loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب من عاشق آدم های پولدارم - گلشیری

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب من عاشق آدم های پولدارم اثر سیامک گلشیری توسط انتشارات مروارید به چاپ رسیده است.

این کتاب مجموعه ی ده داستان کوتاه تحت عناوین را "لیلیوم های زرد"، "همه ش پنج دقیقه فرق شه"، "کاش همون جا دور زده بودیم"، "پارک چیتگر"، "من عاشق آدم های پولدارم"، "فقط می خواستم باهات شوخی کنم"، "به نظر من که هیچ جای دنیا لاهیجان نمی شه"، "پرده ی سفید"، "جناب نویسنده" و "گرگ خون آشام" در برمی گیرد. کلیه ی داستان ها در شهر تهران روی می دهد و هر کدام روایتی متفاوت را نقل می کند.

به عنوان مثال در داستان "من عاشق آدم های پولدارم"، نویسنده، روایت دیدار کوتاه زن و مردی جوان را برای مخاطب تشریح می کند. شخصیت اصلی قصه، "نوید"، نام دارد؛ مردی مجرد و تنها که صاحب بخشی از شرکت پخش لوازم کشاورزی و آبیاری می باشد و از وضعیت مالی مناسبی برخوردار است. نوید، در یکی از اوقات بیکاری و فراغت خویش، تصمیم می گیرد که در خیابان های شهر تهران گشتی بزند و غذایی را میل کند. اما به محض رسیدن به خیابان مورد نظر خویش، با حجم زیادی از ترافیک مواجه می شود و به دلیل ازدحام ماشین ها و نبود جای پارک برای خودرویش، نمی تواند در آن جا توقف کند. بنابراین تصمیم می گیرد در کوچه های اطراف، جایی مناسبی را برای این کار بیابد اما از آن جایی که هیچ جای خالی ای وجود ندارد، از روی اجبار، به مسیر خود ادامه می دهد. در همین هنگام است که نوید، برای اولین بار فرزانه، را ملاقات می کند. دختری زیبا و جوان که به هنگام عبور نوید از خیابان، در کنار جاده به انتظار تاکسی ایستاده است و علاقه ی بسیار زیادی به پول و هم چنین اشخاص ثروتمند دارد. علاقه ی فرزانه به تجملات و پول، موجب می شود که وی سوار خودروی نوید گشته، لحظاتی را با او سپری کند؛ لحظاتی که جزئیات آن، محتوای این داستان را تشکیل می دهد.


برشی از متن کتاب


من عاشق آدم های پولدارم انگشت اشاره اش را فشار داد روی دکمه ی سیاه رنگ روی دستگیره. شیشه ی سمت راست ماشین که تا نیمه پایین رفت، انگشتش را برداشت. سرش را برد طرف شیشه. به مردی که نشسته بود پشت فرمان بی ام وی انگوری رنگ، گفت: «شما دارین می رین؟» مرد نگاهش کرد. گفت: «تازه اومدیم.» و لبخند زد. مرد دکمه ی مستطیل شکل را فشار داد و شیشه بالا رفت. به اطراف نگاه کرد، آن طرف خیابان، مقابل پارک، کیپ تا کیپ ماشین پارک شده بود. برگشت و چشمش به ماشین جی ال اکس نقره ای رنگ افتاد که درست پشت ماشینش پارک کرده بود. زنی در سمت راست را باز کرد. پیاده شد و رفت توی پیاده رو. پشت چند نفری که توی صف بستنی فروشی بودند، ایستاد. مرد باز به اطراف نگاه کرد، به ماشین هایی که داشتند توی آن خیابان شلوغ، پشت سر هم و آرام حرکت می کردند. گذاشت توی دنده و حرکت کرد. کمی جلوتر، سرکوچه ای نگه داشت و توی کوچه را نگاه کرد. همه جا پر از ماشین بود. توی آینه ی وسط شیشه ی جلو نگاهی به خودش انداخت، به ته ریش و گونه های سفیدش. با نوک انگشت وسط، عینکش را بالا داد و حرکت کرد. رفت توی صف ماشین هایی که داشتند آرام به سمت چهار راه پارک وی حرکت می کردند. کمی به راست خم شد، در حالی که نگاهش رو به جلو بود، دست کرد توی داشبرد و کیف سی دی را بیرون آورد. زیپش را باز کرد و منتظر شد تا صف ماشین ها از حرکت بازایستاد. یکی یکی سی دی ها را نگاه کرد. سی دی را که رویش نوشته شده بود گلچین خارجی، بیرون کشید. کیف را برگرداند توی داشبرد و سی دی را فرو کرد توی پخش نقره ای رنگ. داشت به صفحه ی سبز رنگ، که کلمه ی READ رویش خاموش و روشن می شد، نگاه می کرد که صدای بوقی شنید. به جلو نگاه کرد، ماشین جلویی بیست متری دور شده بود. زد توی دنده و حرکت کرد. کمی بعد صدای آهنگ ملایمی از بلندگوها بلند شد. هر دو دستش را گذاشت روی فرمان و به ماشین هایی نگاه کرد که داشتند از لاین کناری، از طرف چهارراه پایین می آمدند. کمی جلوتر باز صف ماشین ها متوقف شد. ماشین های لاین کناری هم دیگر حرکت نمی کردند. مرد چشمش به چند نفری افتاد که توی پیاده رو، مقابل یک همبرگر فروشی ایستاده بودند. چند نفری هم روی جدول کنار باغچه ی مقابل همبرگر فروشی نشسته بودند و داشتند همبرگر می خوردند. مرد احساس کرد بوی همبرگر به مشامش خورد، بوی همبرگر با گوجه و خیارشور تازه. شیشه ی طرف راست را یکی دو سانتی پایین کشید. داشت صدای آهنگ را زیاد می کرد که ماشین ها راه افتادند. پشت سرشان حرکت کرد. به دو طرف نگاه کرد، جایی که ماشین ها پشت سر هم پارک کرده بودند. منتظر بود چشمش به جای پارکی بیفتد، اما حتی یک جای خالی نبود. فکر کرد توی کوچه ها هم نمی تواند جای پارکی پیدا کند ...

فهرست


لیلیوم های زرد همه ش پنج دقیقه فرق شه کاش همون جا دور زده بودیم پارک چیتگر من عاشق آدم های پولدارم فقط می خواستم باهات شوخی کنم به نظر من که هیچ جای دنیا لاهیجان نمی شه پرده ی سفید جناب نویسنده گرگ خون آشام

نویسنده: سیامک گلشیری انتشارات: مروارید

سیامک گلشیری

سایر آثار نویسنده

مشاهده بیشتر

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب من عاشق آدم های پولدارم - گلشیری" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل