loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب مامان کله دودکشی - افق

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب مامان کله دودکشی اثر الهام مزارعی با تصویرگری لیدا طاهری از نشر افق به چاپ رسیده است.

این اثر داستانی کوتاه و تخیلی ویژه ی کودکان می باشد و قصه ای که در ذهن نویسنده ای در حال شکل گرفتن است را بیان می کند. " طوطیا " دختر کوچک و شخصیت اصلی کتاب نویسنده، آرام و ساکت گوشه ای نشسته است، نویسنده که از سکوت او تعجب کرده از طوطیا می خواهد که حرکت کند و جنب و جوش داشته باشد، اما طوطیا دلش یک همراه می خواهد و دوست دارد مادر داشته باشد؛ اما نه یک مادر معمولی بلکه مادری که با تمام مادرهای دنیا تفاوت داشته باشد. نویسنده آرزوی او را برآورده می کند و فردا وقتی طوطیا از خواب بیدار می شود می بیند مادری دارد که روی سرش یک دودکش وجود دارد و وقتی موضوعی باعث هیجان و یا عصبانیت شود از دودکش سرش دود زیادی بیرون می آید. مادر کله دودکشی پیش دکتر می رود، اما دکتر هم نمی تواند کمکی به او کند و فکر می کند که او به بیماری ناشناخته و جدیدی مبتلا شده است. مادر نمی داند باید چه کاری انجام دهد، طوطیا هم از نویسنده ناراحت است؛ صبح روز بعد نویسنده برای این که دل طوطیا را به دست آورد می خواهد کاری کند تا مادرش معروف شود. همان روز طوطیا و مادر به بانک می روند و مدت زیادی در بانک منتظر می مانند که به ناگهان دو دزد وارد بانک می شوند و قصد دارند از بانک سرقت کنند. در همین لحظه مادر که از دزدها به شدت عصبانی شده از دودکش روی سرش دود بلند می شود و همین مسئله باعث می شود پلیس بتواند دزدها را دستگیر کند. تمام روزنامه ها از مامان کله دودکشی مطلب می نویسند و مرتب با او مصاحبه می کنند، اما طوطیا از این مسئله ناراحت شده چون مادرش را دیگر در کنار خود نمی بیند؛ مادر مدام در حال سفر است و ... . تصاویر کتاب را " لیدا طاهری " به تصویر کشیده است و این اثر برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد.

 


برشی از متن کتاب


مامان کله دود کشی از خواب که بیدار می شود، شال بلندش را روی سرش می اندازد، مانتو را می‌پوشد و از اتاق می آید بیرون. طوطیا می پرسد: «کجا؟» مامان می گوید: «بانک.» طوطیا با تعجب می پرسد: «بانک؟» مامان همان طور که کفشش را می پوشد، می گوید: «بعله، بانک، آدم ها برای زندگی کردن پول می خواهند، حتی اگر کله شان دودکشی باشد.» توی بانک، یک صفحه طولانی از آدم های بلند و کوتاه، چاق و لاغر، با موبایل و بی موبایل پشت باجه درست شد هاست.طوطیا و مامان می روند ته صف، نیم ساعتی که توی صف می ایستند، یک دفعه دو نفر با نقاب سیاه درست مثل توی فیلم ها، می پرند توی بانک و اسلحه‌های راست راستکی شان را می گیرند طرف مشتری های بانک و یکی شان داد می زند: «کسی از جاش جم نخورد و گرنه هر چی دیده، دیده!» مامان که دیگر حوصله ی توی صف ایستادن را ندارد، داد می زند: «دزد یا هر کسی هستی، برای خودتی، اینجا قانون دارد، اگر پول می خواهی باید بروی ته صف، فهمیدی آقا؟» آقای دزد دومی فوری فوری می رود ته صف، که آقای دزد اولی داد می زند: «ما دزدیم، دزدهای راست راستکی!» و بعد اسلحه اش را می گیرد طرف مامان: «این اسلحه، اسباب بازی نیست خانم، اگه نگذاری به کارمان برسیم، شلیک می کنم، همه دراز بکشید روی زمین یالا!» و تمام مشتری های بانک دراز می کشند روی زمین؛ همه به جز مامان کله دود کشی! و درست وقتی آقای دزد اولی می خواهد با اسلحه اش شلیک کند، مامان از کوره در می رود و... دزد های بیچاره که توی دود گیر افتاده اند، سر جای شان خشک شان می زند و پلیس ها با قیافه ی سیاه و دودی آن ها را دستگیر می کنند. خبرنگارها تا این خبر را می شنوند، با کفش و بی کفش می دوند طرف بانک و از مامان قهرمانی که دزدهای بانک را به چنگ قانون انداخته، چلیک چلیک عکس می گیرند و می زنند توی صفحه اول روزنامه هایشان. مامان کله دودکشی دزدها را توی دود زندانی کرد! و این جوری می شود که مامان یک شبه معروف می شود و فیلم دوربین بانک، بین مردم پخش می شود. و درست وقتی دود از کله ی مامان بلند می شود، همه برایش دست می زنند و هورا می کشند. مامان که از معروف شدنش حسابی کیف کرده، مدام جلوی دوربین خبرنگارها با ادعاهای عجیب و غریب عکس می گیرد و می گوید: «می دانستم که یک روزی یه چیزی می شوم!» چند روز که می گذرد نق نق های طوطیا شروع می شود چون  مامان کله دود کشی بیشتر از آنکه پیش طوطیا باشد، سفر می کند و طوطیا فقط از سوی تلویزیون مامانش را می بیند. طوطیا داد می زنند: «من دیگر مامان معروف نمی خواهم. خسته شدم، همه اش سفر، مصاحبه.» - آدم های معروف همینطوری اند. خودت مامان معروف خواستی. - دیگه نمی خواهم، دیگه نمیخواهم، من یک مامان معمولی می خواهم، مثل همه ی مامان ها. - ولی به همین راحتی نمی شود، درد سر دارد. - قبول. - هر چه باشد؟ - هر چی باشد. - پس یادت باشد که خودت خواستی. شهرت مامان کله دود کشی تا آنجا می رسد که سازمان ملل برای مامان نامه می فرستد و از او دعوت می کند که به عنوان عجیب ترین آدم کره زمین به آنجا برود تا در یک برنامه زنده، همه ی مردم دنیا او را ببینند. مامان شال و کلاه می کند و با یک هواپیمای شخصی می رود آنجا. نماینده های همه ی کشورهای دنیا جمع می شوند تا مامان کله دود کشی را ببینند. مامان که توی همه ی عمرش این همه خارجی سفید، سیاه، زرد و قرمز از نزدیک ندیده، یکهو شروع می کند به لرزیدن و آنقدر عصبی می شود که کله اش یک دفعه مثل آتشفشان منفجر می شود و شروع می کند به دود کردن و سالن پر از دود می شود. مامان می خواهد فرار کند، اما پلیس او را دستگیر می کند.      

(کتاب هاب فندق) نویسنده: الهام مزارعی تصویرگر: لیدا طاهری انتشارات: افق  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب مامان کله دودکشی - افق" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل