loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب قصه هایی از امام زمان 2 (بانویی به اسم ملیکه)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب بانویی به اسم ملیکه دومین جلد از مجموعه ی قصه هایی از امام زمان ( عج ) به روایت فریبا کلهر با تصویرگری سید حسام الدین طباطبایی توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

زمانی که ” سلیل ” و امام هادی ( ع ) مادر و پدر ” امام حسن عسکری ( ع ) ” تصمیم می گیرند برای ایشان بانویی را خواستگاری کنند. امام هادی در نظر می گیرد که دختری رومی و زیبا به نام " ملیکه " را که نوه ی قیصرِ روم بوده است را به شهر ” بغداد ” راهی کند. ملیکه خواب دیده بود همسر امام حسن عسکری خواهد شد و در خواب از امام هادی شنیده بود که قرار است جنگی بین آنان و مسلمانان رخ دهد و او باید همچون اسیران و برده ها به بغداد بیاد و با بشر تا خانه ی امام هادی همراه شود، اما در این بین ...

. داستان های ائمه و پیامبران همیشه دلنشین و مورد پسند همه ی گروه های سنی علی الخصوص کودکان بوده است و زمانی این داستان ها دلنشین تر و جذاب تر می شوند که به زبانی ساده و از طرف نزدیکان آنان و به شیوه ای جدید روایت شود و حرف های تازه ای از زندگی این بزرگواران داشته باشند که شاید کمتر شنیده باشیم. این کتاب نیز با توجه به این موضوع و با به کار بردن از تصویرگری ای اسلامی، رنگارنگ و کودکانه به تعریف داستانی از زندگی ” ملیکه " ( نرگس خاتون ) همسر امام " حسن عسکری ( ع ) ” می پردازد و داستان را از زبان ” بشر ” یکی از یاران خوب آن امام بزرگوار تعریف می کند.

 


برشی از متن کتاب


صبر کردم. نگاه کردم. جست و جو کردم. باز هم صبر کردم تا سرانجام دختر را پیدا کردم. او از قایقی بیرون آمده و انگار منتظر کسی بود. نگاهش میان مردم می چرخید. مردم را کنار زدم و خودم را به او رساندم. از برده فروش خواستم او را به من بفروشد. دختر به برده فروش گفت: ” اگر مرا به این مرد بفروشی خودم را از بین می برم. ” نامه ی امام را به دست دختر دادم و گفتم: ” این را بخوان. شاید نظرت عوض شد. ” دختر نامه را خواند و گریه کرد. خواند و اشک شادی ریخت. دلیل این همه شادی را نمی دانستم. دختر به برده فروش گفت: ” مرا به این مرد بفروش. ” صاحب کشتی به من نگاه کرد و پرسید: ” چقدر برای این اسیر پول می دهی؟ ” من عمه ی سکه های طلایی را که امام داده بود نشانش دادم. صاحب کشتی گفت: ” خوب است. کافی است. همان قدری است که در نظر داشتم. ” و دختر را به من داد. این طوری شد که من و دختر به طرف ” سامرا ” به راه افتادیم. به جایی که امام هادی ( ع ) منتظر ما بود.

(از سری کتاب های بنفشه) به روایت: فریبا کلهر تصویرگر: سید حسام الدین طباطبایی انتشارات: قدیانی  

فریبا کلهر


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب قصه هایی از امام زمان 2 (بانویی به اسم ملیکه)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل