loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب مرحوم ماتیا پاسکال - پیراندللو

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب مرحوم ماتیا پاسکال نوشته ی لوئیجی پیراندللو و ترجمه ی بهمن محصص توسط انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است.

شخصیت اصلی داستان، "ماتیا پاسکال"، مردی رنج کشیده و سخت کوش می باشد که بیش تر زندگی خود را در حسرت و ناامیدی سر کرده و هم اکنون به عنوان راوی، به نقل زندگی پرماجرای گذشته و حال خویش، برای مخاطب می پردازد. وی در سن چهار سالگی، پدرش را از دست داده و پس از این واقعه ی دردناک، در کنار مادر ساده و بی تجربه اش و هم چنین، "روبرتو"، برادر بزرگ ترش روزگار پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. پدر ماتیا، در زمان حیات خویش، صاحب اموال و ثروت  هنگفتی بود که پس از مرگ، آن را برای همسر و فرزندانش به ارث می گذارد اما خامی و بی تجربگی های زنش، موجب می گردد، به "مالانیا"، مردی حقه باز و خیانت کار، که از دوستان قدیمی شوهر مرحومش بوده، اعتماد کرده و در قبال، دستمزدی قابل توجه، مسئولیت و اداره ی اموال شان را به وی بسپارد؛ مالانیا ی خائن، از ساده لوحی زن بیچاره و شرایط موجود سوءاستفاده کرده و بخش عظیمی از اموال این خانواده را به نفع خود مصادره می نماید. در تمام طول این مدت، عمه ی ماتیا، همواره به زن برادرش، گوشزد می نماید که این مرد، فرد قابل اعتمادی نبوده و آن ها را به دردسر خواهد انداخت؛ اما مادر ماتیا، هیچ توجهی به توصیه های خواهر شوهرش نکرده و عاقبت دارایی مختصری را برای فرزندانش حفظ می کند؛ همین میزان دارایی جزئی نیز، در نتیجه ی بی کفایتی ها و ولخرجی های دو برادر، از دست رفته و پایان می یابد. بنابراین، ماتیا، زندگی فقیرانه و پرمشقتی را شروع می کند و درگیر ماجراهایی خواندنی می شود.


فهرست


مقدمه دومین مقدمه خانه و راسو این طور بود پختگی تاک، تاک، تاک ترن را عوض می کنم آدریانو مه ایس اندکی مه ظرف آب مقدس و جای خاک سیگار شبی، هنگام تماشای رود چشم و پاپیانو فانوس کوچک شیرین کاری های ماکس من و سایه ام تصویر مینروا مسخ مرحوم ماتیا پاسکال تذکری درباره ی بازی های خیال

برشی از متن کتاب


از چیزهای نادر و شاید تنها چیزی که به آن اطمینان داشتم، این بود که اسمم ماتیا پاسکال بود. من هم آن‌ را به‌کار می ‌بردم. هرگاه کسی به سرش می‌ زد که برای مشورت یا پرسشی نزدم بیاید، خودم را جمع ‌و جور می‌ کردم، چشمم را می ‌بستم و جواب می‌ دادم: «من ماتیا پاسکال هستم.» - متشکرم، عزیزم. می‌ دانم. - به‌ نظرت خیلی کم است؟ راستش را بخواهید، حتی به ‌نظر خودم هم این چیز زیادی نبود. ولی در آن زمان هنوز نمی‌ دانستم که حتی ندانستن همین هم چه معنایی دارد، به این معنی که نتوانم مانند گذشته ‌ها، به‌ موقعش بگویم: «من ماتیا پاسکال هستم.» چه بسا کسی پیدا شود که بخواهد برای دلسوزی بر من (این چندان ارزشش را ندارد) تصور فلاکت آن بدبختی را بکند که ناگهان کشف کند نه پدر دارد و نه مادر و نه می داند که بوده و چه نبوده. در این صورت ممکن است از فساد آداب و رسوم، از عیب ها و بدبختی های زمانه که می تواند این همه گرفتاری و دردسر برای یک بیچاره ی بی گناه درست کند برآشفته گردد (این هم باز کم تر ارزشش را دارد). باری! این هم نیست. من می توانم این جا شجره نامه ای بیاورم که اصل و تبار خانواده ام را نشان دهد و ثابت کنم نه تنها پدر و مادرم را شناخته ام بلکه نیاکارنم را هم می شناسم. - خب، پس چه حرفی داری؟ مطلب این جاست: سرگذشت من خیلی عجیب است و بی اندازه با این ها تفاوت دارد؛ به اندازه ای تفاوت دارد و عجیب است که برای تان حکایت می کنم: من تقریبا مدت دو سال – درست نمی دانم چقدر – کارم شکار موش یا کتابداری کتاب خانه ای بود که جناب بوکامتزا در سال 1803 هنگام مرگش به شهرداری ما بخشیده بود. البته این عالی جناب لابد همشهریانش را بسیار کم می شناخته و امید آن داشته که این هدیه با گذشت زمان و به راحتی عشق به مطالعه در آنان را روشن خواهد کرد. می توانم گواهی دهم که تا امروز چیزی روشن نشده است. البته این را در ستایش این هم شهریان می گویم. این هدیه آن قدر کم ارزش پیدا کرد که شهرداری حتی حاضر نشد مجسمه ی نیم تنه ای از بوکامتزا بر پا کند و کتاب ها را هم برای سالیان دراز در انباری وسیع و مرطوب نگه داشت و خودتان می توانید حدس بزنید که بعدا به چه صورتی بیرون شان کشید تا در کلیسای کوچک سانتا ماریا لیبه راله که نمی دانم چرا تکفیر شده بود جای دهد. در آن جا بدون تشریفات و عنوان کار خیر، آن ها را به دست بیکاره ی توصیه شده ای سپرد که می بایست در مقابل روزی دو لیر مواظب شان باشد، یا ابدا هم نباشد و فقط چند ساعتی بوی نا و گندیدگی را تجمل کند. این قرعه به نام من خورد. از همان روز اول احترامم نسبت به کتاب ها چه چاپی و چه خطی (چند نمونه ی بسیار قدیمی در کتاب خانه ی ما وجود داشت) چنان کم بود که اگر – آن طور که گفتم – سرگذشتم بسیار عجیب نمی بود، هرگز به نوشتن دست نمی زدم ...

نویسنده: لوئیجی پیراندللو مترجم: بهمن محصص انتشارات: علمی و فرهنگی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب مرحوم ماتیا پاسکال - پیراندللو" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل