loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب ماجرای غریب و غم انگیز یک قاچاقچی در قشم

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب ماجرای غریب و غم انگیز یک قاچاقچی در قشم

شخصیت اصلی داستان، "بوکسرعلی" نام دارد؛ وی ده سال پیش، یعنی هنگامی که تنها بیست سال داشت، با روحیه ای پر از امید و اشتیاق به قشم آمد و با ملحق شدن به گروه قاچیانی با سرکردگی "حاج اسپکتور"، فعالیت خود را در زمینه ی قاچاق سوخت آغاز کرد؛ شغلی غیر قانونی و طاقت فرسا که بوکسر علی را به مردی پرخاشگر و ناراضی مبدل ساخت.

حالا او پس از سال ها تلاش بی وقفه، تصمیم دارد با جدا شدن از گروه، زندگی ساده و آرامی را برای خود فراهم سازد. بنابراین نزد حاج اسپکتور، رئیس خود رفته، از این مرد می خواهد که ضمن پرداخت حق الزحمه ی کوشش بی وقفه ی تمام این سال ها، با خروجش از گروه موافقت نماید و با رویی گشاده او را در محقق ساختن این تصمیم یاری رساند. حاج اسپکتور، در ابتدا تمام تلاش خود را صرف می کند تا بوکسر علی را از این کار، منصرف سازد اما موفق نمی شود و در مقابل از او می خواهد، تنها یک ماه دیگر را نیز در کنار گروه بماند، وظایفش را انجام دهد و پس از طی شدن این مدت، از تشکیلات جدا شود. داستان کتاب در روز پایانی همین ماه آغاز می گردد.

بوکسر علی با بی میلی آخرین ساعات فعالیتش را در کنار سایر اعضای گروه سپری می کند اما خلاف انتظارش، حاج اسپکتور او را نزد خود فرا می خواند و با محول ساختن ماموریتی مهم، حساس و وسوسه انگیز، به اصرار از بوکسر علی می خواهد که این کار را به عنوان آخرین وظیفه ی خود به ثمر رسانده، سپس برای همیشه از تشکیلات خداحافظی کند؛ ماموریتی که شخصیت اصلی داستان را با ماجراهایی هیجان انگیز و غیر قابل پیش بینی مواجه می سازد و روایتی جذاب را در اختیار مخاطب قرار می دهد.

 

بخشی از کتاب ماجرای غریب و غم انگیز یک قاچاقچی در قشم

ایوب ننه سلیمه با دهانی باز چند ثانیه ای به بوکسر علی خیره شد که ماجرا را از اول، تعریف کرده بود. بوکسر علی از چهره ی بهت زده ی او خنده اش گرفت که همان طور خشک شده و صاعقه زده به ناکجای پشت سر بوکسر علی خیره شده بود. با پوزخند گفت:

«ولک... تسمه تایم پاره کردی؟»

ایوب ننه سلیمه همان طور خیره ماند.

«های... ممدو!»

با صدای بوکسر علی از میان تمساح های درنده، دکل های نفتی گم شده، دزدان دریایی آهن دزد و ماجراجویی های بعید به خودش آمد. نفس عمیقی کشید و بلند شد. کمی در طول اتاق کوچک انتهای سوله راه رفت تا وقایع داستان بوکسر علی را هضم کند. آخر سر روی تخت نشست و سیگاری گیراند:

«همه ش قبول ... ولی او قسمت خلیفه ر چاخان کردی ها؟ آگراندیسمان کردی نه؟»

«چیچ کردم؟»

«یعنی گنده کنش روشن کردی دیه... ها؟»

«عین به عین گفتمت...»

«گنده کنش زدی برق علیو... ها؟ مو سیاکارم کاکو، سیاکاری یم نکن!»

«بی درز و پرز گفتمت...»

کام عمیقی از سیگار گرفت و دوباره همان طور سیگار به لب خشک شد و ماتش برد. داستانی را که بوکسر علی برایش در نیم ساعت گذشته تعریف کرده بود هیچ رقم باور نمی کرد.

«او قسمت سرهنگ عرب چطو؟»

«چی چطو؟»

«اونو که واتلکیدی دیگه می نه؟ با سرهنگ غراب درگیر شدی، جستی، اوسو تک تیرانداز برنو، گوله ت زد؟ علیو... آبادان شه چاقیدی هو؟»

به بوکسر علی برخورد. به تندی گفت:

«آبادان چیو چاقیدم هی آبادان شه چاقیدی... آبادان شه چاقیدی... مخت ور نمی داره، عبر!»

ایوب ننه سلیمه ساکت شد، اما همان طور در سکوت از سیگارش کام می گرفت و فکر می کرد.

بوکسر علی در پاکت را با آرامش خاصی گشود. چندین برگه ی کاغذ در آن بود که سه تا سه تا به هم منگنه شده بودند. اول تعدادشان را چک کرد و متوجه شد سه دسته ی سه تایی هستند. آن عقب ایوب ننه سلیمه با دقت مراحل گشوده شدن این پاکت ماجرا ساز را دنبال می کرد. چه چیزی ممکن بود درون پاکت باشد که برایش این همه آرتیست بازی کرده بودند؟ طبق داستان بوکسر علی باید همان کاغذهایی می بود که گذاشته بودند جلوی مرد عرب چاق درون عین الصلاح و او امضا زده بود.

بوکسر علی دستی روی میز فلزی کثیف و شلوغ اتاقش کشید و آت آشغال های روی آن را پایین ریخت. بعد با احتیاط سه نسخه ی کاغذها را کنار هم روی میز چید. با یک نگاه متوجه شد که برگه ها، سه نسخه از یک قرارداد هستند. ایوب ننه سلیمه از آن ته جلو آمد و پرسید:

«چیچ توشانه؟»

بوکسر علی از روی عنوان قرارداد خواند و گفت:

«قرارداد امحای پس آب فلزات سنگین.»

«فارسیه؟»

«نه... عربی.»

ایوب ننه سلیمه پای میز رسید و یکی از برگه ها را برداشت و بررسی کرد؛ عربی بود. با تعجب از توانایی بوکسر علی در عربی خواندن پرسید:

«امحا و پس آبم عربی شانه آگاه بودی؟ مو خیالم، الکی داری بطری هانه، بشکه می کنی!»

بوکسرعلی که دیگر طاقتش تاب شده بود دست از بررسی کاغذها کشید و با غیظ رو به ایوب ننه سلیمه گفت: ...

کتاب ماجرای غریب و غم انگیز یک قاچاقچی در قشم به قلم متین ایزدی توسط نشر نیماژ به چاپ رسیده است.



نویسنده: متین ایزدی  انتشارات: نیماژ 

مشخصات

  • نوع جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 1
  • سال انتشار 1396
  • تعداد صفحه 212
  • انتشارات نیماژ

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب ماجرای غریب و غم انگیز یک قاچاقچی در قشم" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل