loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب ماه کرمو - آفرینگان

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب ماه کرمو نوشته ی سالی گاردنر و ترجمه ی نسترن ظهیری توسط انتشارات آفرینگان به چاپ رسیده است.

استندیش ترویدل پسر نوجوانی است، که رنگ چشم هایش با هم فرق دارد، یکی قهوه ای و دیگری آبی است! او در سن پانزده سالگی قادر به هجی کردن کلمات نیست و در ادا کردن لغات مشکل دارد؛ اما همیشه و همه جا در حال خیالپردازی است. تمام این موارد باعث شده که او در مدرسه مورد تمسخر هم کلاسی هایش قرار بگیرد. معلم ها نیز او را دانش آموزی تنبل و کودن می دانند، تنها خانم کانولی، معلم درس ادبیات اعتقاد دارد که استندیش به دلیل قدرت تخیل بالایش با همه ی بچه ها فرق دارد و آینده ی روشنی پیش رویش خواهد بود . اسنتدیش مدت ها قبل پدر و مادرش را از دست داده و همراه پدربزرگش تنها زندگی می کند. او یک دوست خیالی به نام هکتور دارد و همه ی افکارش را با او در میان می گذارد. آن طرف دیوار مدرسه تونلی بسیار قدیمی است که استندیش خیال می کند با گذشتن از آن می تواند به کره ی ماه برسد. از طرفی در زیرزمین خانه شان با وسایل دورریختنی و اضافی در حال ساختن سفینه ای است و قصد دارد تا با کمک آن به سیاره ی خیالیش "ژونیپر" برود. هکتور هم هر شب مخفیانه به زیرزمین می آید تا در ساختن سفینه به استندیش کمک کند، اما ناگهان ناپدید می شود و استندیش برای یافتن دوستش مجبور می شود وارد تونل شود...

 


برشی از متن کتاب


من و هکتور گهگاه نمایش خیمه شب بازی اجرا می کردیم. از جعبه ای کهنه تالار تماشاخانه ساخته بودیم. به گمانم بهتر بود آقای مولر خیمه شب بازی اجرا کند تا از آن ابوقراضه با جادو جنبل تصویر بیرون بکشد. خیلی هم خوب از پس نمایش برمی امد، تنها چیزی که لازم داشت موشک کج و کوله ای بود که با سیم به سمت ماه کج وکوله ای می رفت و فضانوردهایی آلومینیومی که روی سطحی از پنیر کج و معوج راه می رفتند. می دانید اصلا برایم یک ذره هم اهمیت نداشت که آن لحظه ی تاریخی را می دیدیم یا نه. به گمانم شاید ـ نه، شاید نه، درباره ی این موضوع شایدی وجود نداشت ـ به گمونم گرین فلای ها و مردهای کت چرمی، یا آن طور که هکتور می گفت مریخی ها، نباید جایی جز سیاره ی لعنتی خودشان بروند. من که این مزخرف های وروروی نژاد اصیل را اصلا به حساب نمی آورم. اصالت هیچ جوره به آن لعنتی ها نمی چسبد. رئیس جمهور مام میهن خطاب به ما صحبت می کرد. رهبر مریخی های خل و چل، همیشه همان شکلی بود و هیچ وقت تغییر نمی کرد. موهایش عین ترکیبی از سیم های فولادی بالا رفته بود و اصلا پلک نمی زد. من یکی را که نمی توانست گول بزند حتی یک ذره. زیر آن صورت تبلیغاتی رنگ شده پوستی فلس مانند داشت و سوراخی که مثلا دهانش بود. کلماتش کرم هایی بودند که خود را در ذهن نگران آدم جا می دادند تا حتی تفکر آزادی را هم بخشکانند. «امروز، ما نژاد اصیل، برتری فنی و تخصصی خود را به رخ کشورهای فاسدی خواهیم کشید که آرزویش ویرانی مام میهن کبیر است.» طبق معمول سخنرانی بی وقفه المپیکی اش را اجرا کرد که در پایانش همگی ایستادیم تا بیشتر توجه کرده باشیم، ردیف به ردیف فندق شکن هایی که سربازهای آینده بودیم، سلام نظامی دادیم. متوجه شدم که کم انرژی ترین سلام نظامی مام میهن از وقتی بود که به این مدرسه آمده بودم. فقط بازوهای آقای گانال شق و رق عین میله کنار چشم های بی رمقش خشک مانده بود. دوباره چهار زانو روی زمین نشستیم. عجیب آن که تصویر تلویزیون صاف شد و تصویری از هر سه فضانورد به همراه اسمشان روی صفحه نقش بست. الان اسم هایش را یادم نمی آید. به نظر من تمامی آن اسامی یک کلمه ی ناخوانای طولانی بود که به یک مشت کلمه ی ناخوانای دیگر چسبیده بود. کلمه های روی تک تک عکس هایی که دور تا دور منطقه ی هفت گچ کاری شده بودند، به چشم می خورد: آرو5 سول 3 الد 9. تنها بعد از آن که مامور ماه سررسید دوباره به آن کلمه نگاه کردم. برخی از آن حروف روی ابلس فضانوری اش نوشته شده بود. و دوباره همان حروف روی صفحه ی تلویزیون پدیدار شدند. بخشی از آن کلمه ی بی معنا روی لباس فضانوردها بود. آرو 5 موهای زبر و کووتاهی داشت. درست مثل همیشه سول 3 در کنارش بود. جلای سفید زده بودند تا بدرخشد.              

نویسنده: سالی گاردنر مترجم: نسترن ظهیری انتشارات: آفرینگان  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب ماه کرمو - آفرینگان" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل