loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب ماکاموشی 12 (ملاقات با هیولای برفی)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
110,000 تومان
* تنها 2 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب ملاقات با هیولای برفی دوازدهمین جلد از مجموعه ی ماکاموشی نوشته ی جرونیمو استیلتن و ترجمه ی فریبا چاوشی توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.

در داستان این جلد جرونیمو تحت تاثیر تبلیغی تلویزیونی اقدام به خرید 12 شیشه حاوی ماده ی تقویت کننده ی رشد مو به همراه یک کلاه الکتریکی جهت ماساژ سر، می کند و برای آن ها چیزی در حدود مصرف یک سال پنیرش را پرداخت می کند. درست پس از تحویل گرفتن سفارشش او تماسی از پروفسور الکتریک پنجه که از دوستان صمیمی اش است دریافت می کند. پروفسور یک مخترع نابغه است و اکنون در آزمایشگاهی مخفی در هیمالیا به سر می برد، او از جرونیمو می خواهد به خانه اش برود و دفترچه ی خاطرات مخفی اش را پیدا و برای پروفسور به هیمالیا ببرد. پروفسور توانسته ردی از موجودی افسانه ای به نام هیولای برفی به دست بیاورد که در کوه های هیمالیا زندگی می کند. جرونیمو تصمیم می گیرد به هر شکلی شده به دوست صمیمی اش کمک کند، اما زمانی که خواهرش ته آ و پسرعمویش تراپولا از موضوع با خبر می شوند او را از این سفر منع می کنند. آن ها تصور می کنند شخصی می خواسته سربه سر جرونیمو بگذارد، اما هیچ چیز جلودار جرونیمو نیست و ته آ و تراپولا وقتی او را تا این حد مصمم می بینند تصمیم می گیرند در این سفر او را همراهی کنند. آن ها به همراه بنجامین، برادرزاده ی کوچک ته آ و جرونیمو، و پس از پیدا کردن دفترچه خاطرات پروفسور به مقصد کاتماندو، پایتخت نپال پرواز کرده و ماجراجویی یشان را آغاز می کنند ... .

ماکاموشی جزیره ی جوندگان جسور نام مجموعه ای است که هر یک از جلدهای آن به خاطرات و حوادثی می پردازد که برای موشی به نام جرونیمو استیلتن که سردبیر یکی از روزنامه های جزیره است روی می دهد و به زبانی طنز بیان می شود. این جزیره در آب های اقیانوس موشانتیک قرار دارد که پس از نبردی طولانی بین موش ها و گربه ها و پیروزی موش ها، این جزیره تبدیل به مکانی امن برای همه ی جوندگان شده است. ماکاموشی نیز مانند تمام جزایر از طبیعت بکری برخوردار است و شش شهر بزرگ دارد که بزرگ ترین آن ها نیوموش سیتی است که جرونیمو شخصیت اصلی این مجموعه ساکن این شهر است. این مجموعه برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد.

 

 

برشی از متن کتاب


من جوان تر از آنم که کچل شوم! بگذارید ببینم. ماجرا دقیقاً از آنجا شروع شد که ... شوخی نمی کنم ها! یک روز غروب، خوش حال و آسوده روی کاناپه ام لم داده بودم، کنترل تلویزیون را توی پنجه ام گرفته بودم و پشت سر هم کانال عوض می کردم که یک دفعه یک تبلیغ تلویزیونی چشمم را گرفت. یک خانم جونده با موهای طلایی داشت مثل یک موش دیوانه عربده می کشید: «دارین کچل می شین؟ موهاتون کم پشت شده؟» بعد پوزه اش را آورد جلو چسباند به دوربین و جیر زد: «آره! دارم با خودت حرف می‌زنم موش روی کاناپه!» از جا پریدم چشم های ریز سیاهش انگار مستقیم به من خیره شده بود! محکم و قاطع دستور داد: «همین حالا به حرفم گوش کن! پنجه ات رو ببر بالا و بکش جلوی سرت. شرط می بندم جلوی سر خالی شده، درست نمی گم؟» آب دهانم را قورت دادم. پنجه های لرزان را بردم بالا و جلوی سرم را لمس کردم. عجیباً پنیرا! انگار راستی راستی موهای جلوی سرم کم پشت شده بود! یعنی موهایم داشت می ریخت؟ موش تلویزیون شروع کرد برایم سخنرانی کردن: «گوش کن به چی میگم کله پنیری! تو به چیزی احتیاج داری که موهات را تقویت کن! اگه فوری به موهات نرسی، کله ت کچل می شه، عینهو توپ بولینگ خوش موش شانس خونه!» بازویش را عین یک بولینگ باز حرفه ای پرت کرد جلو و نعره کشید: «بگیر که اووووووووووووومد!» و همان طور بهم زل زد. رنگ صورتم پرید جلوی سرم را لمس کردم. دیگر راستی راستی داشتم نگران می شدم. من جوان تر از آنم که کچل شوم. تازه اول چلچلی ام است. بله، شاید بهتر باشد بگویم در آستانه ی بهار زندگی ام هستم. دُمم نرم و منعطف است و استخوان هایم به چرق چوروق نیفتاده. صدای جیر و داد بلندتری از تلویزیون رشته ی افکارم را پاره کرد: «بیدار شد مخ تیلیت! امروز روز خوش شانسی ته! آره، اینجوری هاس! دوای درد کله ی کچلت پیش منه! بهتره همین الان پنجه به کار بشی و سفارش بدی موش خنگول! وگرنه خودت می مونی و دُمت!» یک ورق و کاغذ جور کردم و فوری یادداشت برداشتم. موشِ توی تلویزیون یک کلاه خود و یک بطری بزرگ پر از مایعی سبز نشانم داد: «این یک کلاه خود ویژه ست که از امواج فرو فرا درشت ریز الکترومغناطیسی تولید می کنه. اول محلول معجزه آسا را روی موهات می مالی و بعد این کلاه خود رو می ذاری روی کله ت! حداقل دو تا سه ساعت باید همون جا بمونه. کلاه خود سرت رو فشار می ده و ریشه ی موهای خسته و فرتوت را از خواب بیدار می کنه! گرفتی چی می گم؟» سرم را تکان دادم. موش تلویزیون جیر زد: «خیله خب. پس منتظر چی هستی کچل؟! همین الان سفارش بده! بجنب تا تموم نشده!» مثل هیپنوتیزم شده ها پنجه ام را دراز کردم و تلفن را برداشتم. شماره ی روی صفحه ی تلویزیون را گرفتم: 555-1 مرکز رویش مو. پمجه ای به موهایم کشیدم و گفتم: «می خواستم یک کلاه خود سفارش بدم.»        

نویسنده: جرونیمو استیلتن مترجم: فریبا چاوشی انتشارات: هوپا  

 


جرونیمو استیلتن


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب ماکاموشی 12 (ملاقات با هیولای برفی)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل