loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب غرور آینه را با غبار می شکنند - امیرمهدی عرفانی

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
8,300 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب غرور آینه را با غبار می شکنند نوشته امیرمهدی عرفانی در انتشارات شانی به چاپ رسیده است.

در این کتاب مجموعه ای از شعر های شاعر جوان ایرانی را می خوانیم. کتاب غرور آینه را با غبار می شکنند، مجموعه از غزل هاست که پرداختن این شاعر جوان به قالب غزل در زمانه شعر های سپید، آزاد و نیمایی، از نکات قابل توجه این کتاب محسوب می شود. این کتاب که از آثار قرن چهاردهم محسوب می شود برای اولین بار در سال 95 به چاپ رسیده است. شاعر در شعرهایش از آرایه های ادبی چون جان بخشی به اشیا، تلمیح، جناس و مراعات النظیر یا تناسب بهره برده است. به علاوه با اینکه در این اشعار از آرایه های ادبی مکرر و متعدد استفاده شده است اما با این همه این اشعار بسیار ساده و روان اند و برای همه گروه های خواننده قابل فهم محسوب می شوند مانند این شعر:”عشق یعنی شمع باش و پای احساست بایست/ نور شمع از ابتدا تا لحظه مرگش یکیست/ سال ها اندوه عشق و سال ها کتمان آن/ حس آن آیینه را دارم که عمری سنگ زیست/ مرگ شیرین است اما غیرت فرهاد کو؟/ حاصل این زندگی وقتی که عشقی نیست چیست؟/ چشمه ها از قلب سنگی سخت بیرون میزنند/ صخره هم باشی و قلبت بشکند خواهی گریست/ پیله آن روزی که لب واکرد خالی میشود/ عشق اگر در دل بیاید بر لبت،مال تو نیست”. مضمون این شعر ها، بیشتر درباره جوانی، فراق و عشق هستند. شاعر می گوید قدر جوانی را باید دانست. او‌ به علاوه اشعاری درباره آبان ماه و شاعرانی چون سهراب سپهری دارد.


برشی از متن کتاب


گمان مرز دل ها کوه و رود و سنگ نیست گاه دوری ها فقط فرسنگ نیست " قلب ها" را "حرف ها" خون می کنند دل شکستن راه و رسم سنگ نیست دل شکست و باز در پایت نشست چون گمان می کرد "مردی" ننگ نیست سبزها باید به زردی رو کنند چون که با قسمت توان جنگ نیست روزگارم در سیه روزی گذشت زندگی آنقدر هم بی رنگ نیست بی تو هم با خاطراتت دلخوشیم کار دل آنقدرها هم لنگ نیست غم نخور دنیا همین است ای عزیز هرچه باشد مثل این دل تنگ نیست   سهراب بوی شراب کهنه شیراز می‌رسد عشق است و باز قصه به آغاز می رسد وقتی دلت گرفت، زبان باز می شود اینجا غزل به داد دل ساز می رسد سهراب را نه زخم، که این انتظار کشت مرهم همیشه این همه با ناز می رسد؟ آه از دلم که عمری از این "انتظار" سوخت می گفت آب رفته به جو باز می رسد اشکی به جویبار نگاهم چکید و گفت "عمری که رفت کی به سر آغاز می رسد" از بیت بیت هر غزل تازه ام هنوز بوی شراب کهنه شیراز می‌رسد    عشق جاودانه حسی که واژه را غزلی عاشقانه کرد این عشق را برای غزل ها ترانه کرد هرچند داغ عشق و جوانی چشیده بود آمد دوباره در دل شعرم جوانه کرد با یاد روزهای جوانی که رفته بود گیسوی خاطرات تو را باز شانه کرد از لابه لای دفتر "تک برگ" عاشقی فالی گرفت و خاطره ای را بهانه کرد تا خواست خاطرات دلم را ورق زند اشکی به روی گونه شعرم روانه کرد احساس من چو خاطره هایم نگفتنی است مثل غمی که در دل من رفت و خانه کرد گفتم شکایت زمانه بگویم به تو ولی باید گلایه ‌های "تو را" با زمانه کرد داغی که انتظار تو در سینه ام نشاند تیری شد و جوانی من را نشانه کرد ای گل، اگرچه عمر کسی جاودانه نیست پاییز عشق، عطر تو را جاودانه کرد   آبان تحمل، عشق، حسرت، صبر، اصرار... گمت کردم در این آشفته بازار شبیه بازی فواره ها بود تو رفتی و غمت برگشت هر بار یکی با خنده می گوید که شادی دلم با گریه می گوید که انگار... تو تنها آرزویم بود ای گل مرا با آرزوهایت نیازار دعای عاشقان زیبا تلخ است: خدایا آرزویم را نگهدار صدای گام هایش دور تر شد "جوانی" می رود، ای یار نگذار    اشاره رقص باران،لرزش گیسوی آب قصه ی عشق و صدای جوی آب باز آبان، باز من، دلتنگ تو آرزوهایم حبابی روی آب عشق وقتی پاک شد ملموس نیست درک آن سخت است مثل بوی آب خواستن از داشتن زیباتر است تشنگی زیباست ای بانوی آب گاه باید از دل دریا گذشت وعده آغوش ما آن سوی آب

شاعر: امیرمهدی عرفانی انتشارات: شانی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب غرور آینه را با غبار می شکنند - امیرمهدی عرفانی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل