کتاب قصه های شیرین جهان با شخصیت های پسر - قدیانی

کتاب قصه های شیرین جهان با شخصیت های پسر با ترجمه‌ی بیژن نامجو و سبا بابایی توسط انتشارات قدیانی گردآوری و به چاپ رسیده است.

در این مجموعه‌، بیست و یک قصه از میان داستان های معروف دنیا که شخصیت های اصلی آن پسر هستند جمع آوری شده و به چاپ رسیده است. یکی از داستان های خواندنی این مجموعه‌، به نام پسر قهرمان و جادوگر بدجنس به روایت مارک تواین می باشد و قصه‌ی سرزمینی را بازگو می کند که مردمش گرفتار جادوگری بدجنس هستند. جادوگر هر کاری دلش می خواست می کرد، خانه‌ی مردم را ویران می کرد و مزرعه ها را آتش می زد! هر کسی را هم که سر راهش قرار می گرفت تبدیل به سنگ می کرد! پادشاه آن سرزمین می ترسید که روزی جادوگر او را هم تبدیل به سنگ کند برای همین اعلام کرد اگر کسی بتواند جادوگر را شکست داده و از بین ببرد، جانشین او خواهد شد. جوانی به نام ماریو این خبر را شنید و برای جنگیدن با جادوگر داوطلب شد. او مقداری آذوقه برداشت و به جنگ جادوگر رفت. وقتی از بیابانی بی آب و علف می گذشت، پیرمردی گرسنه و تشنه را دید و آب و غذایش را به او داد. پیرمرد که می دانست او به جنگ جادوگر می رود، در ازای این خوبی جوان، اسب بالدارِ پرنده ای به او داد؛ ماریو سوار اسب بالدارش شد و به راه افتاد...

مجموعه‌ی قصه های جهان، در سه جلد مختلف برای کودکان به چاپ رسیده است. در هریک از جلدهای این مجموعه‌، قصه هایی زیبا از میان افسانه و داستان های معروف جهان گلچین شده و به چاپ رسیده است. قصه ها بر حسب شخصیت آن ها به سه گروه شخصیت دختر، شخصیت پسر و شخصیت حیوانات تقسیم و در هر یک از جلدها به چاپ رسیده اند. در این میان آثار نویسندگانی چون مارک تواین، شاگاهیراتا، برادران گریم و هانس کریستین اندرسن به چشم می خورد که با زبانی شیرین و گیرا ترجمه و باز نویسی شده اند. هر یک از داستان های این مجموعه، قبلا به صورت جلدهای مجزا نیز به چاپ رسیده و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.

 

فهرست

لباس جدید پادشاه نیم وجبی دیو سه چشم و پسر هیزم شکن خرس وحشی و پسر باهوش سامورایی و غول وحشی تام سایر پسر قهرمان و جادوگر بدجنس شش برادر و یک خرگوش سگ فلاندر علی بابا و چهل دزد سفرهای گالیور ای کی یوسان کین تارو کوتوله ها و کفاش شاهزاده‌ی خوشبخت خانه‌ی شکلاتی رنج و گنج

برشی از متن کتاب

روزی، روزگاری، جادوگر بدجنسی بود که همه ی مردم از دست او به تنگ آمده بودند. اما هیچ کس جرئت نداشت با او بجنگد و او را از بین ببرد. چون هر کس با او رو به رو می شد، به سنگ تبدیل می شد و مثل مجسمه ای بر زمین می افتاد. جادوگر که این را می دانست با خیال راحت به میان مردم می رفت، خانه ی آنها را خراب می کرد‌ مزرعه ها را آتش می زد و بچه ها می دزدید و با خود می برد. جوان های زیادی به جنگ جادوگر رفته بودند، اما همه به مجسمه ای سنگی تبدیل شده بودند. پادشاه که از دست کارهای جادوگر خشمگین شده بود، به فکر راه حلی گشت. او خیلی فکر کرد و با وزیران خود حرف زد. ترس پادشاه از این بود که روزی جادوگر به سراغ خود او برود و او را هم تبدیل به سنگ کند. پادشاه که جان خود را در خطر می دید، به مامورهای خود دستور داد، در شهر راه بیفتند و به همه اعلام کنند که هر کس بتواند جادوگر بدجنس را از بین ببرد، جانشین من خواهد بود و بعد از من پادشاه کشور می شود. جوانی به نام ماریو، این خبر را شنید و گفت: "من به جنگ جادوگر می روم و او را از بین می برم." ماریو مقداری آب و غذا برداشت و راه افتاد. رفت و رفت تا اینکه در بیابان به پیرمرد تنها و گرسنه ای رسید. ماریو دلش به حال پیرمرد سوخت و آب و غذایش را به او داد. پیرمرد غذا را خورد و بعد به ماریو گفت: "تو جوان خوب و مهربانی هستی، می دانم که به جنگ جادوگر بدجنس می روی. تو غذایت را به من دادی، من هم در عوض این اسب بال دار و پرنده را به تو می دهم تا با کمک آن با جادوگر بجنگی." ماریو سوار اسب پرنده شد و رفت و رفت تا به دهکده ای رسید. در آن دهکده، پیرزن مهربانی داشت مجسمه ی سنگی پسرهایش را تمیز می کرد. پسرهای پیرزن در جنگ با جادوگر به سنگ تبدیل شده بودند...    

(کتاب های بنفشه) نویسنده: گروه نویسندگان مترجم: بیژن نامجو  - سبا بابایی انتشارات: قدیانی