loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب مدرسه جاسوسی 2 (اردوی مرگ)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
159,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب اردوی مرگ دومین جلد از مدرسه جاسوسی نوشته‌ی استوارت گیبز و ترجمه‌ی مریم رفیعی توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

بن ریپلی اکنون با پشت سر گذاشتن دوره‌ی یک ساله آموزش های فوق پیشرفته جاسوسی، خود را برای تعطیلات تابستانی و دیدن خانواده اش آماده می کند غافل از این که تعطیلاتی در کار نخواهد بود و او باید همراه همکلاسی هایش به یک اردوی تابستانی سری برود؛ اردویی که پر از خطرات جدید و پیش بینی نشده برای بچه جاسوس ها خواهد بود. این خطرات وقتی برای بن جدی می شوند که او یادداشتی تهدید آمیز از طرف سازمان اسپایدر که قبلا قصد کشتنش را دارند دریافت می کند. حالا او باید علاوه بر شرکت در کلاس های تابستانی و سری، مراقب تهدیدات اسپایدر نیز باشد. باید دید که آیا بن ریپلی می تواند این بار هم با استفاده از هوش سرشار خود جان سالم به در ببرد؟ یا این که اسپایدری ها موفق به دستگیری و از بین بردنش خواهند شد...

مجموعه‌ی کتاب های مدرسه‌ی جاسوسی درباره‌ی مدرسه ای است که زیر نظر سازمان های جاسوسی، دخترها و پسر های باهوش و مستعد را شناسایی کرده و آن ها را تحت تعلیم قرار می دهد تا بتوانند کارهای مثبتی را در جهت حفظ منافع مردم انجام دهند و سر از کارهای خراب کارانه‌ی بعضی گروه ها در بیاورند. بن ریپلی سیزده ساله پسر بسیار با هوشی است و استعداد منحصر به فردی در درس ریاضی دارد. بن یکی از همان بچه های با استعداد است که در این مدرسه تحت تعلیم قرار گرفته و پس از آموزش های فوق پیشرفته‌ی جاسوسی، کم کم تبدیل به یک بچه جاسوس فوق العاده می شود. در طی سال تحصیلی بن و دوستان هم کلاسی اش توی دردسرهایی می افتند که سازمان جاسوسی دشمن یا همان اسپایدر، مسبب اصلی آن هاست. سازمان اسپایدر برای اجرای اهداف پلید خود، سعی در نابودی کارآموزان مدرسه که مانعی بر سر راهشان هستند دارد. در پی ماجراهایی که برای بن و دیگر دوستانش رخ می دهد، داستان هر جلد شکل می گیرد.


برشی از متن کتاب


فقط من و موش نبودیم که آن روز صبح اردوگاه جاسوسی را ترک کردیم.یک اتوبوس پر هز دانش آموز از دروازه بیرون اومد.این تا حدودی برای پنهان کردن خروج من بود:اگر اسپایدر تعقیبمان می کرد،من و موش خرما جایی در مسیر یواشکی ازاتوبوس پیاده می شدیم واتوبوس همراه بقیه،که برای رد گم کنی آمده بودند،به راهش ادامه می داد؛ولی موش خرما علاوه برآن احساس می کرد کل بچه های کلاس من شدیدا به آموزش در طبیعت وحشی احتیاج دارند.در این یک روزی که سال اولی ها در اردوگاه جاسوسی بودند،یک صاریغ دانش آموزی را گاز گرفته بود،دانش آموز دیگری بر اثر خوردن آب آلوده مریض شده بود،ویکی دیگر کبریت را به نحو خطرناکی نزدیک چاه پر از گاز متان دست شویی روشن کرده وکم مانده بود کل مستراح را به هوا بفرستد.علاوه بر همه ی این ها،نیت مکی بیچاره در طول دوی صبحگاهی در جنگل دست شویی کرده و بعد خودش را با گزنه پاک کرده بود.در درمانگاه بستری شده و پشتش حسابی تاول زده بود. موش خرما به این نتیجه رسیده بودکه حالا که قرار است سال اولی ها را بیرون ببرد،بد نیست هنه ی بچه های ام آی سیکس را هم با خود همراه کند.به همین دلیل همه ی مشاورها . تعدادی از بچه های بزرگتر را برای جمع کردن بچه ها لازم داشت . این طوری شد که چیپ و هنک شاکتر هم همراهمان آمدند. خوشحال شده بودم که دوستانم در بخش اول سفر همراهم هستند. کنار زویی نشستم واین یعنی وارن دقیقا روی صندلی پشتی مان نشسته بود وهر بار حواس زویی نبود، به من چشم غره می رفت. چیپ بغل دستش نشسته بود؛ فضای زیادی اشغال و وارن را مجبور کرده بود خود را به پنجره بچسباند. چون همگی دستور داشتیم حرفی از ماموریت نزنیم ودور تا دورمان پر از جاسوس های آینده بود، همه از موضوع اصلی اجتناب کرده بودیم ودرباره مسائل همیشگی مدرسه جاسوسی حرف زدیم؛ مثلا اینکه بهترین راه مسموم کردن مامور دشمن چیست ودر سال جدید تحصیلی با کدام استادها کلاس بر نداریم. این در واقع خیالم را راحت کرد. بدم نمی آمد مدتی حواسم از اسپایدر پرت شود. منظره بیرون هم حواسم را پرت می کرد. فکر می کردم اردوگاه جاسوسی تا جایی که در ایالت های شرقی آمریکا امکانش وجود دارد، از تمدن دور است؛ ولی ظاهرا اشتباه می کردم. اتوبوسمان داشت از جاده اصلی خارج می شد. سفرمان را در جاده های روستایی شروع کردیم وبعد وارد جاده ی یک طرفه ای در وسط جنگل شدیم ودر آخر از جاده ی خاکی پرچاله چوله ای سر در آوردیم که به درد اتو بوس ها نمی خورد. دو ساعت و نیم پس از خروج از اردوگاه، در حال بالا رفتن از مسیر باریکی بودیم که بر لبه ی دامنه ی شیب دار کوه وپرتگاه عمیقی قرار داشت. بقیه دانش آموز ها آن قدر حواسشان به اطرافمان بود (ودعا می کردند سقوط نکنیم و نمیریم) که دوستانم سرانجام احساس کردند خطری ندارد درباره چیزی که واقعا ذهنشان را مشغول کرده بود، حرفی بزنند. زویی زیرلب به من گفت: "نمی دونی موش خرما چه خیالی داره؟ بعد از اینکه وارد طبیعت وحشی شدین می خواد چی کار کنه؟" جواب دادم: "موش خرما می گه فقط قراره یه مدت خودمون رو مخفی کنیم و آفتابی نشیم. جامون هر چی دور افتاده تر باشه، پیدا کردنمون برای اسپایدر سخت تر می شه." چیپ پرسید: "و قراره اونجا مثل یه بقا طلب واقعی زندگی کنین؟" با بد خلقی گفتم: "آره."...    

  • در فهرست کتاب های پرفروش
  • نویسنده: استوارت گیبز
  • مترجم: مریم رفیعی
  • انتشارات: پرتقال
 


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب مدرسه جاسوسی 2 (اردوی مرگ)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل