loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب مایکل وی 1 (زندانی سلول 25)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
249,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب زندانی سلول 25، جلد اول از مجموعه ی مایکل وِی، اثر ریچارد پل اوانز و ترجمه ی فرانک معنوی امین از انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

مایکل وِی نوجوان 14 ساله ای است که از هشت سالگی و پس از فوت پدرش به همراه مادرش به تنهایی زندگی می کنند. او قدرت عجیبی دارد و می تواند به افراد شوک الکتریکی وارد کند، به همین خاطر او و مادرش بارها شهر محل زندگی شان را عوض کرده اند تا کسی متوجه قدرت عجیبش نشود. اوستین لیز دوست مایکل که در همسایگی او در یک آپارتمان زندگی می کند، تنها کسی است که از قدرت مایکل خبر دارد و سعی می کند با استفاده از دستگاه ولتاژ سنج مقدار برق تولیدی مایکل را اندازه گیری کند. مایکل در مدرسه توسط تعدادی از بچه های کلاس مورد اذیت و آزار قرار می گیرد تا این که روزی کنترل خود را از دست داده و به آن ها شوک الکتریکی وارد می کند و دختری به نام تایلور ریدلی شاهد این اتفاق است. تایلور هم یکی دیگر از بچه های الکتریکی است که توانایی دارد مغز انسان ها را ریبوت کند، به طوری که فرد حافظه اش را از دست می دهد و فراموش می کند قصد انجام چه کاری را داشته است. سازمان اِلجِن با مدیریت فردی به نام هتچ تا کنون توانسته 15 نوجوانی که دارای قدرت الکتریکی هستند را به دام بیاندازد، آن ها موفق می شوند تایلور را هم بدزدند، اما زمانی که برای دزدیدن مایکل اقدام می کنند مادر او را با خود می برند. مایکل به همراه اوستین و دو دوست مدرسه اش جک و  وید برای نجات مادرش و تایلور اقدام می کنند و ... .

مجموعه ی هفت جلدی "مایکل وِی" به زندگی 17 نوجوان می پردازد که تمامی آن ها به نوعی تحت تاثیر جریان الکتریسیته هستند و هر یک توانایی و قدرتی خارق العاده و منحصر به فرد دارند. سازمانی به نام اِلجِن ماشینی به نام MEI می سازد تا از آن برای کشف بیماری ها و ناهنجاری های درون بدن انسان بهره ببرد؛ اما خود دستگاه یک سری ناهنجاری تولید می کند که حاصل آن تولد 17 نوزاد است. این نوزادان اکنون به سنین نوجوانی رسیده اند و سازمان قصد دارد با به دام انداختن آن ها و به کار گیریشان اهداف خود را دنبال کند، مایکل وِی یکی از این نوجوانان است. این مجموعه برای نوجوانان 14+ سال مناسب می باشد.

 


برشی از متن کتاب


سواری گرفتن جک جدودا دوازده خیابان آن طرف تر از خانه ی من، در یک محله ی فقیرنشین، زندگی می کرد، آدرسش را از فهرست مدرسه پیدا کردم، بعد رفتم تا او را ببینم. خانه ی جک در انتهای یک جاده ی کوتاه و بن بست به نام خیابان لسلی قرار داشت: خانه یک قوطی قدیمی بود با دیواره های بیرونی آلومینیومی و سایه بان رنگ و رو رفته ی پارچه ای. پنجره ی جلویی شکسته بود و با تخته ای که با نوارچسب پهن سرجایش مانده بود، پوشیده شده بود. علف های حیاط بیش از اندازه رشد کرده بودندو بته های پریکانته همه جا بودند. حداقل شش ماشین مقابل خانه بودند، بعضی از آن ها روی چمن ها یا در جاده ی مقابل خانه پارک شده بودند، اغلب آن ها پنچر بودند و بدنه شان زنگ زده بود. فقط یکی دو تا از آن ها به نظر قابل استفاده می آمدند. سه قدم بر روی ایوان پوشیده شده از چمن مصنوعی جلو رفتم. روی زنگ در برچسب زردی بود که کلمه ی خراب است با ماژیک رویش نوشته شده بود. در توری پوسیده را باز کردم و روی در چوبی پشتش کوبیدم. یک دقیقه یا کمی بیشتر بعد، جک جواب داد. او تی شرتی به تن داشت که آستین هایش را پاره کرده بود و بازوان و شانه های عضلانی و خالکوبی اش را به نمایش می گذاشت. خودم را مجبور کردم پلک نزنم. او پرسید: «چی میخوای؟» «باید باهات حرف بزنم.» «دارم گوش می دم» تلویزیون پشت سرش روشن بود و از خودم پرسیدم آیا شخص دیگری هم در خانه است یا نه. «اینجا نه. باید یه جای خصوصی تر باهات حرف بزنم.» «چرا؟» «فقط لازمه حرف بزنم.» او چند لحظه به من نگاه کرد، بعد وارد ایوان شد و در را پشت سرش بست. «بگو. بابام نمی تونه صداتو بشنوه.» «یه سواری لازم دارم.» «فکر کردی من الان شوفرتم؟» «به پاسادانا.» چهره اش حتی از قبل هم پریشان تر به نظر می رسید. «اونجا. تو کالیفرنیا نیست؟» «آره.» «مرد، این دیگه چیه، یه جور اعمال قدرته؟ من همون طوری که گفتی رفتم پیش دالستروم. اجازه نمی دم به زور گفتن به من ادامه بدی، وگرنه می رم پیش معلم ها و همه چی رو بهشون می گم.» گفتم: «آروم باش. بهت زور نمی گم. تو تنها کسی هستی که می تونم باهاش برم.» «چرا با بابات نمی ری؟» «من پدر ندارم.» «پس با مادرت.» «تو اخبار نگاه نمی کنی.» «نه.» «مادرم رو دزدیدن. تقریبا مطمئنم که اون توی پاسادناست. برای همینم باید برم اونجا.» «چرا به پلیس زنگ نمی زنی؟» «ماجرا پیچیده ست. اونا نمی تونن کمک کنن.» «پسر، من این همه راه را تا کالیفرنیا رانندگی نمی کنم.» دستم را در جیبم فرو بردم و دسته پولی را که از ذخیره ی مخفی مادرم برداشته بودم بیرون کشیدم. «ببین من پول دارم. سیصد دلاربهت می دم. این تمام پولیه که دارم.» او به پول ها نگاه کرد. می توانستم بگویم که دارد شل می شود. «این پولو از کجا آوردی؟» «پول مخفی مواقع خاص مادرمه.» «سیصد تا، هان؟ کی باید بری؟» «در اولین فرصت.» «فقط ما؟» «و دوستم اوستین.» «اگه یکی رو بیارم چی؟ که تو رانندگی کمک کنه.» «کی؟» «وید.» از وید متنفر بودم؛ ولی اگر این باعث می شد زودتر به کالیفرنیا برسم، حاضر بودم باهاش کنار بیایم. «باشه.»    

  • نویسنده: ریچارد پل اوانز
  • مترجم: فرانک معنوی امین
  • انتشارات: پرتقال


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب مایکل وی 1 (زندانی سلول 25)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل