loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب فرار از کتابخانه ی آقای لمونچلو - پرتقال

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
176,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب فرار از کتابخانه ی آقای لِمُنچلو نوشته ی کریس گرابنستاین و ترجمه ی مژگان ایمانی توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

" کایل کیلی " پسر دوازده ساله ای است که به همراه دو برادر بزرگترش " مایک " و " کریتس " علاقه ی بسیاری به بازی های فکری و رایانه ای دارد. آن ها بیشتر از هر چیز بازی هایی را انجام می دهند که " لوئیجی لمنچلو " طراح بازی آن ها را درست کرده است. لمنچلو یکی از افراد مورد علاقه ی کایل است. دوازده سال قبل کتابخانه ی عمومی شهر تعطیل شد و به جای آن یک پارکینگ ساخته شد. بعد از سال ها مسئولان شهر تصمیم گرفتند که کتابخانه دوباره و به شکلی مهیج و امروزی بازسازی شود. سقف گنبدی شکل کتابخانه با مانیتورهای بزرگ از خصوصیات منحصر به فرد کتابخانه ی جدید است. گروههای متخصص کارهای مختلفی را در کتابخانه انجام می دهند که کسی از آن ها خبر ندارد. یک روز کیلی در اتوبوس مدرسه متوجه می شود از بین دانش آموزان دوازده ساله ی مدرسه قرار است دوازده دانش آموز به وسیله ی انشاهایشان که در همان روز باید به مدرسه تحویل می دادند، انتخاب شوند و یک شب را، البته با اجازه پدر و مادرهایشان، در کتابخانه بگذرانند. کیلی سعی می کند که به سرعت انشایی در مسیر بنویسد و تحویل دهد، اما برای این کار دیر شده است. و او فقط می تواند انشای ساده ای بنویسد. بچه ها متوجه می شوند که آقای لمنچلو خودش شخصا از میان انشاهای بچه ها این دوازده نفر را انتخاب می کند. در نهایت تعجب کایل، او به عنوان نفر دوازدهم انتخاب می شود و کارت ورود به کتابخانه و جایزه پانصد دلاری را می برد. بچه ها برای یک شب مهیج در کتابخانه و برگزاری مسابقه ای هیجان انگیز آماده می شوند و ...

 

 


برشی از متن کتاب


... آهنگ فیلم راکی وظیفه ی خودش را به خوبی انجام داده بود. کایل و بقیه ی بچه هایی که شب گذشته را پشت سر گذرانده بودند، کاملا بیدار شده بودند. حتی چارلز چیلینگتون هم از اتاق خصوصی آقای لمونچلو به طبقه ی پایین و اتاق کتاب خوانی آمده بود. تنها کسی که دیده نمی شد، سیرا راسل بود و کایل حدس می زد که دارد دنبال کتابی برای خواندن می گردد. هیلی دیلی جیغ زد: «ما هنوز اینجاییم؟» شون کیگان گفت: «چه بد! الان ساعت یازد و نیمه و من کلی کار داردم که باید انجام بدم. کلی جا هست که باید برم.» کایل گفت: «ببینین بچه ها، احتمالا در ورودی رو بعد از اینکه یه چیزی خوردیم باز می کنن.» چارلز چیلینگتون که هیچ وقت در غیاب بزرگترها مودب نبود، پرسید: «اون کتابدار مسخره کجاست؟» رز ورمت گفت: «من نمی تونم کل روز رو اینجا بمونم، ساعت دو باید برم تمرین فوتبال.» شون کیگان گفت: «بچه ها منم کار و زندگی دارم.» صدایی ملایم و مادرانه پرسید: «نیاز به کمک دارین بچه ها؟» تصویر نیمه شفاف خانم توبین، کتابدار دهه ی 1960، بود که جلوی میز وسط اتاق و چند سانتی متر بالاتر از زمین شناور بود. کیلا کورسون جواب داد: «بله! چطوری می تونیم از اینجا بریم بیرون؟» تصویر سه بعدی خانم توبین مانند صفحه ی نمایش ماشین حساب کهنه ای که دارد به زحمت جذر می گیرد، خاموش و روشن شد. بعد مثل ربات ها گفت: «متأسفم! جواب این سوال در اختیار من قرار داده نشده است.» چیلینگتون مودبانه پرسید: «آیا امروز صبح هم از ما پذیرایی می شه؟ البته من گرسنه نیستم اما مطمئنم که بعضی از دوستام گرسنه هستن؛ ساعت از یازده و نیم گذشته.» «توی غذاخوری، صبحانه تون حاضره.» چیلینگتون جواب داد: «ممنون خانم توبین. میل دارین از اونجا براتون چیزی بیارم؟ مثلا یه کاسه سوپ؟» «نه چارلز، ممنونم. من تصویر سه بعدی هستم و غذا نمی خورم.» «پس برای همینه که این قدر لاغر و خوش اندام هستین.» کایل سرش را تکان داد. زبان چارلز از یک پاکت سیب زمینی سرخ کرده ی آبدارهم چرب تر بود! او حتی برای یک تصویر سه بعدی هم چاپلوسی می کرد. چیلینگتون و بقیه ی بچه ها رفتند که صبحانه بخورند، اما کایل و آکیمی پیش خانم توبین ماندند. کایل گفت: «ببخشید من سوال دارم.» «گوشم با توئه.» «برنامه ی پشت درهای بسته تموم شد؟ ما می تونیم برگردیم خونه؟» «آقای لمونچلو تا چند دقیقه دیگه در این مورد توضیح می دن.» «باشه، خیلی ممنون خانم توبین.» «خواهش می کنم کایل.» بعد از اینکه تصویر خانم توبین سوسو زنان ناپدید شد، آکیمی گفت: «راستی کایل، قبل از اینکه از اینجا بریم، باید اون اتاقی که من دیشب توش خوابیدم رو ببینی.» «اتاق بازی فکری رو می گی؟» «آره، حالا می دونی چرا اسمش اینه؟ چون توش پر از بازی فکریه.» «همه ی بازیای لمونچلو؟» «نچ! بازیایی که شرکتای دیگه ساختن ... بعضیاشون مال اواخر قرن نوزدهم هستن. فکر کنم مال مجموعه ی شخصی آقای لمونچلو باشن ... اونجا عین موزه ست.» چشم های کایل از تعجب گرد شدند. «تو گشنه ت نیست؟» «راستش نه. دیشب خیلی پرخوری کردیم.» «به نظرت وقت داریم بریم اون موزه ی بازی رو ببینیم؟» «دنبالم بیا.» دو دوست از یک پلکان مارپیچ بالا رفتند تا رسیدند به طبقه ی دوم و از آنجا هم با یک پلکان دیگر، به طبقه سوم رفتند....

نویسنده


" کریس گرابنساین " متولد 1955 میلادی و نویسنده ای آمریکایی است. او اولین رمانش را سال 2005 منتشر کرد و از آن زمان به بعد، رمان های متعددی هم برای بزرگسالان و هم برای کودکان نوشته است. کریس در سال 1977، از کالج ارتباطات و اطلاعات دانشگاه تنسی فارغ التحصیل شد. او از همان ابتدای مسیر نویسندگی حرفه ای، بازخوردهای بسیار خوبی از منتقدین دریافت نمود و بخش تحلیل کتاب پایگاه خبری نیویورک تایمز، بسیار از رمان اول او تعریف و تمجید کرد. او در نوشتن کتاب های کودک هم موفق عمل کرده و رمان فرار از کتابخانه ی آقای لمونچلو، در لیست پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز قرار گرفته است.

نویسنده: کریس گرابنستاین مترجم: مژگان ایمانی انتشارات: پرتقال

کریس گرابنستاین


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب فرار از کتابخانه ی آقای لمونچلو - پرتقال" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل