loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب مراسم تشییع - ماری رنولت

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب مراسم تشییع اثر ماری رنولت با ترجمه ی سهیل سمی توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است.

تاکنون روایت های تاریخی و داستان های متنوع و متعددی درباره ی چگونگی اقدامات و زندگی پرفراز و نشیب "اسکندر مقدونی"، یکی از بزرگ ترین و تاثیرگذارترین مردان تاریخ، نقل گردیده که هر یک، مطالب متمایز و مختلفی را به مخاطب ارائه می دهند. کتاب "مراسم تشیع" نیز، رمانی تاریخی در همین زمینه می باشد که توسط "ماری رنولت"، نویسنده ی بریتانیایی، تدوین شده و به تشریح حکایت هایی زیبا درباره ی اسکندر و خاندان او می پردازد. رنولت، در صفحات آغازین کتاب، ابتدا شخصیت های مهم داستان خود را به طور کامل معرفی نموده، شخصیت های واقعی و تاریخی را از شخصیت های ساختگی قصه اش جدا کرده و اطلاعات جامعی را در اختیار خواننده قرار می دهد. همان طور که از عنوان رمان نیز پیداست، داستان از جایی آغاز می گردد که "اسکندر"، به تازگی، از دنیا رفته و کشور و مردمش، در سوگ از دست دادن پادشاه بزرگشان، هستند و در حال تهیه و تدارک مراسمی با شکوه و در شان اسکندر می باشند. در سویی دیگر نیز، مدعیان تخت و تاج سلطنتی، از جمله سرداران و دوستان و نزدیکان اسکندر، از فرصت به دست آمده، استفاده کرده و با طراحی نقشه هایی بزرگ، خود را برای اقدامات آتی جهت تصاحب مقام پادشاهی، محیا ساخته و ماجراهایی پر کشش را خلق می کنند.


برشی از متن کتاب


323 قبل از میلاد از زمان شورش بابل و خوارگشت خدایانش به دست خشایارشا، زیگورات بل – مردوک صد و پنجاه نیمه ویران باقی مانده بود. کناره ی سکوهای بنا بر اثر رانش قیر و خشت فرو ریخته بود و لک لک ها بالای عمارت آشیان کرده بودند؛ بر فراز مکانی که زمانی خوابگاه طلایی رب النوع و تخت طلای معشوقه ی مقدسش را در خود جای داده بود. با این همه برج فقط زیبایی ظاهرش را از دست داده و بدنه ی عظیمش به ویرانی تن نداده بود. دیوارهای کنار دروازه ی مردوک نود متر ارتفاع داشتند، اما برج از همه ی آن ها بلندتر بود. معبد رب النوع در همان نزدیکی بود. مردان خشایارشا تن نیمه ویران معبد را به میراث برده بودند. نیمه ی سالم سقف گالی پوش و بر ستون های زمخت چوبی استوار بود. در انتهای معبد، آن جا که رنگ مینای باشکوه ستون ها خراشیده و لب پر شده بود، هنوز فضایی تاریک و احترام برانگیز وجود داشت که به بوی عود و پیشکش های نذری سوخته آمیخته بود. بر محرابی از سنگ سماق، زیر دودکشی که تا سقف می رفت و رو به آسمان داشت، شعله ی مقدس بر سبدی مفرغی می رقصید. شعله بی فروغ بود. ظرف سوخت خالی بود. خادم مو تراشیده ی معبد ابتدا به ظرف و سپس به کاهن نگریست. کاهن، هر چند سر در گریبان و حواس پرت، متوجه ظرف شد. «سوخت بیاور. چه می کنی؟ مرگ پادشاه هم فرصتی برای تنبلی و سستی است؟ بجنب! نافت را با خواب و خرناس بریده اند.» خادم، شتاب زده و ناشیانه، تعظیم کرد. مقررات معبد چندان سفت و سخت نبود. کاهن پشت سر او گفت: «هنوز وقتش نشده، شاید امروز هم نباشد. چون شیر کوهی جان سخت و مقاوم است. به آسانی جان نخواهد داد.» در سایه روشن های آن سوی معبد دو سایه ی بلند نقش بست. دو مردی که وارد معبد شده بودند کلاه نمدی بلند کاهنان کلدانی را به سر داشتند. هر دو، دست بر دهان گذارده، و تعظیم کنان، با حرکاتی آیینی به محراب نزدیک شدند. کاهن مردوک گفت: «هنوز خبری نشده؟» اولین کلدانی گفت: «نه، اما به زودی خواهد شد. توان سخن گفتن ندارد. حتی نفسش به سختی بر می آید. اما وقتی سربازان وطنش پشت در اتاق او هیاهو به راه انداختند و خواستار دیدارش شدند، همه را به حضور پذیرفت، البته نه فرماندهان را، چون ایشان از پیش بر سر بالینش حضور داشتند. نیزه داران و سربازان پیاده نیمی از صبح، فوج فوج به اتاق وی رفتند و او با ایما و اشاره ی همه ی آنان خوش آمد گفت. همین کارش را ساخت، و حال در خواب مرگ است.» پشت محراب دری باز شد تا دو کاهن مردوک وارد شوند. با یک نظر معلوم می شد که اتاق آن سوی در بسیار مجلل و با شکوه است: پرده های گلدوزی شده و پرتوی از طلا. بوی گوشت ادویه زده ی در حال پخت فضا را آکنده بود. در بسته شد. دو کلدانی که ننگی قدیمی را به یاد آورده بودند، به یک دیگر نگاه کردند. یکی از آن ها گفت: «...

(درگذشت اسکندر و مبارزه بر سر جانشینی او) نویسنده: ماری رنولت  مترجم: سهیل سُمی انتشارات: ققنوس

مشخصات


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب مراسم تشییع - ماری رنولت" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل