کتاب ماهی خانم و دریا - زهره حاتمی

کتاب ماهی خانم و دریا نوشته زهره حاتمی توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

کتاب "ماهی خانم و دریا" یک طنز اجتماعی است که با استفاده از قالب های کمتر شناخته شده ی این عرصه و پرداخت داستان در فضای کمدی دیوانه وار و بزن و بکوب، شکل تازه ای را تجربه می کند. قهرمان داستان مطابق الگوهای مرسوم در این سینما یک کاراکتر دست و پا چلفتی است که البته با همان بهره هوشی اندک از پس کاری بزرگ بر می آید.در آن سو، نویسنده با استفاده از عنصر اغراق در کمدی هایی از این دست، چند کودک خانمان برانداز که هوش سرشاری در طراحی موقعیت های  مهلک دارند را در برابر قهرمان داستان قرار داده تا وضعیت کاملا پیچیده شود.فضای اثر به طور کلی فانتزی است و هدف، روایت داستانی ساده و کودکانه برای مخاطب عام بوده است.

برشی از متن کتاب

خیابان شیب دار- روز- خارجی در کمرکش خیابانی شیب دار در شمال شهر، فولکس قورباغه مانندی ایستاده است و ماهی خانم ، بلاتکلیف، کنارش. بعد از گذشت لحظاتی، در سرمای بعد از ظهر زمستانی، اتومبیل بسیار شیک خوش رنگی از دور نمایان می شود.اتومبیل از پیچ خیابان اصلی می گذرد و به ماهی خانم نزدیک می شود. ماهی خانم     وای چه ماشینی قورباغه، چه راننده ای.روتو انور کن که آبرومون رفت. اتومبیل بسیار بسیار شیک در سمت دیگر خیابان، نزدیک دختر، توقف می کند.مرد جوانی سرش را از پنجره بیرون می آورد... مرد جوان      اشکالی پیش اومده خانم؟ ماهی خانم دستپاچه و آبرو رفته، با ژستی بی خیالانه،گویی هیچ اتفاقی نیوفتاده.... ماهی خانم      نخیر...نخیر... مثلا چه اشکالی؟ مرد جوان بی اعتنا به پاسخ دختر ، پیاده می شود.جوانی  است بلند بالا ، خوش بر و رو، با سر و وضعی کاملا آراسته ( تضاد لباس و سر و ظاهر دختر و پسر کاملا محسوس است.) مرد جوان    روشن نمیشه؟ ماهی خانم ( تسلیم شده)     از سربالایی خوشش نمی آد. مرد جوان    لطفا شما بفرمایید پشت فرمون. ماهی خانم مطیع و سر به راه داخل ماشین می شود و مرد ماشین را هل می دهد. مرد جوان     سعی کنین با انحنا حرکت کنید.حالا استارت بزنید.....گاز بدین. و با یک هل ماشین از جا کنده می شود. مرد جوان با کت و شلوار و بارانی هم رنگ اتومبیلش، پشت دود اگزوز قورباغه  می ماند. ماهی خانم در حال حرکت برمی گردد. سرش را از پنجره ماشین بیرون می آورد و با صدای بلند: ماهی خانم    خیلی ممنون اقا... ناگهان چهره وحشت زده مرد جوان به روبرو خیره می ماند و رد نگاهش را می بینیم: یک تریلی هجده چرخ عظیم الجثه با سرعت از روبرو می آید، ماشینی بزرگ و غول پیکر که تنها در بیابان، دیدنش طبیعی است.مرد جوان سعی می کند با حرکت دست به دختر هشدار دهد. اما ماهی خانم به خیال اینکه مرد برایش دست تکان می دهد، با قدر دانی دستی تکان میدهد. راننده سبیل تا بنا گوش تریلی با وحشت به قورباغه کوچکی که به سویش می آید می نگرد و در یک لحظه درست نزدیک به آن فرمان را می چرخاند. ماهی خانم بی آن که چیزی متوجه شده باشد، سر برمی گرداند و بی خیال و راضی به راه خود ادامه می دهد. راننده تریلی که کنترلش را از دست داده، حالا به سوی چپ جاده پیچیده است و درست در شکم اتومبیل بسیار شیک پارک شده در کنار خیابان می ایستد. صدای وحشتناک برخورد تریلی با سپر جلوی اتومبیل.مرد جوان ناباورو خشمگین می نگرد....  

نویسنده: زهره حاتمی انتشارات: سوره مهر