loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب فرانکلین معذرت می خواهد

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
50,000 تومان
* تنها 2 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
دسته بندی :

کتاب فرانکلین معذرت می خواهد نوشته ی شارون جنینگز و ترجمه ی شهره هاشمی با تصویرگری نلوانا توسط انتشارات آبادیران به چاپ رسیده است.

فرانکلین و دوستانش تصمیم گرفتند کلبه ی درختی خود را به صورت یک کشتی دربیاورند. هر کدام از آن ها مشغول کاری بودند. بعد از قرار دادن وسایل لازم برای این کار داخل کلبه ی درختی، به رنگ آمیزی آن پرداختند. بعد از تمام شدن این کارها فرانکلین خرس را دید که با یک جعبه ی کفش بزرگ به سمت خانه درختی می رود. او داخل آن، یک پرچم برای کشتی شان درست کرده بود و به فرانکلین گفت فعلا این یک راز است که فقط به او گفته و نباید به کسی حرفی بزند. اما فرانکلین این راز او را به روباه می گوید و روباه هم آن پرچم را به حلزون و سگ آبی نشان می دهد. خرس از این کار فرانکلین به شدت ناراحت شده و با او قهر می کند...

به نظر شما فرانکلین کار درستی انجام داده که راز دوستش را برای دیگران بازگو کرده است؟

شخصیت اصلی این مجموعه لاک پشت کوچولویی است به نام " فرانکلین " که با مسائل، دردسرها و دغدغه هایی رو به رو می شود که ممکن است برای هر کدام از کودکان نیز اتفاق بیفتد. کودک شما با مطالعه ی داستان های " فرانکلین " با مشکلات او آشنا و با آن همراه می شود و در پایان هر داستان آموخته که در شرایط مختلف چگونه بر مشکلات خود غلبه کند و تصمیم درست را بگیرد. مجموعه داستان های این کتاب به 38 زبان ترجمه شده و دارنده ی لوح سپاس از ششمین جشنواره ی کتاب های آموزشی رشد می باشد. نکات آموزنده ی این کتاب در قالب متن داستان پنهان شده و ظاهر نصیحت گونه و کسالت آور به خود نگرفته است و جنبه ی شاد و سرگرم کننده دارد.

از دیگر جلد های دیگر این مجموعه می توان به: فرانکلین نا مرتب است، فرانکلین در صحنه، پتوی فرانکلین، فرانکلین به مدرسه می رود، عجله کن فرانکلین، فرانکلین دروغ می گوید، فرانکلین فوتبال بازی می کند، دوست جدید فرانکلین، فرانکلین یک دوربین عکاسی پیدا می کند، فرانکلین با بچه های مدرسه به اردو می رود، فرانکلین رئیس می شود، فرانکلین یک کیسه خواب دارد، فرانکلین و روز دوستی، فرانکلین دوچرخه سواری می کند، فرانکلین در تاریکی، فرانکلین و دندان شیری، فرانکلین و رعد و برق، فرانکلین یک حیوان خانگی می خواهد، فرانکلین و هدیه ی سال نو، فرانکلین گم می شود، فرانکلین به همراه دوستانش به موزه می رود، باشگاه سری فرانکلین، خواهر کوچولوی فرانکلین و فرانکلین به بیمارستان می رود ر نام برد.

 


برشی از متن کتاب


روز بعد فرانکلین خرس را در راه رفتن به کلبه ی درختی دید. خرس یک جعبه ی کفش دستش بود. فرانکلین پرسید: توی جعبه چیست؟ خرس جعبه را پشت سرش پنهان کرد و گفت: نمی توانم بگویم. فرانکلین که گیج شده بود پرسید: چرا نمی توانی؟ خرس توضیح داد که این یک راز است. تو با بقیه ی بچه ها بعدا در کلبه ی درختی آن را خواهی دید. فرانکلین التماس کرد و گفت: خرس، لطفا بگو! من به کسی چیزی نمی گویم. سرانجام خرس راضی شد و گفت: اما این جا نمی شود. فرانکلین و خرس با عجله به طرف کلبه ی درختی رفتند. خرس نگاهی به اطراف انداخت تا فرد دیگری آن جا نباشد. بعد در جعبه ی کفش را باز کرد و با دقت از درون آن یک پرچم بیرون آورد، که روی آن تصویر یک رنگین کمان و یک کشتی بود. خرس گفت: اگر این کلبه شبیه یک کشتی بشود این هم پرچم آن است. فرانکلین با تعجب گفت: یک پرچم! این تنها چیزی بود که کشتی مان واقعا لازم داشت. خرس با غرور گفت: من خودم آن را درست کرده ام. اما اول باید یک طناب یا چیزی مثل آن پیدا کنم که بتوانم آن را از شاخه ای آویزان کنم. خرس به فرانکلین گفت: در این رابطه به کسی چیزی نگو! او پرچم را زیر یک سطل پنهان کرد و از نردبان کلبه ی درختی پایین آمد. وقتی روباه رسید فرانکلین داشت پنجره های کشتی را نوار می پیچید. روباه گفت: من یک چرخ برای سکان کشتی مان پیدا کرده ام. فرانکلین گفت: عالی شد ولی خرس چیزی واقعا ویژه ای آورده است. روباه پرسید: خرس چه چیزی آورده است؟ فرانکلین جواب داد: نمی توانم بگویم. این راز خرس است. روباه گفت تو می توانی بگویی چون من هم دوست خرس هستم. فرانکلین به فکر فرو رفت. روباه التماس کرد و گفت: لطفا به من بگو! فرانکلین آهسته گفت: حدس می زنم اشکالی نداشته باشد به تو هم بگویم اما تو نمی توانی آن را به کس دیگری بگویی. روباه جواب داد من می توانم رازدار باشم. فرانکلین پرچم را از محل مخفی اش بیرون آورد. روباه با تعجب گفت: این واقعا یک چیز استثنایی است. فرانکلین گفت: خرس می خواهد این را بعدا به همه ی ما نشان دهد. پس باید تا آن روز این راز را پیش خودمان نگه داریم. روباه گفت: نگران نباش من به کسی چیزی نمی گویم. فرانکلین پرچم را سر جایش برگرداند و به روباه گفت: بعد از ناهار می بینمت. یادت باشد به کسی چیزی نگویی. بعد از ناهار خرس به خانه ی فرانکلین رفت. خرس گفت: من یک نخ محکم پیدا کرده ام حالا می توانم پرچم را به همه نشان دهم. اما وقتی خرس و فرانکلین به نزدیکی کلبه ی درختی رسیدند در آن جا دیدند که روباه دارد پرچم را به حلزون و سگ آبی نشان می دهد...

  • نویسنده: شارون جنینگز
  • مترجم: شهره هاشمی
  • تصویرگر: نلوانا
  • انتشارات: آبادیران


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب فرانکلین معذرت می خواهد" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل