loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب میدان ایتالیا - آنتونیو تابوکی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب میدان ایتالیا نوشته ی آنتونیو تابوکی و ترجمه سروش حبیبی در نشر چشمه به چاپ رسیده است.

بسیاری از ایرانی ها تابوکی را با میدان ایتالیا می شناسند. او این کتاب را در سال 1975 منتشر کرد. نویسنده در کتاب خود، تاریخ ایتالیا از قیام گاریبالدی تا پایان جنگ جهانی دوم را با قلمی بسیار جذاب و دلنشین در ماجراهای سه نسل از یک خانواده ای روستایی که در دهکده ای کوچک زندگی می کنند به تصویر کشیده است. بنابراین در زمان اول ماجرای "پلی نیو" یکی از قهرمان های داستان، در زمان دوم ماجرای "گاریبالدو" قهرمانی دیگر و در زمان سوم داستان ولترنو فرزند گاریبالدو را برای ما تعریف می کند. او قیود ادبیات سنتی ایتالیا را در این اثر زیر پا گذاشته و به سبک خود می نویسد، سبکی که خواننده به راحتی با آن ارتباط برقرار می کند. در شیوه ی نوشتن او سختگیری ها و نوشتار خشک سنتی ایتالیایی دیده نمی شود، بلکه نوشته امروزی تر شده. نویسنده با ارائه ی یک پیش درآمد در ابتدای کار و یک ضمیمه در انتهای کارش به ارزش ادبی اثر خود افزوده است. همچنین ترجمه ی روان حبیبی خواندن اثر را برای مخاطب راحت تر کرده است. این اثر برای آشنایی هرچند اندک از تاریخ ایتالیا و مبارزات مردمی آن کشور بسیار مفید خواهد بود. حجم کتاب نیز زیاد نیست به همین دلیل می توانیم کتاب را حتی یک شبه هم بخوانیم. چرا که چنان غرق در شخصیت های کتاب می شویم که دوست داریم بدانیم چه عاقبتی در انتظارشان است.


برشی از متن کتاب


هنوز کمی وقت داریم تنها چیزی که گاریبالدو از زندگی نمی فهمید، مرگ بود. جنازه ی پدرش را می دید که راست در تابوت خوابیده و دست هایش را روی لباس دامادی اش برهم گذاشته بود و دستمال سفیدی به پیشانی اش بسته شده بود تا خون را بند بیاورد و لکه ی زرد رنگی روی آن نشت کرده بود. او معنی مرگ را نمی فهمید، این بود که پدرش بع یاری اش آمد. بلند شد و در تابوت نشست و ساعتش را از جیب جلیقه اش بیرون آمد و گفت:«هنوز یه خرده وقت داریم.» آن وقت نصف سیگار برک خواست و در عین آرامش و با لذت آن را دودکنان کشید گیرم نه معنی مرگ، دست کم معنی زندگی را به او حالی کند. تا صبح با هم حرف زدند، یا درست تر آن که گاریبالدو به گوش دادن حرف های پدرش اکتفا کرد و خود لب از لب برنداشت. هیچ نمی گفت زیرا می ترسید وقت پدرش را با حرف های خود تلف کند. سحر پدر تسلیم شد و به جلد مرگ خود بازگشت و قبول کرد که مثل همه ی مرده ها به خاک برود و در تابوت، با گاری لئونیدا، تکان تکان خوران راهی گورستان شد. اما گاریبالدو از آن شب به بعد می دانست که آبی که چرخ آسیاب را می گرداند و گندمی که آسیاب آرد می کند و نیز ابپلیک هایی که ماه نوامبر به مرداب ها برمی گردند، مال همه اند و این را هم می دانست که پاسداران شاه وظیفه دارند کسانی را که به این حقایق پی می برند، بکشند. از پدرش جز همین خاطره ای برایش نماند. از ان روز به بعد مردم او را به اسم دیگری صدا کردند. قبل از همه مادرش او را به این نام خواند و گفت:«می دونی ولتورنو بعد از چهار سال انگار هنوز عادت نکرده ام که به اسم خودت صدایت کنم.

نویسنده: آنتونیو تابوکی ترجمه: سروش حبیبی انتشارات: چشمه

مشخصات

  • مترجم سروش حبیبی
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 4
  • تعداد صفحه 164

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب میدان ایتالیا - آنتونیو تابوکی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل