loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب مثل عکسی سیاه و سفید

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب مثل عکسی سیاه و سفید به کوشش ژیل ژاکوب و کلود دُ ژیورای با ترجمه محسن آزرم در نشر چشمه به چاپ رسیده است.

فرانسوآ تروفو، فیلم‌ساز و منتقد سینمایی که در سن 52 سالگی درگذشت، چهره‌ای مشهور و ماندگار در صنعت و هنر سینما محسوب می‌شود؛ در این میان می‌توان فیلم چهارصد ضربه و کتاب سینما به روایت هیچکاک را از آثار مشهور او به شمار آورد،  تروفو که عشق به سینما و کارهای هنری در این حیطه را حتی از سنین کودکی در دل می‌پروراند و به قیمت غایب شدن در کلاس‌های درسی مدرسه، به دنبال تحقیق و مطالعات سینمایی می‌رفت، توانست با ادامه دادن این مهم، آینده شغلی و حرفه‌ای خود را رقم بزند که پس از زندگی نامناسب نوجوانی، به یک چهره برجسته در جوانی بدل گردد. او در این دوران به فیلم‌سازی تبدیل شده که فیلم‌هایش کلاسیک‌های تاریخ سینما شده‌اند. در کتاب مثل عکسی سیاه و سفید، شاهد گردآوری مجموعه‌ای از نامه‌هایی هستیم که تروفو به مخاطبانی ارسال کرده است؛ این مخاطبان که دوستان، همکاران، تهیه‌کنندگان و... او هستند هر کدام در آغاز کتاب به صورت مختصر و کلی معرفی شده‌اند تا خواننده، با مطالعه متن نامه‌ها بهتر مضامین و مفاهیم‌شان را درک نماید. هدف از گردآوری نامه‌ها نیز روشن‌تر شدن ابعاد مختلف شخصیتی این چهره می‌باشد، آشنایی با زوایای پنهان احساس و رفتار او، مشغله‌ها و زندگی حرفه‌ای او و موضوعاتی از این دست که می‌تواند در ایجاد دیدگاه‌های نوین خصوصاً در حرفه‌های مربوط به سینما، مخاطب را یاری رساند، چراکه در میان این نامه‌ها مطالب جالب و قابل توجهی پیرامون مکالماتش با دوستان و همکاران پیرو سینما و ساخت آثار، پیشنهادهایش به فیلم‌نامه‌نویسانی چون گرونو، دُ ژیواری، رِون و...، وسواسی که در چیدن مقدمات مصاحبه با هیچکاک به خرج داده به چشم می‌خورد که مطالعه‌شان خالی از لطف نیست. این نامه‌ها در فاصله سال‌های 1945 تا 1984 نگاشته شده‌اند که در خلال‌شان به تعلق خاطر فراوان نگارنده نسبت به کارش، به فیلم‌سازان مورد علاقه‌اش، به مداومتش در مطالعات آرام و با دقت او می‌شود دست یافت. علاوه بر اینها نامه‌هایی که حاوی موضع‌گیری‌های او به عنوان یک شهروند در قبال مسائل شهری و اجتماعی است، همگی چشمه‌هایی از زندگی این هنرمند را آشکار می‌سازند و از این‌رو علاوه بر مخاطب خاص هر نامه، تمام اهل دنیا نیز مخاطبان آن قرار می‌گیرند. در مجموع 100 نامه از او در کتاب حاضر به چشم می‌خورد؛ از این‌رو شاید بتوان تروفو را از آخرین نامه‌نگاران جهان محسوب کرد چراکه با وجود این تعداد از نامه‌های به دست آمده در کنار نامه‌هایی که از دست رفته‌اند و یا مخاطبانش بنا به هر دلیلی مایل به انتشار آنها نبوده‌اند؛ او در زمره نامه‌نویسان حرفه‌ای قرار می‌گیرد. علاوه بر این، سال‌شمار زندگی این فیلم‌ساز به انضمام تصاویری چند از برهه‌های مختلف زندگی‌اش در کتاب گنجانده شده است.


برشی از متن کتاب


نامه‌هایی به روبر لاشُنه و نامه‌ای از لاشنه 1 25 ژوئن 1945 این نامه را برایت از سَن‌بریوک می‌نویسم چون قطار محلی‌ای که از سن‌بریوک به بینیک می‌رود در ایستگاه توقف کرده. فردا مفصل‌تر می‌نویسم. فرانسوا زود می‌رسم آنجا   2 پاریس 18 سپتامبر 1945 روبر عزیزم؛ هاها! بله، برج ایفل هنوز همان جاست که بوده، باید این نامه را به دقت بخوانی؛ دقیق دقیق؛ مخصوصاً این بخش‌هایی را که زیرشان خط کشیده‌ام. پنج روز است آمده‌ام پاریس. اولین کاری هم که کرده‌ام کامل کردن مجموعه فایار بوده... مغازه‌ای که در خیابان مارتیر ره به‌روی مدرانوست کلی از کتاب‌های این مجموعه درجه یک را دارد. فردا می‌روم آنجا. امروز بعدازظهر هم از خیابان مانسار سی‌وشش جلد کتاب کلاسیک خریدم که این چندتا را نداری: ساده‌دل؛ استلو (دوره دو جلدی)؛ جنگ‌وصلح (دوره هشت جلدی)؛ سرگذشت سار سفید؛ نخستین تأملات شاعرانه؛ تارتارن دو تاراسکون و فرومون کوچک‌تر. بنابراین بین تاب‌هایی که خریده‌ام این هجده جلد را نداری و وقتی برگردم می‌بینی‌شان. فعلاً 295 جلد کتاب دارم و برای این که مجموعه‌ام کامل شود نود جلد کم است. اولین و تنها فیلمی هم که تا حالا دیده‌ام... فلیسی نانتوی بوده. دیروز هم رفتم بازدید کاخ ورسای. چندتا هدیه کوچک هم به خاطر برگشتنت کنار گذاشته‌ام. راستی پارچه سرخ و سفیدی از بهارخواب خانه‌تان آویزان کن که این جوری بفهمم برگشته‌ای؛ چون هر روز از آنجا رد می‌شوم و حتماً این پارچه را می‌بینم و سوت می‌زنم. تازه می‌شود کار دیگری هم کرد؛ کار هم که از محکم‌کاری عیب نمی‌کند؛ پس همین که رسیدی سری به تیبوده بزن که در پاریس  است. هنوز می‌بینمش و بهم خبر می‌دهد. یا برایش بنویس کی می‌رسی. اما لطف کن و در نامه‌ای که برای تیبوده می‌فرستی چیزی برای من نفرست. برای خودم و خودت برنامه دارم. نامه من که به دستت رسید نامه تیبوده را بفرست. به امید دیدار فرانسوآ   3 ویل ژونیف 16 مارس 1949 رفیق قدیمی عزیزم؛ ببخشید این قدر دیر دارم جواب نامه را می‌فرستم؛ اول اینکه خیلی از بهداری بیرون نمی‌زنم و دوم اینکه دنبال پاکت نامه می‌گشتم. پاکت نامه اینجا چیز بسیار کم‌یابی است. ممنونم از این بسته‌هایی که پشت سر هم فرستاده‌ای. ولی لطف کن و از این به بعد این قدر با دست و دل‌بازی بسته‌های مختلف نفرست؛ چون خرجش زیاد است و به درد تمبرها و پاکت‌های سیگار هفتگی‌ام می‌خورند؛ پول‌ها و لباس‌هامان را توی دفتر نگه ‌دارند. باید خبر داشته باشی محاکمه شده‌ام و قرار است بفرستندم ورسای ؛ آن هم در خانه‌ای که تقریباً تحت نظر است. تازه بیرون خانه هم باید کار کنم. نامه‌هایی را که می‌نویسی فعلاً به همین نشانی بفرست. زندگی‌تو که اصلاً چیز دلپذیری نیست؛ سرشار از کار و ایثار است! امیدوارم اوضاع همین طور که هست ادامه پیدا نکند و کارخانه هم به زودی باز شود. هرچند فکر می‌کنم شرایط به حد کافی خطرناک است. مادرم ماهی دو بار به من سر می‌زند. به نظرم امسال از هر نظر سال سینمایی خوبی برای ما نیست. پس ایمان بیاوریم به 1950! بله؛ با کلود تیبوده هم در تماسم. از وقتی برنامه‌اش را برایم فرستاد و گفت توی تئاتر سرگرم چه جور کارهایی است، من هم شروع کردم به نقد کارهاش و دید باید از کارش دفاع کند. همین که بیایم ورسای و فرصتی پیش بیاید حتماً سری به تو می‌زنم. از صدقه سر یکی از مربی‌های باشگاه که عضو سینه‌کلوب هم هست مجله‌های اکران و سینه‌کلوب را مرتب می‌خوانم. غیر پاکت هیچ‌چی لازم ندارم. اگر شد یک بسته پاکت ارزان هم برایم بفرست. پاکت‌ها را از پونتو پست کن، چون بسته‌هایی را که از پاریس می‌رسند به ما نمی‌دهند. شُنیل کتاب کوکتواَم را همراه صحافی کرده و برایم فرستاده؛ با کتابی درباره کوکتو که به ژرالد قرض داده بودم. این کتاب‌ها انگار از فاجعه جان سالم به‌دربرده‌اند. امیدوارم شارلو آنری پولای هم از این مصیبت نجات پیدا کرده باشد. این نامه را همین جا تمام می‌کنم و نامه بعدی را هم دوشنبه می‌نویسم. سلام و ارادتم را به مامانت ابلاغ کن. ولی به آن گوستاو که می‌گوید چارلی فقط یک دلقک است سلام نرسان. (فعلا! نمی‌خواهد خفه‌اش کنی.) چهارشنبه، 17 مارس: همین الان فهمیدم که فردا باید بیایم وسای. منتظر باش نامه بعدی را بفرستم. با مهر بسیار، فرانسوآ

فهرست


پیش‌گفتار ژان لوک گدار مقدمه ژیل ژاکوب آشنایی با مخاطبان نامه‌های تروفو پی‌نوشت نامه‌ها سال‌شمار زندگی فیلم‌ساز مؤخره مترجم نمایه آثار و اشخاص               تصاویر

(100 نامه ی فرانسوآ تروفر) نویسنده: فرانسوآ تروفو به کوشش: ژیل ژاکوب و کلود دُ ژیواری با پیش گفتاری از ژان لوک گُدار ترجمه: محسن آزرم انتشارات: چشمه

مشخصات

  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع وزیری
  • نوبت چاپ 2
  • سال انتشار 1396
  • تعداد صفحه 225
  • انتشارات چشمه

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب مثل عکسی سیاه و سفید" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل