کتاب موریس و کتاب های پرنده

کتاب موریس و کتاب های پرنده نوشته ی ویلیام جویس و ترجمه ی فرمهر منجزی توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

" موریس " عاشق کلمه ها و قصه هاست، او زندگی خود را دوست دارد و حتی از روی آن کتابی می نویسد.اما همه چیز به این خوبی پیش نمی رود و روزی طوفانی بزرگ باعث می شود تا همه ی زندگی موریس در هم بریزد و کلمه های کتابش را باد ببرد. حالا او دیگر نمی داند باید چه کار کند و همین طور به راه می افتد که ناگهان خانمی را می بیند که با دسته ای از کتاب ها در حال پرواز است. موریس که تا به حال هم چنین چیزی ندیده بود تصمیم گرفت او هم با کتاب خودش پرواز کند اما هر کاری کرد کتابش پرواز نکرد. خانم پرنده یکی از کتاب هایش را به او داد و کتاب هم موریس را به ساختمانی برد که آشیانه ی کتاب های پرنده بود. اتاق های ساختمان پر از کتاب بود، هر کتاب موریس را برای خواندنِ خودش دعوت می کرد،  این گونه بود که موریس زندگی جدیدش را آغاز کرد و سعی کرد از کتاب های آن جا مراقبت کند. اما خبر نداشت که ...

 

برشی از متن کتاب

موریس لِسمور که عادتش بود پایین را نگاه کند، بالا را نگاه کرد. همین که سرش را آهسته توی آسمان بلند کرد، چشمش افتاد به یک خانم دوست داشتنی. دسته ی شاد و شنگولی از کتاب های پرنده داشتند او را دنبال خودشان می کشیدند. موریس با خودش فکر کرد که شاید کتابِ او هم بتواند پرواز کند؛ اما کتابش نتوانست. فقط توانست با صدای ” تِلپ ” نا امید کننده ای روی زمین بیفتد. خانم پرنده می دانست موریس فقط یک داستان خوب لازم دارد؛ برای همین داستانی را که خودش بیشتر از همه دوست داشت، برای موریس فرستاد. آن کتاب بامزه بود، موریس را دنبال خودش کشاند. کتاب او را برد به ساختمانی عجیب و غریب که به نظر می رسید یک عالمه کتاب تویش آشیانه کرده اند. موریس آهسته رفت تو و اسرار آمیز ترین و جذاب ترین اتاقی را پیدا کرد که تا آن موقع دیده بود. اتاق پر بود از یک عالمه ورق که بال بال می زدند و پرواز می کردند. موریس می توانست پچ پچ آهسته ی هزار داستان جور واجور را بشنود که تند و تند حرف می زدند؛ انگار هر کدام داشتند او را به ماجرایی دعوت می کردند. بعد دوست جدیدش به طرفش پرواز کرد و روی دستش فرود آمد. خودش، خودش را باز کرد؛ انگار دلش می خواست خوانده شود. اتاق از خش خش کاغذ ها زنده شد. و این طوری بود که زندگی موریس بین کتاب ها شروع شد. موریس سعی کرد کتاب ها را یک جور هایی مرتب نگه دارد؛ ولی آن ها خودشان هی با هم قاطی می شدند. کتاب های غم انگیز که به شادی نیاز داشتند، می رفتند دیدنِ کتاب های خنده دار. دانش نامه ها هم از چیز های واقعی خسته بودند، پیش کتاب قصه ها و داستان های تصویری استراحت می کردند. خلاصه همه چیز جور بامزه ای در هم بَر هم بود...

(نامزد 1 جایزه - برنده ی 2 جایزه) نویسنده: ویلیام جویس مترجم: فرمهر منجزی تصویرگر: جو بلوم انتشارات: پرتقال