loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب موش کور در خانه ی جدید و 15 قصه ی دیگر

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
80,000 تومان
* تنها 2 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
دسته بندی :

کتاب موش کور در خانه ی جدید و 15 قصه دیگر، اثر براون واتسون و ترجمه ی مژگان شیخی توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

این اثر متشکل 16 قصه می باشد که مختص دختران کوچک به رشته ی تحریر در آمده است. دختر بچه ها قصه هایی که در آن ها شاهزاده ها، پریان، عروسک ها و حیوانات کوچک و بامزه حضور دارند را دوست داشته و از خواندن چنین داستان هایی لذت می برند. در تمام داستان های این کتاب این موارد به چشم می خورد، تصویرگری زیبای این اثر در کنار این داستان ها به جذابیت و زیبایی آن افزوده است. در داستان موش کور در خانه ی جدید که عنوان کتاب هم از همین داستان برگفته شده است، داستان موش کور کوچکی آمده که در کنار پدر و مادر خود در لانه شان که تونلی زیر زمینی، تاریک و بلند است، زندگی می کنند. موش کوچولو از خانه شان راضی نیست و دلش می خواهد زندگی در خانه ی دیگری را تجربه کند، بنابراین یک روز از لانه شان خارج می شود تا خانه ی بهتری پیدا کند. موش کور به محض این که از لانه خارج می شود، بیلی در نزدیکی او در زمین فرو می رود و چیزی نمانده بود که با سر موش کوچولو برخورد کند، مردی مشغول بیل زدن زمین بوده و اصلاً متوجه موش کور نشده است. موش کور کوچک با ترس و عجله به زیر بوته ها می رود که ناگهان توپی در نزدیکی او به زمین برخورد می کند. او بار دیگر از زیر بوته ها فرار می کند و ... . این اثر برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد.

 


فهرست


کوچولو کجاست؟ آرزوهای کفش قرمزی چه قدر می خوابی آقا موشه؟ سلام اسب چوبی میمون کوچولو کجاست؟ مهره ی شانس گربه ی پشمالو وز وزوها مرد بارانی و عروسک آفتابی آمبولانس و موفرفری عروسک پارچه ای و گنج گمشده خانم کفشدوزکی در زیر قارچ هم در خانه، هم در مسافرت آدم آهنی در حمام پری های ته باغ موش کور در خانه ی جدید بادبادک و اسباب بازی ها

برشی از متن کتاب


چه قدر می خوابی آقا موشه؟ آقا موشه، یک موش قهوه ای تپل بود. چندروزی بود که او مرتب این طرف و آن طرف چرت می زد و خوابش می برد. آن روز هم کنار سنگی خوابش برده بود. آقا سنجابه گفت: « وای .. آقا موشه دوباره خوابش برده. باید اسمش را بگذاریم خوش خواب.» خانم اردکه گفت: «کواک کواک ، چه قدر می خوابد. خوابیدن که فایده ای ندارد.» خانم خرگوشه هم گفت: «به جای این که بخوابیم، می توانیم هویج بخوریم.» ولی آقا موشه با صدای بلند خروپف می کرد و خواب خواب بود. او تا فردا صبح خوابید. وقتی هم که بیدار شد، شروع کرد به دویدن و این طرف و آن طرف رفتن. تا می توانست ذرت و فندق و دانه های جورواجور را توی چاله ای جمع کرد. خانم خرگوشه گفت: «خوش خواب را ببینید. حسابی مشغول است.» آقا سنجابه گفت: «حالا شکمی از عزا در می آورد. بعد از آن همه کار، حتما خیلی گرسنه شده است.» خوش خواب همه ی غذاهایش را خورد. بعد هم توی چاله اش، خودش را جمع کرد و خوابید. آقا خرگوشه دماغش را جنباند و گفت: «باز هم که خوابید.» آقا سنجابه گفت: «او چه قدر می خوابد. به نظر من هم خوابیدن اصلا فایده ای ندارد. به جایش هزار و یک کار دیگر می شود کرد.» در همین موقع آقا گوزنه از راه رسید و با صدای کلفتش گفت: «این چه حرفی است که می زنید؟ چرا به دوروبرتان خوب نگاه نمی کنید؟ ..... میمون کوچولو کجاست؟ در جایی خیلی خیلی دور، پارک خیلی بزرگی بود. پارکی که حیوان های زیادی در آن زندگی می کردند. همه ی حیوان های این پارک جسی جیپ را خوب می شناختند. او همیشه سرش شلوغ بود. دائم با راننده اش وندی، این طرف و آن طرف می رفت، برای آن ها چیزهایی می آورد و می برد. خانم میمون تازه بچه دار شده بود. وندی هم رفت و دامپزشکی آورد تا خانم میمون و میمون کوچولویش را معاینه کند و دستورهای لازم را بدهد. دامپزشک کارش را انجام داد و گفت: «میمون کوچولو سالم است و هیچ مشکلی ندارد. ولی هنوز خیلی کوچک است و باید خیلی مراقبش باشید.» نگهبان میمون ها گفت: «چه قدر خوب شد. خدا را شکر. چون این اولین بچه ی خانم میمون است.» وندی لبخندی زد و گفت: «خیل خب، من و جسی دیگر باید بروم. باز هم به اینجا می آییم و به میمون کوچولو و مادرش سر می زنیم.» وندی و جسی راه افتادند و رفتند. باید برای الاغ ها یونجه و وسایل دیگری می بردند. آن ها تمام روز این طرف و آن طرف رفتند و سخت مشغول کار بودند. نزدیک غروب بود که وندی صدایی از بی سیمش شنید .... مرد بارانی و عروسک آفتابی دختر کوچولویی بود به اسم جین. مادر جین برایش یک اسباب بازی جالب خریده بود که به آن خانه ی آب و هوایی می گفتند. این خانه طوری بود که در هوای بارانی، مرد بارانی از توی خانه بیرون می آمدو در هوای آفتابی، عروسک آفتابی. مادر، این خانه ی کوچولو را با میخی به دیوار آویزان کرده بود. جین کوچولو کنار پنجره بود. ناگهان خورشید پشت ابرها رفت و هوا بارانی شد. مرد بارانی از توی خانه بیرون آمد. کمی بعد، باران بند آمد و هواآفتابی شد. مرد بارانی رفت توی خانه و عروسک آفتابی پیدایش شد. مرد بارانی و عروسک آفتابی برای یک لحظه هم دیگر را دیدند. همان موقع هر دو آرزو کردند که کاش بیشتر هم دیگر را می دیدند و با هم حرف می زدند. باز ابرها جلوی خورشید را گرفتند و باران شروع شد. عروسک آفتابی رفت توی خانه ی کوچولویش. جین گفت: «خانه ی آب و هوای مرا ببین مادر. مرد بارانی و عروسک آفتابی مرتب در رفت و آمد هستند. تا این یکی وارد خانه می شود، آن یکی بیرون می آید.» ...    

  • (کتاب های فندق)
  • (قصه هایی برای دختر کوچولوها)
  • نویسنده: براون واتسون
  • مترجم: مژگان شیخی
  • انتشارات: افق


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب موش کور در خانه ی جدید و 15 قصه ی دیگر" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل