loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب مارش رادتسکی - یوزف روت

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب مارش رادتسکی نوشته یوزف روت با ترجمه محمد همتی در نشر نو به چاپ رسیده است.

این کتاب آخرین رمانی است که یوزف روت پیش از مهاجرت به پاریس نوشت و درواقع مشهورترین اثر او نیز به حساب می آید. او در قالب یک اثر سیاسی - تاریخی، به روایت زندگی سه نسل از خانواده فون تروتا که همه ی عمرشان را برای خدمت به امپراتوری اتریش مجارستان گذرانده اند، می پردازد. شخصیت اصلی داستان ستوانی به نام تروتا است که در یک نبرد تاریخی جان امپراتور را نجات می دهد و پس از این فداکاری علاوه بر ارتقای شغلی، لقب نجیب زادگی نیز به او اعطا می شود. این رمان اثری خاص است که هرکسی با خواندنش، درک متفاوتی از آن پیدا می کند. به همین دلیل منتقدان این اثر را یکی تاثیرگذارترین و متفاوت ترین رمان های مدرن می دانند. همچنین نویسنده مشهور "ماریو بارگاس یوسا" اعتراف کرده است که با الهام گرفتن از این اثر، رمان "سور بز" را نگارش کرده و معتقد است که کتاب حاضر یکی از بهترین رمان های سیاسی قرن بیستم به شمار می آید. یوزف روت نویسنده خاصی است که تمام عمرش را در هتل ها و مهمان خانه ها زندگی کرده و هیچ وقت در مکان ثابتی اسکان نداشته است. او برای نوشتن کتاب هایش، همواره در کافه های پر سر و صدای شلوغ می نشسته و با تمرکزی درونی شروع به نگارش می کرده است. همین نکته نشان دهنده خلاقیت و متفاوت بودن آثار روت با دیگر نویسنده ها می باشد. او حتی در جایی عنوان کرده است که برای نوشتن نیازی به انزوا ندارد.


برشی از متن کتاب


از همان راه همیشگی رفت. از زیر موانع بالارفته تقاطع خط آهن و جاده کنار ساختمان زرد و در خواب فرو رفته اداره‌ مالیات. از آن جا می‌ شد ساختمان تک افتاده مقرر ژاندارمری را دید. به راهش ادامه دا. ده دقیقه به ژاندارمری مانده قبرستانی کوچک با حصار چوبی قرار داشت بوی باران چند پرده قطورتر بر مردگان می‌ بارید. ستوان دستگیره خیس و آهنین در را لمس کرد و وارد شد. آواز پرنده ای تنها و ناشناس شنیده می شد یعنی خودش را کجا پنهان کرده بود آیا از درون گوری نمی خواند؟ دستگیره در نگهبانی را چرخاند، پیرزنی با عینک روی بینی مشغول پوست گرفتن سیب زمینی بود. او پوست ها و سیب زمینی ها را یکجا از دامنش در سبد خالی کرد و از جا بلند شد. قبر خانوم اسلاما. زن که انگار از مدت ها پیش منتظر این سوال بود در جا گفت: ردیف یکی مانده به آخر ردیف 14 قبر شماره 7. قبر هنوز تازه بود تپه ای کوچک بود صلیب چوبی کوچک و موقتی و تاج‌ گل خیس خورده بنفشه های شیشه ای روی آن او را به یاد شیرینی و شکلات می انداخت. کاتارینا لوئیز اسلاما، متولد، متوفی آن پایین بود کرم های چاق و حلقوی همین حالا شروع کرده بودند به جویدن تنش. ستوان چشم ها را بست و کلاه از سر برداشت. باران با لطافتی نمور موهای فرق دارش را نوازش کرد. توجهی به قبر نداشت پیکر پوشیده زیر این خاک ربطی به خانم اسلاما نداشت او مرده بود و مرده یعنی دست نایافتنی. حتی اگر بر سر گورش ایستاده باشید. پیکر مطبوع در خاطراتش به او نزدیکتر بود تا جنازه مدفون زیر آن کپه خاک. کارل یوزف، کلاه بر سر گذاشت و ساعتش را بیرون کشید هنوز نیم ساعت مانده بود قبرستان را ترک کرد. به مقر فرماندهی رسید و زنگ در را زد خبری نشد سرگروهبان هنوز به خانه نیامده بود باران شرشر بر روی انبوه درهم و برهم شاخ و برگ های تاکی می بارید که گرداگرد ایوان را گرفته بود. کار یوزف بالا و پایین رفت، بالا و پایین و، سیگاری گیراند، دوباره دورش انداخت، حس می کرد فرقی با نگهبان دم در ندارد و هربار که نگاهش به همان پنجره ای می افتاد که کاتارینا همیشه از آن سر بیرون می کرد نگاهش را می دزدید و سر به سوی دیگر می چرخاند دوباره دکمه سفید زنگ را فشار داد و منتظر ماند. صدای گرفته چهار ضربه آرام از برج کلیسای شهر شنیده شد آن وقت بود که سر کله سرگروهبان پیدا شد حتی پیش از آن که طرفش را ببیند سلام نظامی بی حس و حالی کرد. کارل یوزف انگار که جواب سلامی در کار نباشد و بخواهد جواب تهدید ژاندارم را بدهد با صدای بلند تر از آن چه قصدش را داشت گفت سلام آقای اسلاما. و چنان خودش را داخل خوشامدگویی پرت کرد که گویی به داخل سنگری، آماده شدن پر تکلف به سرگروهبان را و تلاشش را برای کندن دستکش های نفیس از دست و شور و حوصله ای که خرج این کار می‌کرد و نگاه پایین دوخته اش را انگار که بی قرار رویارویی با حمله ای باشد تاب آورد.

فهرست


درباره یوزف روت و مارش رادتسکی             سال شمار زندگی یوزف روت             فصل اول             فصل دوم             فصل سوم             پی گفتار             یادداشت ها

نویسنده: یوزف روت ترجمه: محمد همتی انتشارات: نشر نو

مشخصات

  • مترجم محمد همتی
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 3
  • سال انتشار 1397
  • تعداد صفحه 485
  • انتشارات نشر نو

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب مارش رادتسکی - یوزف روت" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل