loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب فیبی پری لباس (جادوی رنگین کمان 20)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب فیبی پری لباس، جلد بیستم از مجموعه ی جادوی رنگین کمان نوشته‌ی دیزی مدوز و ترجمه‌ی شادی دبیری با تصویرگری جورجی ریپر توسط انتشارات زعفران به چاپ رسیده است.

کریستی و ریچل، هدیه‌ی تولد دوستشان شارلوت را بسته بندی کردند و با مادر کریستی به طرف خانه‌ی شارلوت به راه افتادند. آن ها توی راه درباره‌ی رازمشترکشان در مورد پری های مهمانی حرف می زدند و امیدوار بودند که این بار دیگر جک فراست نتواند خرابکاری کند و جشن تولد به خوبی برگزار شود. وقتی بچه ها به خانه‌ی شارلوت رسیدند، چهره‌ی ناراحت او را دیدند که هنوز لباسش را نپوشیده و آماده نشده بود. شارلوت آن ها را به اتاقش برد و لباسش را که پر از لک شده بود نشان داد. کریستی و ریچل به یکدیگر نگاه کردند و هر دو حدس زدند که این وضعیت زیر سر جک فراست است! مادر شارلوت با دیدن لباس پر از لک او عصبانی شد ولی پس از کنترل اوضاع، قرار شد شارلوت و مادرش لباس را به خشک شویی ببرند و بچه ها برای کمک به آن ها کاپ کیک های تولد را تزیین کنند. وقتی آن دو مشغول تزئین کیک ها شدند، فیبی پری لباس را پشت پنجره‌ی آشپزخانه دیدند؛ پنجره را باز کردند و به فیبی خوش آمد گفتند. همین که فیبی وارد آشپزخانه شد، ناگهان یکی از اشباح خبیث قیف خامه را به سمت فیبی گرفت و با فشار دادن آن کلی خامه به روی پری لباس پاشیده شد؛ فیبی تعادلش را از دست داد. در همین حین ، شبح، کیف او را روی هوا قاپید و پا به فرار گذاشت. حالا دختر ها باید به فیبی کمک می کردند تا کیفش را پس بگیرد و از به هم خوردن مهمانی جلوگیری کند.
مجموعه‌ی پری های مهمانی در جلدهای مختلف به چاپ رسیده است. داستان درباره‌ی کریستی تیت و ریچل واکر است که یک راز مشترک دارند؛ آن ها در مهمانی و جشن های مختلف پری های زیادی را دیده اند؛ مثلا چری پری کیک، ملودی پری موسیقی، گریس پری تزئینات، هانی پری شکلات و... . هر یک از پری های مسئول چیزی هستند و لوازم کارشان را در کیف جادویی گذاشته، همیشه همراه خود دارند. پری ها بدون کیف جادویی خود نمی توانند از عهده‌ی همه‌ی کارها برآیند. اما جک فراستِ بدجنس برای این که مهمانی ها را خراب کند و فقط خودش بتواند جشن بگیرد، اشباح خبیثی را سراغ پری ها می فرستد تا مهمانی را خراب کنند و کیف پری ها را بدزدند. کریستی و ریچل برای کمک به پری های مهمانی و پیدا کردن کیف جادویی شان، کارهای زیادی انجام می دهند که داستان هر جلد را تشکیل می دهد.

 


فهرست


یک اتفاق بد در جشن تولد قایم باشک بازی شبح حمله می کند کسی خانه نیست کمک از راه می رسد فیبی هدیه می دهد

برشی از متن کتاب


خانم اینگل نگاهی به ساعتش کرد و گفت: "یک ساعت دیگر مهمانی شروع می شود. شاید بتوانیم تا آن موقع لباست را به خشکشویی ببریم. ممکن است بتوانند کاری کنند. اما هنوز تزیین کیک- های  کوچولوی تولد که می خواهم با آن- ها از مهمان ها پذیرایی کنم، مانده. فکر نکنم بتوانمهمه ی کارها را به موقع تمام کنم." کریستی با ذوق و شوق گفت: "ما می- توانیم کیک ها را تزیین کنیم. شما هم به خشکشویی بروید." ریچل یاد تزیینات کیک تولد کریستی افتاد و گفت: "راست می گوید. توی این کار خیلی ماهریم." خدننم اینگل لبخندزنان گفت: "دخترها! خیلی لطف می کنید. پس خیالم راحت باشد که یادتان نمی رود؟" کریستی فوری جواب داد: "بله، مطمئن باشید. این طوری سرمان هم گرم می شود." خانم اینگل با دخترها به طبقه ی پایین رفت. آقای اینگل داشت ویل را به زور به حمام می برد تا تمیزش کند. خانم اینگل دخترها را به اتاق پذیرایی برد. آن جا غذاها و خوراکی های مخصوص جشن روی یک میز چیدهدشده بودند. خانم اینگل میز را نشان داد و به دخترها گفت: "این سینی کیک ها، این خامه ی زده شده و این هم  قیف خامه ریز. توی این شیشه ها هم چیزهای مختلفی برای تزیین کیک هاست. واقعاً از کمک تان ممنون." خانم اینگل و شارلوت با عجله لباس را به خشکشویی بردند. تا ماشین خانم اینگل دور شد، ریچل و کریستی نگاهی به هم کردند. کریستی آهسته گفت: "وقتش است دنبال شبح خبیث بگردیم، وگرنه باز هم خراب کاری می کند."ریچل گفت: "چطور است برگردیم به اتاق شارلوت و اول آن جا را بگردیم." دخترها به اتاق شارلوت در طبقه ی بالا رفتند. کریستی به علامت سکوت، انگشتش را روی لبش گذاشت و آهسته در کمد لباس ها را باز کرد. قلب ریچل تند و تند می زد. اشباح خبیث جک فراست خیلی آب زیر کاه بودند و می توانستند هر جایی قایم شوند. در گنجه ی لباس ها اثری از شبح دیده نمی شد. ریچل خم شد، اول زیر تختخواب و بعد زیر روتختی را گشت. کریستی هم بالای کمدها را دید و گفت: "خیلی زرنگ است. معلوم نیست کجا قایم شده. شاید هم اصلاً توی این اتاق نیست." ریچل آهی کشید و گفت: "بله، الآن هر کجای خانه که فکرش را بکنی، می تواند باشد. باید منتظر خراب کاری های بعدی- اش باشیم!" کریستی نگاهی به ساعتش کرد و گفت: "بجنب تا دیر نشده برویم سراغ کیکه ها. وگرنه ما هم در خراب کردن جشن تولد شارلوت شریک می شویم." دخترها با عجله به طبقه پایین رفتند و مشغول تزیین کیک ها شدند. موقع کار به جاهایی هم که ممکن بود شبح خبیث قایم شده باشد، فکر می کردند. کریستی با خامه روی هر کیک یک قلب می کشید. ریچل هم با دانه های رنگی آن ها را تزیین می کرد. مشغول تزیین آخرین کیک بودند که کریستی آهسته گفت: "آن جا را ببین!" چشم ریچل به پنجره افتاد. ردّی از قلب- های کوچک قرمز و درخشان در هوا دیده می شد. دخترها بدو بدو کنار پنجره رفتند و چشم شان به یک پری کوچولوی زیبا افتاد که لبخند زنان برای شان دست تکان می داد!    

(کتاب های زعفرانی) نویسنده: دیزی مدوز مترجم: شادی دبیری تصویرگر: جورجی ریپر انتشارات: زعفران


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب فیبی پری لباس (جادوی رنگین کمان 20)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل