loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب من کتاب نمی خوانم!

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب من کتاب نمی خوانم اثر جاناتان الن و ترجمه ی نیلوفر امن زاده توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

بچه جغد زیر درختی در مزرعه نشسته و تصمیم دارد برای عروسکش جغدی کتاب بخواند. اما به محض این که شروع به خواندن داستان می کند سر و کله ی جوجه ریزه پیدا می شود او با ذوق و شوق فراوان از بچه جغد می خواهد تا برای او هم کتاب بخواند. بچه جغد می پذیرد؛ در همین لحظه خواهر و برادرهای جوجه ریزه هم از راه می رسند و آن ها هم دلش می خواهد تا به داستان بچه جغد گوش بدهند. سپس پسر خاله ها و دختر خاله های جوجه می آیند و همه با هم می خواهند که بچه جغد برایشان کتاب بخواند و کلی سرو صدا راه می اندازند. اما مگر با این همه شلوغی و همهمه بچه جغد می تواند برای آن ها کتاب بخواند؟ ... داستان مصور "من کتاب نمی خوانم" علاوه بر سرگرمی و فراهم آوردن اوقاتی خوش برای کودکان، رعایت نظم و انضباط هنگام انجام کارهای فردی و یا فعالیت های گروهی را به آن ها می آموزد. تصاویر بسیار شاد و رنگی کتاب به گونه ای طراحی شده تا کودکان بیش از دبستان نیز که سواد خواندن ندارند به آسانی و تنها با تماشای تصاویر مفهوم داستان را درک می کنند.

 


برشی از متن کتاب


بچه جغد گفت: «خیلی خب. ولی اگر مثل جغدی ساکت ننشینی، از داستان خبری نیست.» جوجه ریزه گفت: «ساکت می نشینم!» قبل از این که بچه جغد بتواند داستان را شروع کند، سرو کله ی دو تا برادر و دو تا خواهر جوجه ریزه پیدا شد. همگی با ذوق و شوق گفتند: «بچه جغد دارد داستان می خواند! جانمی جان!» و پریدند توی بغل بچه جغد! بچه جغد اعتراض کرد: «صبر کنید ببینم!» «اگر مثل جغدی و جوجه ریزه ساکت ننشینید، از داستان خبری نیست!» برادرها و خواهرهای جوجه ریزه گفتند: «ساکت می نشینیم!» بچه جغد تازه توانسته بود از پشت جوجه ها بال هایش را برساند به کتاب و بازش کند، که هفت پسر خاله و دختر خاله ی جوجه ریزه از راه رسیدند. با ذوق و شوق گفتند: «بچه جغد دارد داستان می خواند! جانمی جان!» وهمگی پریدند توی بغل بچه جغد. بچه جغد داد زد: «صبر کنید ببینم! اگر همه تان از بغلم نروید پایین، از داستان خبری نیست!» و داد زد: «آآآآآآ!» ولی جوجه ها صدایش را نشنیدند. حسابی مشغول هل دادن و تنه زدن به همدیگر بودند. همان موقع، هم کلاسی های جوجه ریزه با برادرها و خواهرها و پسرخاله ها و دختر خاله هایشان آمدند. همگی با ذوق و شوق پرسیدند: نشماها دارید چی کار می کنید؟» جوجه ریزه داد زد: «بچه جغد دارد برایمان کتاب می خواند!» یکی از جوجه ها پرسید: «واقعا؟ حالا این بچه جغد که می گویی کجاست؟» بچه جغد با صدای خفه ای گفت: «من این جا هستم! اصلا هم کتاب نمی خوانم! دارم له می شوم! کمک!» بعد بابای بچه جغد از راه رسید. گفت: «طفلکی بچه جغد.» و آرام بلندش کرد. «این زیر چی کار می کنی؟» بچه جغد گفت: «داشتم برای جغدی کتاب می خواندم که یک دفعه جوجه ریزه آمد. بعد سر و کله ی برادرها و خواهرها و پسر خاله ها و دختر خاله هایش پیدا شد. بعد هم بقیه شان آمدند و همگی ازم خواستند برایشان کتاب بخوانم. همه نشستند توی بغلم و من له شدم! عادلانه نیست!» مامان جوجه ریزه هم از راه رسید. گفت: «وای عزیزم. فکر کنم جوجه ریزه و دوستانش یک کمی زیادی ذوق زده شده اند! آخر خیلی دوست دارند کسی برایشان کتاب بخواند!» بابای بچه جغد گفت: «خب، شاید اگر قول بدهند بچه جغد را له نکنند، برایشان کتاب بخواند.» جوجه ریزه گفت: «بله قول می دهیم. خواهش می کنیم برایمان کتاب بخوان بچه جغد!» بچه جغد گفت: «خیلی خب.» همه ی جوجه ها داد زدند: «جانمی جان!» و پریدند توی بغل بابای بچه جغد و مامان جوجه ریزه. بچه جغد خندید. بعد کتابش را باز کرد و برای همه داستان خواند.      

نویسنده: جاناتان الن مترجم: نیلوفر امن زاده انتشارات: پرتقال

جاناتان الن


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب من کتاب نمی خوانم!" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل