loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب قلبی به این سپیدی - خابیر ماریاس

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
125,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
دسته بندی :

کتاب قلبی به این سپیدی نوشته ی خابیر ماریاس و ترجمه ی مهسا ملک مرزبان در نشر چشمه به چاپ رسیده است.

این رمان مورد ستایش بسیاری از منتقدان بین المللی قرار گرفته است و بسیاری نویسنده را برای این اثر خود شایسته ی دریافت جایزه ی نوبل دانسته اند. نثر ماریاس در این کتاب روان و جادویی اما در عین حال خشن و تاریخی است و توانسته است لحظاتی خلاقانه و خارق العاده برای خواننده خلق کند. «قلبی به این سپیدی» در سال 1992 منتشر شد و از همان ابتدای انتشار مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. کتاب آغازی مهلک دارد و با خودکشی دختری جوان شروع می شود. داستان درباره ی مترجمی است که به تازگی ازدواج کرده است، اما به مرور با رازهایی عجیب رو به رو می شود. او سفری به گذشته کرده و در مرور خاطراتش سعی می کند با به یاد آوردن نقاط مبهم زندگی اش، از اسرار خانوادگی خود پرده بردارد. داستان پر است از رمز و راز و خواننده دائما در کنار راوی دچار شوک هایی می شود که نویسنده برای او تدارک دیده است. ریتم تند و پرکشش کتاب احساساتی چون عشق و ترس را در ما زنده می کند. همین بداعات بوده است که موجب شده منتقدین جایزه ی ادبی دابلین ایمپک را به این اثر اهدا کنند. رمان حاضر شاید در نگاه اول گاهی خشک به نظر برسد، اما شیوه ی نگارش تعمدی نویسنده ما را به مدرنیسم متعالی سوق می دهد.


برشی از متن کتاب


حالا می دانم آن نقل قول از نمایش نامه ی مکبث بود و شکسپیر کمی بعد از این که مکبث، دانکن را در خواب کشت و برگشت آن تشبیه خاص را در دهان لیدی مکبث پی در پی به اعتراض بیان می کند تا از اهمیت کاری که همسرش انجام داده یا به تازگی انجام داده و حالا جبران ناپذیر است کم کند، و بین حرف هایش می گوید «نباید به چیزها این قدر بیمارگونه» فکر کند، که ترجمه اش مشکل است، چون واژه ی «بیمارگونه» هم به معنای ضعیف است و هم بیمار، هرچند این جا به عنوان قید از آن استفاده شده؛ بنابراین، به لحاظ ادبی، دارد به او می گوید نباید مثل بیمار ذهنی به این چیزها نگاه کند و این که نباید این قدر ضعیف بیندیشد، دقیقا نمی دانم این را چه طور به زبان خودم برگردانم، اما خوشبختانه در آن موقعیت، زن انگلیسی آن واژگان را بیان نکرد. حالا که می دانم آن نقل قول از نمایشنامه ی مکبث است، نمی توانم بفهمم (شاید هم به یاد بیاورم) که ضمنا پشت ما یا پشت سر ما کسی است که تشویقمان می کند، کسی که توی گوش مان زمزمه می کند، شاید بی آن که حتا ببینیمش، زبانش هم سلاحش است و هم ابزارش، مثل قطره ی بارانی که بعد از توفانی از لبه ی بام می چکد، بر همان نقطه ی همیشگی، بنابراین زمین نرم و نرم تر می شود تا قطره واردش شود و سوراخی بسازد، شاید هم کانالی. نه مثل قطره ی آبی که از شیر آب می چکد و داخل راه آب ناپدید می شود بدون این که کوچک ترین ردی در دست شویی بگذارد، یا قطره ی خونی که بی درنگ می توان با هر چیز دم دستی پاکش کرد، پارچه ای، بانداژ یا حوله ای یا چیزی دیگر، حتا آب، یا اگر تنها چیزی که در دسترس است دست شخصی باشد که خون از آن می رود، به فرض این که هنوز به هوش باشد و زخم را خودش به خودش نزده باشد، دست را به سمت شکم یا سینه می برد تا جلو سوراخ را بگیرد.

نویسنده: خابیر ماریاس ترجمه: مهسا ملک مرزبان انتشارات: چشمه

مشخصات

  • مترجم مهسا ملک مرزبان
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 8
  • سال انتشار 1398
  • تعداد صفحه 280

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب قلبی به این سپیدی - خابیر ماریاس" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل