loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب مومو - افق

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب مومو اثر و تصویرگری میشائیل انده و ترجمه ی کتایون سلطانی توسط  نشر افق به چاپ رسیده است.

این اثر رمانی ویژه ی نوجوانان است و به خوبی این مطلب را بیان می کند که چگونه انسان ها غرق در زندگی ماشینی شده اند و به سرعت روزها و شب های با ارزش زندگی شان را هدر می دهند. مومو نام دختر کوچک و یتیمی می باشد که تازگی ها به دهکده آمده و در انباری کوچکی که جزئی از بقایای به جا مانده از یک استادیوم ورزشی است که گلادیاتورها در آن به ایفای هنرهای رزمی و مبارزاتشان می پرداختند، ساکن می شود. مردم دهکده به تدریج متوجه حضور دختر کوچک ردآن انباری می شوند و هر یک سعی می کنند به نوعی به او کمک کرده و مقدمات یک زندگی ساده را برای او فراهم کنند. مومو با وجود سن و سال کمی که دارد به خوبی به حرف های دیگران گوش می دهد و مردم دهکده درد و دل هایشان را برای او بازگو می کنند و از دوستی با مومو احساس خوشایندی دارند. تا این که افرادی معروف به عالیجنابان خاکستری، پا به دهکده می گذراند و از مردم می خواهند که وقت شان را در بانک های آنان ذخیره کنند. آن ها با فریب مردم از آن ها می خواهند که دست از انجام کارهای بی ارزش بردارند و به این ترتیب وقت بیشتری را برای خود ذخیره کنند. از نظر آنان محبت کردن به دیگران، نگه داری سالمندان در خانه، عیادت از بیماران، مراقبت از گیاهان و حیوانات و حتی صحبت کردن و معاشرت با دیگر انسان ها هدر دادن وقت به شمار می آید. مردم دهکده به تدریج کارهایی که سابق بر این انجام می دادند را ترک کرده و به خیال خود در وقت صرفه جویی می کنند، اما هیچ کدام از آن ها حال خوشی ندارند و بیشتر از قبل احساس می کنند که با کمبود وقت مواجه هستند. در این بین مومو تصمیم می گیرد با عالیجنابان خاکستری به مبارزه بپردازد و ... .

 


برشی از متن کتاب


گول زدن مردم با صورت حساب غلط در جهان رازی بزرگ وجود دارد. رازی بزرگ و در عین حال عادی و پیش پا افتاده. تمام انسان ها در این راز سهمی دارند. همه می شناسندش. اما کمتر کسی در موردش فکر می کند. وجودش از نظر بیشتر آدم ها چیزی بدیهی است و برای همین به هیچ وجه موجب شگفتی شان نمی شود. اسم این راز، زمان است. برای اندازه گیری اش ساعت و تقویم درست کرده اند. اما ساعت و تقویم برای این کار کافی نیست. چون هرکسی می داند که گاهی وقت ها یک ساعت برای آدم مثل یک عمر، طول می کشد. گاهی هم می بینی که یک ساعت، با یک چشم به هم زدن سپری می شود. تمامش بستگی به این دارد که در آن یک ساعت چه بر ما گذشته است. چون زمان، خود زندگی است و زندگی در قلب انسان خانه دارد. و هیچ کس به خوبی عالی جنابان خاکستری از این موضوع باخبر نبود. هیچ کس به اندازه ی آن ها نمی دانست که یک ساعت، یک دقیقه یا حتی یک ثانیه چقدر ارزشمند است. عالی جنابان کلی چیزها در این مورد می دانستند، چیزهایی که دانستنش فقط از آن ها بر می آمد، درست مثل زالوهایی که خون را خوب می شناسند و در مکیدنش تخصص دارند. عالی جنابان با کمک اطلاعاتی که داشتند، به شیوه ی خاص خودشان وارد عمل می شدند. عالی جنابان خاکستری برای وقت انسان ها نقشه هایی داشتند. نقشه هایی مفصل و بسیار بسیار دقیق! مهم ترین چیز برایشان این بود که هیچ کس متوجه فعالیت هایشان نشود. یواشکی وارد زندگی مردم و شهرشان شده بودند و پله پله، بی آنکه کسی متوجه شود، هر روز بیشتر از روز پیش نفوذ بیشتری پیدا می کردند و انسان ها را به اسارت خود در می آوردند. هرکسی را که به نحوی می توانست آن ها را به هدفشان برساند، شناسایی کرده بودند. پیش از آنکه مردم حتی ذره ای از این موضوع باخبر شده باشند. عالی جنابان برای گیر انداختن فرد مورد نظرشان فقط منتظر لحظه ای مناسب بودند. البته برای آن که چنین فرصتی پیش بیاید خودشان هم ترفندهایی به کار می بردند. مثلا در مورد همین آقای فوزی که مغازه ی سلمانی داشت. او آرایشگر مشهور و خیلی هنرمندی به حساب نمی آمد ولی توی خیابان محل کارش مورد احترام همه بود. نه فقیر بود و نه پولدار. مغازه اش وسط شهر قرار داشت، کوچک بود و یک شاگرد سلمانی کارآموز را هم استخدام کرده بود. روزی از روزها آقای فوزی ایستاده بود جلوی در مغازه اش؛ منتظر که شاید مشتری ای از راه برسد. شاگردش مرخصی داشت و آقای فوزی تنها بود. زل زده بود به شرشر بارانی که چلپ چلپ می ریخت کف خیابان. آن روز، روز خاکستری و ابری بود و خود آقای فوزی هم از بی حوصلگی کم از هوای ابری نداشت. با خودش فکر می کرد: زندگی ام دارد الکی تلف می شود؛ تمام مدت صدای به هم خوردن تیغه های قیچی و وراجی و کف و صابون. اصلا زنده بودن من چه فایده ای دارد؟ اگر هم روزی بمیرم، آب از آب تکان نمی خورد. انگار نه انگار که یک وقتی توی این دنیا بوده ام. البته آقای فوزی به هیچ وجه از پرچانگی بدش نمی آمد. در واقع عاشق این بود که مفصل در مورد دیدگاه ها و تفکراتش با مشتری ها حرف بزند و نظرشان را بپرسد و به پاسخشان گوش بدهد. ...      

نویسنده: میشائیل انده مترجم: کتایون سلطانی انتشارات: افق


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب مومو - افق" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل