loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب ماکاموشی 1 (چشم زمردین، جواهر گمشده)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
140,000 تومان
* تنها 3 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب چشم زمردین، جواهر گمشده از مجموعه ی ماکاموشی نوشته ی جرونیمو استیلتن و ترجمه ی فرناز تبریزی توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.

جزیره ی ماکاموشی از نظر شکل ظاهری شبیه به تکه ای پنیر است و مثل تمام جزیره هایی که در دنیا وجود دارند طبیعت شگفت انگیزی دارد. بعد از نبرد بزرگی که میان جوندگان و گربه ها رخ داد در حال حاضر این جزیره برای موش ها امن ترین مکان دنیاست. پهناورترین شهر این جزیره " نیوموش سیتی " است که علاوه بر آن، شش شهر بزرگ دیگر هم وجود دارد. زبان رسمی ساکنان " ایتالیایی " می باشد و بر خلاف بسیاری از جاهای دنیا، رانندگان در سمت راست خودرو خود می نشینند و رانندگی می کنند. یکی ازافراد این شهر " جرونیمو استیلتن " موش زیرک، خوش فکر و سردبیر روزنامه ی " جریده ی جوندگان " می باشد. آن روز هم مثل تمام شنبه های گذشته زمانی که جرونیمو با عجله به دفتر روزنامه رسید؛ " موشلا " خانم منشی دفتر روزنامه، با لیستی از کارهای عقب افتاده به سراغ او آمد، جرونیمو از شنبه ها به این دلیل که یک دفعه کلی کار روی سر اش می ریزد متنفر است. حالا داستان از آن جایی شروع می شود که در همان روز، " ته آ " خواهر جرونیمو برای صرف ناهار او را به یک رستوران دعوت می کند تا راز مهمی را به برادر اش بگوید. ته آ، نقشه ی یک جزیره ی قدیمی اسرار آمیز را کشف کرده؛ که در آن " چشم زمردین " پنهان شده است. او با نشان دادن نقشه، با اِسرار از برادر خود می خواهد که در این سفر پر از هیجان و شاید هم خطرناک او را همراهی کند. جرونیمو که علاقه ای برای رفتن به این سفر گنج یابی نداشت، پیشنهاد ته آ را نمی پذیرد اما ...

 

 

برشی از متن کتاب


ته آ نگاهی به دور و برش انداخت و گفت: ساکت باش، پیش خدمته ممکنه جاسوس باشه. یه کم مشکوک می زنه. داد زدم: آخه کی می آد جاسوسی مارو بکنه؟ و سرم تیر کشید. خواهرم که قیافه ی مرموزی به خودش گرفته بود، جواب داد: اگه می دونستی... مشت هایم را گره کردم. دیگر کاسه ی صبرم لبریز شده بود. خودم را از روی صندلی کشیدم بالا و فریاد زدم: چی رو می دونستم؟! همه داشتند چپ چپ نگاه مان می کردند. ته آ گفت: پنیر مشکل گشا به دادم برس! انگار امروز از دنده ی چپ پا شدی. بعد جیر جیر کرد: من نقشه ی یه جزیره رو پیدا کردم، جزیره ای که توش یه گنج چال کردن. جواهر چشم زمردین! بعد از زیر میز تکه کاغذ کهنه و زردی بیرون کشید و گفت: این نقشه رو توی جمعه بازار پیدا کردم. و هیجان زده حرف اش را این طور تمام کرد: آخ! جرجری تو باید باهام بیایی. شانس فقط یه بار در خونه ی آدم رو می زنه! جیغ زدم: اول این که به من نگو جرجری، اسم من جرونیموئه! دوم این که من کلی کار دارم، جلد دوم قوانین حقوقی جوندگان برای موش های پخمه داره منتشر می شه. همه ی این ها به کنار، چشم زمردین دیگه چیه؟ مسخره ست! ته آ محکم پنجه ام را گرفت و صاف زل زد توی چشم هایم و با نرم ترین لحنی که می شد، گفت: ولی تو برادر بزرگ منی. تو نمی ذاری من تنها برم. مگه نه ججرکم؟! خواهرم بلد حتی گربه ها را هم راضی کند برایش شام بپزند. جیغ کشیدم: اسم من جرونیموئه! آن شب نزدیک ده فنجان چای آرام بخش نوشیدم، موسیقی خواب آور گوش کردم و با چشم های بسته شروع کردم به شمردن ساندویچ پنیر کبابی تا خوابم ببرد. ولی بازهم نتوانستم پلک روی هم بگذارم...

 

 

 

  • نویسنده: جرونیمو استیلتن
  • مترجم: فرناز تبریزی
  • انتشارات: هوپا

 

 


جرونیمو استیلتن


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

نیروانا نصراصفهانی
5 / 7 / 1402
هرچی بگم کم گفتم عالی

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل