کتاب ماجراهای دانلد داک 5 (سرزمین کوه های آتشفشانی)

کتاب سرزمین کوه های آتشفشانی و یک قصه ی دیگر پنجمین جلد از مجموعه ی ماجراهای دانلد داک اثر کارل بارکس و ترجمه ی فرزانه کریمی توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

کتاب فوق حاوی دو داستان تصویری با عنوان های "سرزمین کوه های آتشفشان" و "میکی موس و معمای کلاه قرمز" است. شخصیت اصلی در داستان اول اردکی به نام دانلد داک و در داستان دوم موش کوچولوی بازیگوش و معروفی به نام میکی موس هستند. در داستان سرزمین کوه های اتشفشان می خوانیم که یک روز برادر زاده های کوچولوی دانلد، از او می خواهند که برایشان ماکتی از یک هواپیما بخرد. عمو دانلد که پول زیادی ندارد در روزنامه تبلیغات موسسه ای را می بیند که اجناس دست دوم می فروشد. او به موسسه یک ماکت هواپیما سفارش می دهد و بعد از چند روز در نهایت تعجب با خبر می شود که موسسه به اشتباه هواپیمای واقعی برای او فرستاده. دانلد اصلا نمی داند با هواپیمای غول پیکر چه کار کند که یکدفعه سر و کله ی خریداری از کشور ولگانی پیدا می شود. مرد با حیله مقدار زیادی پول کشورش را که هیچ ارزشی ندارد به دانلد می دهد و هواپیما را به قیمتی بسیار ارزان از او می خرد. زمانی دانلد متوجه موضوع می شود که دیگر خیلی دیر شده و مرد خریدار نمی پذیرد که معامله را فسخ کند اما برای جبران به دانلد پیشنهاد می کند که با برادرزاده هایش همراه او سوار هواپیما شده و برای گردش به ولکانی بروند. دانلد غافل از این که چه اتفاقاتی در انتظارشان است مشتاقانه پیشنهاد مرد را می پذیرد ...

مجموعه ی دانلد داک، قصه های تصویری بامزه و سرگرم کننده ای را برای کودکان روایت می کند. عمو دانلد شخصیت اصلی این داستان ها، اردکی ماجراجو است که همراه سه برادرزاده اش زندگی می کند. در هر قصه دانلد و سه اردک کوچولو وارد ماجرای تازه ای شده و تجربیات جدیدی را کسب می کنند. از این مجموعه کتاب های گنج دزد دریایی، انگشتر مومیایی و دو قصه ی دیگر، مرداب کوتوله ها و یک قصه ی دیگر، اژدهای دریایی و دو قصه ی دیگر، سرزمین کوه های آتشفشانی و یک قصه ی دیگر به چاپ رسیده اند.

برشی از متن کتاب

اوخ، چه قدر سرد است! احتمالا ... بخاری هواپیما را برداشته اند. کمربندهایتان را محکم کنید! می خواهم فرمان هواپیما را امتحان کنم. وای! سرم! مدتی بعد ... کله ی بیچاره ام! من فکر می کنم که ما مدتی بیهوش بوده ایم. حالا کجاییم؟ درست وسط یک کوهستان پرواز می کنیم. چه قدر قشنگ است و چه قدر وحشتناک! یعنی مدرک خلبانیش را توی قرعه کشی برنده شده است؟ هی، مرد! می خواهی ما را بکشی؟ الان دیوانه می شوم! مردک خوابیده است! بیدار شو! بیدار شو! اما قربان مگر ساعت چند است؟ 1 و 49 دقیقه! بیدار شو! هنوز 11 دقیقه مانده! در کشور ما، ساعت 12 تا 2 وقت چرت زدن است. وقت خواب بعد از ظهر ثروتمند و فقیر ندارد! گفتم بیدار شو! میله فرمان قفل شده! هیچ کاری نمی توانم بکنم. انگار باید چشم هایمان را ببندیم و خودمان را به سرنوشت بسپاریم. در این اوضاع و احوال ... آآه! انگار ساعت 2 شده! وقت چرت زدن تمام است! این رسم خواب بعد از ظهر یک مصیبت است. من دیگر هیچ وقت توی این کشور سوار هواپیما نمی شوم. زود باش. فرود بیا مرد! به اندازه ی کافی، از خلبانی تو استفاده کردیم! اما قربان همه چیز مرتب است، دیگر از این بهتر نمی شود. تو به این وضع می گویی مرتب؟ آن وقت تکلیف ما با این کوه ها چه می شود؟ کمک! آتشفشان! کوه های آتشفشان! اما قربان. شما که نمی توانید آن ها را خاموش کنید! این کشور به خاطر همین کوه های آتشفشانی معروف شده است. پایتخت ما هم آن پایین است. اسمش لس ولکانس است. لس ولکانس؟ هیچ وقت این اسم را نشنیده بودم! هی، بالاخره نمی خواهی فرود بیای؟ معلوم است که می خواهم قربان! ما به مقصد رسیده ایم. با چنین هیولایی که نمی توانیم روی یک باند کوچولو فرود بیاییم، داغون می شود. اما ما فرودگاه بزرگ تری نداریم. خواهش می کنم! برای من دیگر بس است! اگر ده تا اسب وحشی هم این جا باشند، دیگر نمی توانند من را توی این ابوطیاره برگردانند.      

(کتاب های فندق) نویسنده: کارل بارکس مترجم: فرزانه کریمی انتشارات: افق