loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب قصه های بترس برای بچه های نترس 1 (اسکلت خون آشام)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب اسکلت خون آشام از مجموعه ی قصه های بترس برای بچه های نترس، نوشته ی محمدرضا شمس و تصویرگری مهدی صادقی از سوی نشر هوپا به چاپ رسیده است.

کتاب فوق حاوی شانزده داستان کوتاه است که هر یک ماجرایی ترسناک و دلهره آور از خون آشام ها، گرگینه ها، مرده های متحرک و هیولاها را روایت می کند. مثلا داستان اسکلت خون آشام ماجرای روبرو شدن دختر کوچولویی به نام هیوا با یک خون آشام را روایت می کند؛ هیوا هر روز بعد از تعطیلی مدرسه به محل کار مادرش که نزدیک مدرسه اش می رود تا با هم به خانه برگردند. یک روز مطابق همیشه با مادر سوار تاکسی می شود؛ اما اسکلتی که جلوی ماشین آویزان است توجه دخترک را به خود جلب می کند. هیوا احساس می کند که دهان اسکلت تکان می خورد و می خواهد چیزی را به او بگوید. احساس ترس هیوا با شنیدن صدای اسکلت بیشتر می شود. اسکلت به او می گوید که یک خون آشام است و هر روز طعمه اش را از میان مسافران انتخاب می کند و شب ها به سراغ شان می رود. هیوا از این که می بیند مادرش و بقیه مسافرین نسبت به حرف های اسکلت بی تفاوت اند بسیار متعجب می شود؛ ولی خون آشام به دخترک می گوید که هیچ کس جز او صدایش را نمی شنود! بلاخره به مقصد می رسند و هیوا فورا از ماشین پیاده می شود و تمام مسیر را با فکر این که آیا او طعمه ی مورد نظر امروز خون آشام است یا نه سپری می کند..


فهرست


اتوبوس مردگان دیکته ی هیولا دیگران جن متکا مردگان متحرک کیسه بوکس لالایی شبانه جیغ اسکلت خون اشام آل عروسی مردگان جسد بچه اشتباهی بختک گورستان تاریک    

برشی از متن کتاب


سینا چشم گذاشت. بچه ها هر کدام دویدند یک طرف. جمعه بود. همه در خانه ی قدیمی مادربزرگ جمع شده بودند. آتنا به طرف زیرزمین می دوید که نیلوفر دستش را گرفت: «نرو. اون جا خطرناکه. جن داره.» آتنا دستش را کشید: «اتفاقا من هم می خوام برم جن ها را ببینم.» و از پله های زیرزمین پایین رفت. نیلوفر هراسان نگاهش کرد. بعد دوید و پشت درختی پنهان شد. آخرهای تابستان بود. هوا گرم بود و آفتاب تند و تیز شهریور تن بچه ها را می سوزاند. سینا با صدای بلند شمرد: «ده، بیست، سی، چهل...» آتنا کلید برق را زد. زیرزمین نمور و تاریک روشن شد و سایه ی دبه ها و خمره های بزرگ ترشی و سرکه مثل جن روی دیوار آجری افتاد. «پنجاه، شصت...» آتنا از زیر آونگ های انگور گذشت. زیرزمین آن قدرها هم که بچه ها می گفتند ترسناک نبود. یک دفعه از پشت دیوار صدای جیغ شنید چند بار. بعد صدای پاهایی که می دویدند و خرخر عجیب و ترسناکی که معلوم نبود صدای چه جور جانوری ست. آتنا ترسید. خواست برگردد که لامپ خاموش شد و زیرزمین در تاریکی فرو رفت. آتنا برگشت و کورمال کورمال راه افتاد طرف در زیرزمین. سر راهش چند تا دبه را انداخت و یک خمره را چپه کرد. آن قدر رفت تا به در سبز زیرزمین رسید. در سبز زیر نور نقره ای که به داخل می تابید مثل یک تابلو نقاشی می درخشید. آتنا با عجله در را باز کرد. سوز سردی توی صورتش خورد و سوراخ های دماغش بالا رفت. آتنا حیرت زده به دانه های برف که توی هوا چرخ می خوردند نگاه کرد. جلوی رویش به جای حیاط مادربزرگ کوچه ای پوشیده از برف قرار داشت. ته کوچه به خیابانی می رسید که روی برف هایش لکه های درشت خون دیده می شد. آتنا با تعجب به دور و برش نگاه کرد و با خودش گفت: «این جا دیگه کجاست؟» و با کنجکاوی زیر برف تندی که می بارید راه افتاد. به خیابان که رسید بوی بدی مثل بوی لاشه ی سگ به مشامش خورد. فوری دستش را جلوی دماغش گرفت. ناگهان دختر بچه ای هم سن و سال خودش از آن طرف خیابان دوید و مثل سایه ای دور شد. دختر کمی آن ورتر سر خورد و روی زمین افتاد. آتنا داد زد: «آهای!» و دنبال دخترک دوید. دخترک که انگار صدایش را نشنیده بود بلند شد و از کنار چند ماشین که به هم خورده بودند و خیابان را بسته بودند گذشت و پیچید داخل کوچه و ناپدید شد. آتنا نفس زنان خودش را به کوچه رساند. بوی لاشه بیشتر از قبل به مشام می رسید. دو طرف کوچه آپارتمان های هم شکل و هم اندازه ی بدقواره ای قرار داشت که ساکت روبروی هم ایستاده بودند و همدیگر را تماشا می کردند. ناگهان دستی مچ پای آتنا را گرفت. قلب آتنا از تپش ایستاد. وحشت زده به صاحب دست نگاه کرد و جیغ کشید. مردی که از وسط دو نصف شده بود پایش را گرفته بود و او را به طرف خودش می کشید. آتنا جیغ دیگری کشید و با یک تکان پایش را از چنگ مرد بیرون آورد...      

نویسنده: محمدرضا شمس تصویرگر: مهدی صادقی انتشارات: هوپا

مشخصات

  • نوع جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 2
  • تعداد صفحه 152
  • انتشارات هوپا

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب قصه های بترس برای بچه های نترس 1 (اسکلت خون آشام)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل