loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب قصه های امیر علی 1

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
75,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
دسته بندی :

کتاب قصه های امیر علی (جلد اول) اثر امیرعلی نبویان توسط انتشارات نقش و نگار به چاپ رسیده است.

"قصه های امیرعلی" کتابی جذابی و شیرین با محتوای طنزاست که از زندگی پرفراز و نشیب پسری جوان روایت می کند. شخصیت اصلی داستان که راوی آن نیز هست، پسری با نام "امیرعلی" می باشد. او در کنار پدر و مادرش روزگار می گذراند و خواهری به نام مریم نیز دارد که با همسرش فرهاد زندگی می کند؛ "امیرعلی "پسری بسیار سخت کوش و زیرک است؛ داستان کتاب از جایی آغاز می شود که او به تازگی در آزمون کنکور دانشگاهی شرکت کرده و بی صبرانه برای پیگیری نتیجه ی آزمون انتظار می کشد. تا این که یک روز صبح با جیغ و فریادهای سرشار از شادی مادرش از خواب می پرد؛ آری، او موفق شده بود که در همان رشته ی مورد علاقه اش یعنی رشته ی مهندسی برق قبول شود. این موفقیت موجبات شادی و شعف را در خانواده اش فراهم می کند و از قضا مهران دوست صمیمی و همراه همیشگی اش نیز دقیقا در همان رشته و همان دانشگاه پذیرفته شده ی او، قبول می شود. مهران، پسری به شدت دست و پاچلفتی و به اصطلاح خود "امیرعلی " خنگ است که به نظر می رسد، دست سرنوشت تقدیرشان را به گونه ای رقم زده که همیشه و هر جا همراه هم باشند و ماجراهایی جذاب و پرکشش را برای خواننده بیافرینند. "قصه های امیرعلی" روایتگر اتفاقاتی شیرین و طنز می باشد که به راحتی لبخند را به لبان مخاطب هدیه کرده و با خلق لحظاتی زیبا، او را تا پایان با خویش همراه می سازد.


فهرست


مقدمه قسمت اول: روز اعلام نتایج کنکور قسمت دوم: سور قبولی من در منزل عمه خانم قسمت سوم: باز مهران عاشق شد قسمت چهارم: دسته گل همشیره قسمت پنجم: من و آش و کاسه قسمت ششم: کلاس های درس زندگی قسمت هفتم: ارشمیدس زمان قسمت هشتم: نوروز فرا رسید قسمت نهم: تساوی داربی؛ آرزوی همه قسمت دهم: مادر؛ فرشته ی نجات قسمت یازدهم: عمه خانم فوت شدند قسمت دوازدهم: مراسم عزاداری قسمت سیزدهم: کامبیز خان در شهر قسمت چهاردهم: آماده سازی برادر عروس قسمت پانزدهم: عروسی مریم و فرهاد قسمت شانزدهم: آتاری قسمت هفدهم: اول مهر قسمت هجدهم: شانس قسمت نوزدهم: حواس پرتی قسمت بیستم: تولد قسمت بیست و یکم: رخش قسمت بیست و دوم: پناهندگی قسمت بیست و سوم: اسباب کشی قسمت بیست و چهارم: افت لاتی قسمت بیست و پنجم: فامیل دور قسمت بیست و ششم: مسافرت قسمت بیست و هفتم: دروغ 1 دروغ 2 قسمت بیست و هشتم: امتحان میان ترم 1 امتحان میان ترم 2

برشی از متن کتاب


پناهندگی به صحنه ی تصادف که رسیدم دیدم مهران گویا قرار بوده از یک خودروی دیگر سبقت بگیرد، افسار رخش از کفش خارج می شود و در مواجهه ی ناگهانی با یک تیر چراغ برق پس از به جا گذاشتن چند متر رد پای پشیمانی بر تن آسفالت، سرانجام دکل را تا داشبورد در آغوش می گیرد و رخش، یابو می شود. مهران که در دو ترم گذشته جمعا ده واحد عمومی و سه واحد اختصاصی پاس کرده بود، با مامور راهنمایی و رانندگی بحث می کرد که: «من مهندس برقم.» و وجود تیر برق در این مکان به لحاظ فنی و علمی توجیه ندارد و ایشان باید وزارت نیرو را در این تصادف مقصر بشناسد. بدیهی بود که افسر راهنمایی نتواند جلوی خنده اش را بگیرد، اما چون شکر خدا، خسارتی به دکل وارد نشده بود پس از وارسی مدارک و صدور جریمه، موضوع فیصله پیدا کرد... حالا من مانده بودم و این آهن پاره و مهران که گویا در اثر تصادف کمی پر و پایش آسیب دیده بود! استاد مثل پنگوئن راه می رفت و گریه می کرد و مرتب به من یادآوری می کرد که قطعا پدرش او را از تمام اعضا و جوارح قابل اتصالش، از سقف آویزان خواهد کرد و از این رو اصرار داشت ماشین را در خانه شان بگذارد و خود چند روزی به خانه ی ما پناهنده شود تا آب ها از آسیاب بیفتد؛ که با توجه به آگاهی از عکس العمل های کشنده ی جمشید خان و نگرانی از مورد ضرب و شتم قرار گرفتن دوست دانشمندم، پذیرفتم! مهران روزها مرا مامور کشیک خانه شان می کرد تا هم از مراحل بهبودی رخش خبر به دست آورم و هم از اخم های رو به گشایش جمشید خان با موبایل، دزدی عکس بگیرم و مجموعه ی این اطلاعات را به سمع و نظر ایشان برسانم. نیمه شب ها هم خود شخصا به مرور و تحلیل و تفسیر این اخبار و تصاویر، بالای نعش خواب آلود من می پرداخت. ناگفته نماند پدر و مادر مهران در طول این مدت حتی یک بار هم به او زنگ نزدند که حداقل حالی از پسر حادثه دیده شان بپرسند، و این به شدت نگران کننده بود. سه روزی به همین منوال گذشت تا قرار شد من به عنوان مذاکره کننده به منزل شان بروم تا زمینه ی بازگشت دوست فراری ام را فراهم کنم. عصر روز موعود، من و مهران راهی شدیم! استاد در کوچه منتظر ماند و من زنگ را فشار دادم و رفتم بالا. جمشید خان که گویا اصلا منتظر بنده بود، بعد از یک سلام و احوال پرسی سرد، در حالی که پشت به من و رو به پنجره ایستاده بود، شروع کرد به نصیحت کردن که به دلیل شکل خاص حرف زدنش، حضور یک مترجم هم زمان خبره به شدت احساس می شد! و البته چون همسر محترم شان در منزل تشریف داشتند، این مهم به عهده ی ایشان بود. با تمام شدن هر جمله ی جمشید خان، بنده هاج و واج رو به مادر مهران می کردم تا افاضات ایشان را برایم به فارسی ترجمه کنند. جمشید خان فرمودند...

نویسنده: امیرعلی نبویان انتشارات: نقش و نگار


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب قصه های امیر علی 1" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل