loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب ناخوش احوال - باررا تیسکا

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب ناخوش احوال نوشته ی آلبرتو باررا تیسکا با ترجمه ی شقایق قندهاری در نشر قطره به چاپ رسیده است.

کتاب "ناخوش احوال" اثر "آلبرتو باررا تیسکا"، نویسنده، روزنامه ‌نگار، و شاعر ونزوئلایی، می باشد که حکایتی غم انگیز را با مضمون مرگ و زندگی برای مخاطب تشریح می کند. شخصیت اصلی قصه، "آندرس میراندا"، مردی آرام و منضبط است که همراه با پدرش، "خاویر" روزگار می گذراند. وی به عنوان پزشکی حاذق، در بیمارستان به خدمت پرداخته و بیش تر اوقات خویش را در این مکان و صرف درمان بیمارانش می کند. داستان از جایی آغاز می گردد که خاویر، در پی اختلالات جسمی، به بیمارستان محل کار پسرش مراجعه کرده و پس از معاینه، آزمایشات مورد نیاز را انجام می دهد. تشخیص آندرس، از احتمال ابتلای پدرش به بیماری سرطان خبر می داد اما از دیدن نتیجه ی آزمایشات و رویارویی با حقیقت غیر قابل انکار نیز، هراسان بود. بالاخره روز موعود فرا رسیده و آندرس، جواب آزمایشات را تحویل گرفته و متوجه می شود که تشخیصش کاملا درست بوده است. همین موضوع وی را آشفته خاطر کرده و به شدت ناراحتش می سازد. حال با قرار گرفتن در این وضعیت، بین گفتن حقیقت و یا پوشاندن آن در برابر پدرش، دچار شک و ابهام می گردد. بنابراین، به هنگام درخواست خاویر جهت اعلام پاسخ آزمایشات، از گفتن حقیقت امتناع کرده و با ماجراهایی خواندنی و به شدت احساسی مواجه می گردد.


برشی از متن کتاب


«نتیجه ی آزمایش ها آمده؟» به محض خارج شدن این کلمه ها از دهانش، از گفتن شان پشیمان می شود. آندرس میراندا دلش می خواهد سوالش را میان زمین و هوا بقاپد و آن را روانه ی همان جایی کند که از آن بیرون آمده است، و بار دیگر آن را در پس سکوت پنهان نگه دارد. ولی نمی تواند، کار از کار گذشته است. هم اینک آندرس با قیافه ی رئیس بخش رادیولوژی مواجه است، که زورکی با حس همدلی لبخندی تحویلش داده و یک پاکت بزرگ قهوه ای دستش می دهد؛ لب هایش به هم پیچ و تاب خورده اند و چشم های تیره رنگش مثل دو لکه اند. متخصص رادیولوژی هیچ حرفی نمی زند، با این حال قیافه اش عین اظهارنظر است؛ به عنوان مثال چندین ضایعه که نشان از سرایت یک سرطان بدخیم به دیگر بافت های بدن دارد. تا حد زیادی لب های درهم گره خورده همین را می گوید. افرادی که درگیر کارهای پزشکی هستند، به ندرت صفت به کار می برند. آن ها نیاز ندارند چنین کاری کنند. «نتیجه های سی تی اسکن هم آمده است؟» متخصص رادیولوژی به نشانه ی منفی سر تکان می دهد و نگاهش را به سمت مسیر راهرو برمی گرداند. «به من گفتند که قرار است مستقیم برای خودتان بفرستند.» آندرس به طرز عجیب و خاصی دستپاچه و معذب می شود؛ انگار هر دوی شان می خواهند تلاش بسیار جانانه ای کنند تا توازن ظریف و شکننده ی لحظه را برهم نزنند. از همکارش تشکر می کند و راهی مطب خودش می شود. هنوز کسی به او حرف خاصی نزده است، حتی عکس های رادیولوژی را هم ندیده است و نتیجه ها را نشانش نداده اند؛ با این حال می داند پدرش سرطان دارد. چرا برای مان این قدر دشوار است که بپذیریم زندگی فقط یک امر کاملاً شانسی است؟ این سوالی است که همیشه میگل پیش از هر عمل جراحی می پرسد. آن جا همگی شان روپوش سبز اتاق عمل، دستکش و ماسک جراحی دارند، و به نظر می آید که نور سفید اتاق عمل بر فراز تهویه ی هوای سرد شناور است. آن وقت میگل یک چاقوی جراحی برمی دارد، نگاهی به آندرس می کند و می پرسد: «چرا برای مان این قدر دشوار است که بپذیریم زندگی فقط یک امر کاملاً شانسی است؟» برخی از پرستارها خوش شان نمی آید که این حرف پیش درآمد یک عمل جراحی باشد. شاید متوجه هستند که عملا شیوه ی خوبی برای شروع نیست؛ کم و بیش نوعی توجیه پیشاپیش است؛ محض احتیاط اگر مشکل خاصی پیش آمد. آندرس یقین دارد که قضیه این نیست، چون میگل را خوب می شناسد، آن ها از دوران دانشجویی با یک دیگر دوست بوده اند. هیچ گونه بدگمانی ای در آن سوال نیست. در عوض انگار اظهار هم دردی نسبت به خود است؛ یک نیایش محبت آمیز؛ راه و روشی برای به رسمیت شناختن محدودیت های پزشکی در برابر قدرت بی حد و مرز جهان هستی، یا با همین تعبیر و مفهوم، محدودیت های پزشکی در برابر قدرت بی حد و مرز بیماری. همین که به دفترش می رود، به محض بستن در، همه ی وجودش می لرزد. یک مرتبه احساس می کند جسمش به گونه ی دیگری نفس می کشد، به طوری که صداها و حرکات متفاوتی از خودش درمی آورد ـ گویی جانور بی دفاعی درون خود داشت، موجودی که تلوتلو می خورد ـ به حالتی که انگار دارد باعث بروز یک بلا می شود. شتاب زده خود را به صندلی پشت میزش می رساند و می نشیند. هنوز پاکت دستش است. داخل پاکت دو عکس از قفسه ی سینه است. تصویرهای شفاف، سهمگین و بی پروای مایل به رنگ آبی. جسم پدرش به یک طرح تار تغییر شکل داده است و ...

نویسنده: آلبرتو باررا تیسکا مترجم: شقایق قندهاری انتشارات: قطره

شقایق قندهاری


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب ناخوش احوال - باررا تیسکا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل