بریم؛ مگه اینکه بخوای مهاجمان بگیرنمون. " میلین نمی توانست جلوی بد بینی اش را بگیرد و حرف های کنایه دار، همین طور از دهانش بیرون می پرید. میلین با خودش فکر می کرد احتمالا برای آبِک مهم نیست مهاجمان آن ها را پیدا کنند؛ یا شاید هم اَبِک هنوز برای آن ها کار می کند! فین نگاه سنگینی به میلین انداخت. تارِک یا اولوان احتمالا او را به خاطر این طرز حرف زدن با اَبِک سرزنش می کردند، اما او فکر می کرد که آن ها هم درک می کنند چرا میلین هنوز تَهِ دلش به اَبِک اعتماد ندارد و در این شرایط، مهربان بودن با کسی که اعتماد نداری، سخت تر از همیشه بود....

  • نویسنده: مگی استیف واتر
  • مترجم: هانیه باستانی
  • انتشارات: پرتقال
 

مگی استیف واتر


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب نجات ارداس 2 (تسخیر شده)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل