loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب قصه شب های حرم خانه - مریم بصیری

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب قصه شب های حرم خانه به قلم مریم بصیری در نشر اسم به چاپ رسیده است.

کتاب "قصه ی شب های حرم خانه"، رمانی جذاب است که خواننده را همراه با خود، به درون حرم خانه ی قاجار برده و حکایت هایی خواندنی از زنان اندرونی قاجار را روایت می کند. شخصیت های اصلی این داستان، "سنبل سادات" ملقب به "ملاباجی" و تنها فرزندش، "گل بخت"، دختری زیبا و جذاب، می باشند. سنبل سادات، پس از مرگ همسرش و بنا به پیشنهاد دوستان و اطرافیان، همراه با گل بخت،  وارد حرم خانه ی ناصرالدین شاه شده و ضمن پذیرفتن مسئولیت برگزاری تمامی مراسم های عزا و شادی در این مکان، زندگی تازه و متفاوتی را برای خود و فرزندش فراهم می سازد. مدتی بعد، گل بخت، بر خلاف میل خویش، با "اصلان"، یکی از مردان دربار،  پیمان زناشویی بسته و زندگی مشترکش را آغاز می کند اما دیری نمی گذرد که اصلان، به اتهام خیانت به شاه و جاسوسی دستگیر شده و سپس اعدام می شود. با مرگ این مرد، موضوع ازدواج مجدد گل بخت بر سر زبان ها افتاده و زنان اندرونی مدام گزینه های مختلفی را پیش روی او می گذارند اما دختر قصه هیچ اعتنایی به این پیشنهادات نکرده و به ازدواج مجدد رضایت نمی دهد. تا این که، در پی ماجراهایی خواندنی و پرکشش، درگیر عشقی جانسوز شده و مسیر زندگی اش به کلی تغییر می کند.


برشی از متن کتاب


صدای ساز و هلهله ی زنان از میان دیوارها و شیشه های رنگ به رنگ ارسی تالار رد می شد و در هوای باغ چرخ می زد و هنگامی که از لطافت بهاری و عطر نارنجستان عطرآگین می شد، دوباره به تالار برمی گشت و در گوش های گل بخت خانه می کرد. همه جا پر از نقش و نگار بود، و برق الماس و یاقوت در آینه های تالار مدام تکرار می شد. گل بخت کنار صندلی مادرش روی تشکچه به مخده تکیه داد و نفس عمیقی کشید. دختر به دست های حنا زده ی مادرش می نگریست که از بر هم کوبیدن شان، سکه های لبه ی نیم تنه اش می لرزید و صدای خوشی در تالار می پراکندند. خدمه های کاخ لیوان های شربت زعفران و بیدمشک  را با بهارنارنج و عرق گل یاس می چرخاندند و عطر خوش آن ها در بوی عطرهای فرنگی و عود و اسپند گم می شد. سینی های نقره ی چای، با انگاره های شان زیر نور چراغ ها در دست خواجگان می درخشیدند و دور تالار می چرخیدند و شهد شیرینی ها و کیک و سوهان عسلی کام مهمان ها را شیرین می کرد. امینه اقدس نزدیک سلطان نشسته بود و تمام حواسش به خواجه الماس خان و قیزلر آغاسی بود تا خیالش جمع شود که به پذیرایی شاهانه از مهمانان به خوبی نظارت می کنند. چشمان گل بخت از میان طاقی های تو در توی تالار دنبال خورشید کلاه می گشت و او را که می دید، دوباره نگاهش را می دوخت به پیچ و تاب شلیته های زنان میان تالار. ماه روزه که گذشته بود باز شلیته های مخمل گل برجسته ی قوس و قزح دار و پیراهن های زری و شال های حریر از میان صندوق ها سر برآورده بودند تا چرخ بزنند و از بوی تنباکو و نفتالین ته صندوق نفسی تازه کنند و دل بسپارند به بوی عطر گل سرخ و میخک که گل های شان را تر و تازه می کرد. گیسوای زنان زیر چارقدهای ململ قالب زده و قلمکار و ترمه، با هر چرخ روی پیراهن های زری دوزی شده و حاشیه های گلابتون افشان تر می شدند. رشته های مو و سر و صدای زنان، گل بخت را به گذشته می برد، گذشته ای که دختر از آن فرار می کرد، اما چسبیده بود به ذره ذره ی وجودش. گل بخت نیم تنه ی منجوق دوزی و دامنی فنر دار چون چتر پوشیده و روی یکی از صندلی های تالار نشسته بود. زلف هایش از زیر دو گوشی روی سرش بر شانه هایش ریخته بود. هر چند دو گوش روی سر عروس، از دو گوشی که روی سر او بسته بودند، بزرگ تر و زیباتر و غرق جواهر بود. هر بار که خورشید کلاه سرش را با ناز تکان می داد، آویزهای الماس نیم تاجش روی دو گوش می افتادند. آن روز دلبر خانم فراوان منت گذاشته بود بر گل بخت و مادرش که زن سلطان و بزک چی دختران ایشان، مشاته ی عروسی شان شده است. خورشید کلاه با تمام بچگی، دلش خوش بود که دست دلبرخانم به او نرسیده و بهترین مشاطه ی تهران، به سفارش مادام عباس با فرهای ینگه دنیا، موهایش را حلقه حلقه روی شانه هایش ریخته است...

نوشته: مریم بصیری ناشر: اسم


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب قصه شب های حرم خانه - مریم بصیری" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل