loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دقیانوس و مومنان (قصه های قرآنی)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب دقیانوس و مومنان از مجموعه‌ی قصه های قرآنی نوشته‌ی امید پناهی آذر، با تصویرگری زهره ثقفی توسط انتشارات گاج به چاپ رسیده است.

در زمان های بسیار دور، پادشاه زورگو و ستمگری به نام دقیانوس بر مردم حکومت می کرد. او خود را جانشین خداوند بر روی زمین می دانست و همه را مجبور می کرد به تمام دستوراتش عمل کنند و کسانی را که از فرمانش سرپیچی می کردند، اعدام می کرد. تا این که چند نفر از درباریان یکتا پرست از دست ظلم و ستم او به تنگ آمدند و تصمیم گرفتند در برابرش ایستادگی کنند. اما از ترس این که دقیانوس خانواده و اطرافیانشان را هم اذیت و مجازات کند،‌بعد از مشورت با یکدیگر به این نتیجه رسیدند که باید طبق پیشنهاد تلمیخا بزرگترین فرد گروه، به نشانه‌ی مخالفت با کارهای دقیانوس از دربار خارج شوند و به شهر دیگری بروند. یک شب بعد از اتمام کار همگی پنهانی پشت دروازه های شهر گرد آمدند و با یکدیگر به طرف بیابان های اطراف به راه افتادند. روز بعد با چوپانی برخوردند که مثل آنها خدای یکتا را می پرستید و از دقیانوس بیزار بود. چوپان وقتی فهمید آنها چه کسی هستند و چه قصدی دارند، خواهش کرد که همراهشان برود. تلمیخا و یارانش بعد از مشورت با هم قبول کردند. چوپان گوسفندانش را همراه سگ های گله به سمت شهر فرستاد و خودش با آنها همراه شد؛ یکی از سگ های گله هم به آرامی دنبال آنها راه افتاد. پس ازطی مسافتی متوجه شدند که سربازان دقیانوس در تعقیب آنها هستند و به پیشنهاد چوپان در غاری بالای کوه پنهان شدند. آنها به قدری خسته بودند که به محض ورود به غار به خواب رفتند. از طرفی سربازان که به دنبال آنها تا نزدیک غار آمده بودند در اطراف پراکنده شدند تا ردی پیدا کنند اما...

بچه ها همواره قصه ها را دوست دارند، آدم بزرگ ها هم با سرزمین قصه آشنایی دیرینه دارند. به همین دلیل خداوند بزرگ و مهربان در کتاب بزرگ و بی نظیرش گاهی با زبان قصه سخن می گوید، داستان های گذشتگان را روایت می کند؛ تا از آن ها عبرت بگیریم و زندگی بهتری داشته باشیم. مجموعه ی قصه های قرآنی روایت و تصویر را در کنار هم قرار داده تا شاید قطره ای از اقیانوس زلال و بی نهایت معجزه ی خداوند را به کودکان عرضه کند. این مجموعه در جلدهای مختلف، قصه هایی کوتاه از قرآن را به زبانی ساده و قابل فهم برای کودکان و نوجوانان به رشته‌ی تحریر در آورده است.


برشی از متن کتاب


دقیانوس دستور داده بود بت های زیادی بسازند و هر روز بت پرستی را بیشتر رواج می داد. او در دلش می خندید و با خو فکر می کرد: "هر چقدر مردم بیشتری بت پرستی کنند برای حکومت من بهتر است. وقتی حاصرند این سنگ ها رادبپرستند، مطمئنم بی چون و چرا از من هم اطاعت می کنند." شش نفر از درباریان خدا پرست با دقیانوس مخالف بودند، اما چون دقیانوس فرمانروایی ظالم بود، نمی توانطتند مخالفتشان را اعلام کنند. به همین دلیل در جلسه ای پنهانی، دور هم جمع شدند. تلمیخا که از بقیه مسن تر بود، گفت: "ما برای این که اعتراض و مخالفت خود را به همه اعلام کنزم،‌باید از قصر برویم." وقتی این خبر به گوش مردم برسد، خواهند گفت: "آن ها که از مقامات بودند از دستورات دقیانوس سرپیچی کردند. ما چرا باید به حرف های او گوش بدهیم؟! مطمئن باشید پایه های سلطنت او، خیلی زود فرو می ریزد." همه این نظر را قبول کردند و نیمه شب، وقتی ماه پشت ابرها رفت،‌هر کدام به بهانه ایاز قصر خارج شدند. آن ها بیرون دروازه‌ی شهر، دور هم جمع شدند. تلمیخا گفت: "باید تا جایی که می توانیم از شهر دور شویم." هر شش نفر، سوار بر اسب هایشان شدند و با سرعت به راه افتادند، آن ها از بیابانی گذشتند و به م تعی سر سبز رسیدند. هوا کم کم روسن می شد. از دور، چوپانی را دیدند که گله اش را تازه به صحرا آورده بود. وقتی به او نزدیک شدند، چوپان برخاست و دعوتسان کرد که با او صبحانه بخورند. چوپان، شیر تازه و کمی نان و پنیر، پیش آن ها گذاشت و پرسید: "با این لباس های گران قیمت از کجا آمده اید؟ حتما راهتان را گم کرده اید." تلمیخا، رو به همراهانش کرد و گفت: " من احساس می کنم این چوپان، انسان با ایمانی است. ما می توانیم به او اعتماد کنیم." چوپان گفت...    

(کتاب های زنبور) به روایت: امید پناهی آذر تصویرگر: زهره ثقفی انتشارات: گاج  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دقیانوس و مومنان (قصه های قرآنی)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل