loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب نامه هایی که پاره کردم - مریم حیدرزاده

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب نامه هایی که پاره کردم نوشته مریم حیدرزاده توسط انتشارات پروین به چاپ رسیده است.

این کتاب مجموعه ای از چندین نامه ی جذاب می باشد که "مریم حیدرزاده" آن ها را نوشته است. "حیدرزاده" نقاش، نویسنده، شاعر و ترانه سرایی است که عموما او را با ترانه های زیبایش می شناسند. او از سال های ابتدایی دهه ی هفتاد به ترانه نویسی روی آورد و در این کار به قدری پیشرفت کرد که بسیاری از خواننده های مطرح داخلی و خارجی برای ساخت آهنگ های شان، از ترانه های وی استفاده کردند. کتاب حاضر با عنوان "نامه هایی که پاره کردم" با تخصص اصلی او یعنی شعر و ترانه ارتباط چندانی ندارد و شامل نامه های زیبایی است که او برای معشوقش نوشته است. اما از آن جایی که "حیدرزاده" ذاتا شاعر آفریده شده است، نامه های این کتاب همگی رنگ و بوی شعر دارند و احساسات رقیق نویسنده را به تصویر می کشند. رعایت سبک محاوره ای و به کار بردن کلمات ساده و روان که از تک تک آن ها عشق و احساس تراوش می کند، خط به خط نوشته های "حیدرزاده" را پر از لحظات دوست داشتنی می نماید و مخاطب را در جای جایِ این خطوط با خود همراه می کند. "نامه هایی که پاره کردم" پر از لحظات عاشقانه و احساسات پاکی است که نشانگر درک بالای نویسنده از واژه ی "عشق" می باشد، پس اگر مایلید از نگاه "مریم حیدرزاده" به عشق بنگرید، مطالعه کتاب حاضر را از دست ندهید.


فهرست


  • مقدمه
  • پاییز مبارک
  • نامه اول
  • نامه دوم
  • نامه سوم
  • نامه چهارم
  • نامه پنجم
  • نامه ششم
  • نامه هفتم
  • نامه هشتم
  • نامه نهم
  • دهمین نامه
  • نامه یازدهم
  • دوازدهمین نامه
  • نامه سیزدهم
  • نامه چهاردهم
  • نامه پانزدهم
  • نامه شانزدهم
  • هفدهمین نامه
  • نامه هجدهم
  • نامه آخر

برشی از متن کتاب


نامه دوم زیبا سلام! دیگر نه خط قهوه‌ای مانده که روی فنجان فال من و تو نیفتاده باشد و نه شعر حافظی که در جواب تیّت بعد‌هایمان در نیامده باشد. هر کدام از خط‌ها و شعر‌ها چندین بار اقبالشان را آزموده‌اند و ‌گاه دلخوش و ‌گاه دیگر پریشانم کرده‌اند. ستاره‌ها هم که دیگر حرفشان را نزن از تمامشان بیزارم. انگار زمانی که خورشید برای تولّد آن‌ها نور پخش می‌کرد آن دو تا سیاره من و تو جایی پشت ساحل آسمان برای به دنیا نیامدن مشغول نذر و نیاز بودند. شاید هم آمده‌اند و مدت هاست رفته‌اند گل بچینند. این اردیبهشت هم که انگار فقط به فکر بهشتی هاست انگار کسی بهشتش را دزدیده و جایی پشت آرزوهای آنهایی که دنیا دستشان ست پنهان کرده تا مبادا چشم ما به گوشه‌ای از جمال مبارکش بیفتد، تو هم که انگار کسی، چه می‌دانم دستی نامرئی کوک گیتار اعصاب نازنینت را بر هم زده است و شاید هم دیگر این سیم برای نواختن ترانه‌هایت مناسب نیست که کمتر سراغِ دست نوشته و نوشتن می‌روی آخر حالا‌ها فقط چیز‌ها دل آدم‌ها را نمی‌زنند. مُد شده گاهی آدم‌ها کسانشان را هم عوض می‌کنند بگذریم... عصری که عشق را با الف بنویسند بهتر از این نمی‌شود. دقت کرده‌ای آدم‌ها دو دسته‌اند: یا نامه می‌دهند یا ادامه. آن‌ها که نامه می‌دهند مختصری عاشق ترند آن‌ها نامه می‌دهند و آن آدم‌های مقابل به آزارشان ادامه، مهم نیست اهل تمنّا نبودم و نیستم نازنینِ مریم. محض رضای خدا یک بار به سبک آدم‌های خیلی عادی که همیشه برای جواب دادن به نامه از هر کس که باشد عزا می‌گیرند با حرص پاسخ نامه را بنویس ببینم دنیای بی‌رویای بی‌فردا دست کیست؟ یا دست کم قرار هست به ما هم برسد یا نه؟! به فرض مثال که دیدار داغ را تازه می‌کند امّا اگر آن دیدارِ همیشه ارغوانی بعد‌ها وقتی باشد که داغی نباشد چه؟ پاسخش را حتماً برایم با سرخ بنویس نه مثل تبریک عیدت که حقیقتش آنقدر شخص ثالثش پُر رنگ بود که نفهمیدم مخاطبت منم یا دیگری... باشد دیگر از رسیدن و نرسیدن نمی‌نویسم هرجا دلم هوایش را کرد نقطه چین می‌گذارم یکی برای رسیدن و دو تا برای نرسیدن، آخر اگر رسیدن باشد یکی شدنست و نرسیدن یعنی آن دوتا هنوز دورند تا رسیدن. از حق نگذریم چه زود بروم‌های سئوالی جایشان را به می‌روم‌های امری دادند! راستی بروم صفحه بعد؟ عکست خوب نگاهم می‌کند عکس روزهای اوّلت، اجازه داد، تو که اهل این روزهایی، نمی‌دانم شاید دلت اهل شکایت نیست دیگر نه حرف از مشغول بودن می‌زنم، نه آمدن و نه ماندن. یک نتیجه شبانگاهی به آموخت اگر کسی، فکری، دلی، یا حتی شماره‌ای، بخواهد مشغول کسی باشد شب و روز و ماه و خورشید نمی‌شناسد. اگر کسی دلتنگِ دیگری باشد آمدن و دیندنش اندک لرزشی در نقطه‌ای از دلِ عاشقش می‌اندازد و اگر اهل ماندن باشد نیاز به سفارش نیست. خلاصه که خلاصه‌اش کنم این بار از اون دفعه‌ها بود که هیچ بهانه‌ای نبود برای نوشتن، یاد تفاهم نقره‌ایمان بر سر قانع کننده‌ترین دلیل عالم افتادم این بار فقط دلم خواست، خواست تا بی‌بهانه بنویسم و من هم نوشتم و حالا چون تقریباً تمام چیزهایی که دلم دلش می‌خواست بدانی را گفت و من تجربه کردم و برایت نوشتم دیگر حرفی نیست، سفارشی نیست جز اینکه: چشمای روشنت یه کم کاشکی هوای منو داشت... فقط همین. کسی که دست خودش نیست امّا اگر نخواهد هم، همیشه به تو فکر می‌کند. صفحه 11

شاعر: مریم حیدرزاده انتشارات: پروین  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب نامه هایی که پاره کردم - مریم حیدرزاده" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل