کتاب من که گم نمی شوم (مهارت های خود مراقبتی 3)

کتاب من که گم نمی شوم سومین جلد از مجموعه ی مهارت های خود مراقبتی به قلم و تصویرگری داگمار گایسلر و با ترجمه ی منیژه نصیری از سوی انتشارات پیک ادبیات به چاپ رسیده است.

"من که گم نمی شوم" داستان دختر بچه ای به نام لورا روایت می کند. لو همراه مادرش برای خرید به بازار می رود. مادر از او می خواهد مراقب باشد تا در شلوغی گم نشود. بازار پر از چمعیت است و لو کوچولو سعی می کند از بین پاها، مادرش را که یک پالتوی قرمز پوشیده دنبال کند. ناگهان گربه ی کوچولویی توجه لو را به خودش جلب می کند. دخترک سرگرم بازی با گربه شده و در همین لحظه مادر را صدا می کند تا گربه را نشانش دهد اما خانمی که پالتوی قرمز به تن دارد برگشته و لو در نهایت تعجب می بیند که او مادرش نیست و فقط پالتویی هم رنگ مادر به تن دارد! لو قبلا همه ی قانون هایی را که موقع گم شدن باید رعایت کند آموزش دیده بنابراین سعی می کند خونسردی اش را حفظ کرده و قوانین را یکی یکی به یاد آورد. ناگهان او، پسر بچه ای را می بیند که ظاهرا گم شده، اما پسر اصلا مثل لو آرام نیست و دائما گریه کرده و بی قرار می کند ... این داستان فوق العاده مفید و آموزنده شش قانون بسیار کارآمد را به کودکان می آموزد؛ آن ها یاد می گیرند که در موقع گم شدن از جایشان تکان نخورند و همان جا بمانند تا پدر و مادر راحت تر پیدایشان کنند، از فرد مورد اطمینانی خواهش کنند که با پدر و مادر کودک تماس بگیرد، اگر تلفن والدین را حفظ نبودند از فرد مورد نظر بخواهند که به پلیس زنگ بزند و ... همچنین در پایان کتاب  توضیحاتی درباره ی نحوه ی اجرای هر یک از قوانین توضیحاتی برای والدین وجود دارد به عنوان مثال در قانون دوم از پدر و مادر خواسته شده تا شماره شان را در کاغذی نوشته و در جیب کودکشان قرار دهند یا این که شماره را روی بازوی کودک یادداشت کنند.

مجموعه مهارت های خود مراقبتی شامل پنج جلد کتاب آموزنده با عنوان های "من با هر کسی نمی روم"، "من می توانم با صدای بلند بگویم نه"، "من که گم نمی شوم"، "من می توانم قوی باشم" و "به من دست نزن" می باشد که برای گروه سنی "الف و ب" تالیف شده اند. در هر یک از این کتاب ها همان طور که از نامشان پیداست کودک مهارتی را می آموزد. تصاویر کتاب به گونه ایست که کودکان بیش از دبستان با کمی راهنمایی بزرگترها متوجه موضوع داستان می شوند و مهارت مورد نظر را یاد می گیرند.

برشی از متن کتاب

در غرفه ی نان اوضاع بدتر می شود، مردم فشار می آورند و فشار می اورند. لو فکر می کند: «چقدر حیف که این قدر کوچکم!» همان موقع چیزی دوان دوان نزدیک می شود که خیلی کوچک تر از اوست. لو می گوید: «تو چقدر بانمکی!» گربه کوچولو هم دمش را تکان می دهد. وقتی لو و مامان راه می افتند، گربه هم دنبالشان می رود. گربه بعضی وقت ها جلو می افتد، گاهی هم به چپ یا راست می رود. اما لو مدام حواسش به او هست. لو با صدای بلند می گوید: «نگها کن! ببین چه گربه ی با نمکی همراه ماست!» اما سر و صدا در بازار خیلی زیاد است و مامان اصلا نمی شنود. لو پالتوی مامان را می کشد: «نگاه کن!» ای وای! خانمی که برمی گردد مادرش نیست. لو وحشت زده به اطراف نگاه می کند، اما اصلا مامان را نمی بیند. کسی با بغض می گوید: «دیدی، حالا تو هم گم شدی.» لو می گوید: «آه، تویی! چرا به من دروغ گفتی؟» پسر به جای این که جواب بدهد، می پرسد: «حالا باید چه کار کنیم؟» اولین قانون موقع گم شدن: یک جا بایست و بلند داد بزن! اگر چیزی پیدا کردی که کمی بلندتر بود، روی آن برو و داد بزن! بهترین کار این است که از جایت تکان نخوری، این وری پدر و مادر راحت تر پیدایت می کنند.» پسر می گوید: «آهان!» و اشک هایش را پاک می کند. اما انگار زیاد مطمئن نیست، «اگر کسی دنبال ما نیاید؟» لو می گوید: «همه ی پدرها و مادرها دنبال بچه ی گم شده شان می گردند.» پسر می گوید: «حتی اگر قبلش بچه ی بی تربیتی بوده باشد؟» لو می گوید: «خب معلوم است! پدر و مادرها می خواهند همیشه بچه هاشان پیش خودشان باشند.» پسر می پرسد: «حتی اگر از دست شان خیلی ناراحت باشند؟» لو می گوید: «بله، حتی اگر از دست شان خیلی ناراحت باشند.»    

• راهکارهای لازم هنگام گم شدن
• راه یافته به فهرست شورای کتاب کودک و مورد تایید آموزش و پرورش
• نویسنده: داگمار گایسلر
• مترجم: منیژه نصیری
• انتشارات: پیک ادبیات