loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب فلیکس و ماجرای چمدان پرنده

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب فلیکس و ماجرای چمدان پرنده، نوشته ی آنت لنگن و ترجمه ی محبوبه نجف خانی، از سوی انتشارات زعفران به چاپ رسیده است.

مجموعه ی فلیکس، سری داستان های دختر بچه ای به نام سوفی به همراه خرگوش کوچولوی پولیشی  اش به نام فلیکس است. در هر داستان اتفاق جالبی برای فلیکس می افتد، این بار در کتاب فلیکس و ماجرای چمدان پرنده، سوفی برای دیدن خاله اش به برلین  می رود، او به همراه فلیکس و خاله به بازاری روز می روند. سوفی از آن جا چند تا کتاب قصه می خرد؛ شب موقع خواب، برای خرگوش کوچولیش چند تا قصه می خواند. نیمه شب اتفاق عجیبی می افتد، فلیکس غیبش می زند، سوفی بعد از اینکه همه جا را دنبال او می گردد، ناراحت به خانه ی خودشان باز می گردد ولی مدتی بعد نامه ای از فلیکس برایش می آید، او در نامه نوشته که چمدانش یک دفعه مثل قالیچه ی پرنده پرواز کرده و به آسمان رفته است. به این ترتیب فلیکس با قالی پرنده اش به دور دنیا سفر می کند و از جاهای مختلف دنیا برای سوفی نامه می نویسد...متن کامل این داستان زیبا در کتاب فلیکس و ماجرای چمدان پرنده موجود می باشد. شما می توانید با تهیه آن برای کودک خود، علاوه بر کتابی جذاب و هیجان انگیز، نکات فراوانی در مورد دوره های مختلف تاریخی به او بیاموزید. این مجموعه با طراحی فوق العاده جالب برای کودکان و نوجوانان تالیف شده است، علاوه بر داستان زیبا، پاکت نامه های رنگی در بعضی صفحات کتاب قرار داده شده که نامه های فلیکس برای سوفی در آن ها قرار دارند، باز کردن پاکت ها و خواندن نامه ها، برای بچه ها بسیار هیجان انگیز و جالب است. جلد سخت، صفحات مصور و وجود پاکت نامه ها بر جذابیت کتاب افزوده است.

 


برشی از متن کتاب


سوفی خوب می دانست موضوع از چه قرار است. او و فلیکس از زمان بچگی سوفی همدیگر را می شناختند و از همان موقع توی تخت سوفی کنار هم می خوابیدند. آن ها هیچ وقت از هم جدا نمی شدند، جز این که فلیکس عشق سفر داشت و هیچ کس نمی دانست بعدش از کجا سر در می آورد. فلیکس قبلا از دور دنیا برای سوفی چند تا نامه فرستاده بود. یک بار حتی روی کره ی ماه فرود آمده  بود و مدتی هم با یک سیرک سفر کرده بود. سوفی توی تاریکی شب زل زد و زیر لب گفت: «وای فلیکس، چرا هیچ وقت مرا با خودت نمی بری؟» سوفی میدانست که خرگوش کوچولویش به  سفری پرماجرای جدیدی رفته. صبح روز بعد، وقتی خاله اِدا فهمید نیمه شب چه  اتفاقی افتاده، خیلی تعجب کرد و گفت: «اصلا نمی شود کارهای خرگوش کوچولویت را پیش بینی کرد، مگر نه؟» اما تا آمد چیزی بگوید، زنگ در به صدا درآمد. پستچی بود، یک نامه ی سفارشی برای سوفی آورده بود. سوفی نمی توانست باور کند. روی پاکت نوشته بود: نامه ای سوپر سفارشی برای بهترین دوستم در دنیا: سوفی. سوفی زبانش بند آمده بود. نامه را به خاله ادا نشان داد و خاله نامه را خواند: «می داتی، فلیکس پیشنهاد خوبی کرده، چطور است امروز به دیدن ساختمان مجلس برویم؟» کمی بعد، آن ها در صف طولانی منتظر ایستادند تا وارد ساختمان مجلس بشوند. سوفی احساس می کرد انگار یک عمر طول کشید تا وارد آن جا شوند. سوفی خیلی ذوق داشت جایی را که نمایندگان مجلس دور هم جمع می شوند را ببیند. منظره ی پشت گنبد شیشه ای هم خیلی قشنگ بود. خاله ادا جایی را که قبلا دیوار برلین در آن جا ساخته شده بود به سوفی نشان داد. سال ها قبل کشور آلمان به دو قسمت تقسیم شده بود. سوفی باورش نمی شد که مردم آلمان شرقی اجازه نداشتند به آلمان غربی سفر کنند.  

نویسنده: آنت لنگن تصویرگر: کنستانزا دروپ مترجم: محبوبه نجف خانی انتشارات: زعفران

آنت لنگن


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب فلیکس و ماجرای چمدان پرنده" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل