loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب غروب پروانه اثر بختیار علی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب غروب پروانه

راوی داستان، "خندان کوچولو" نام دارد؛ دختری تنها، با قلبی پر از راز و کینه که حکایتی غم انگیز را برای مخاطب روایت می کند. او با کمک دوستان و اطرافیان خود، به کنکاش گذشته ی افرادی هم چون خواهر بزرگ ترش، پروانه، دوست خواهرش مدیا و ... می پردازد. دخترانی که سال ها پیش، توسط خانواده های شان به قتل رسیده اند. در واقع تعصبات کورکورانه و نابجا و سنتی خانواده ها، موجب مرگ این اشخاص شده؛ تعصباتی که از گذشته های بسیار دور تا کنون، فجایع فروانی را سازماندهی کرده و دختران جوان و عاشق پیشه ی زیادی را به کام مرگ کشانده است. خندان کوچولو از پروانه ی زیبا، جسور و با اراده می گوید؛ دختری که شجاعانه در مقابل تمام افکار نادرست و رفتارهای ظالمانه ی پدر و برادرانش می ایستاد.

راوی، روایت خود را از سال ها پیش و در یک غروب بهاری آغازی می کند؛ روزی که مردم روستا، جهت به جا آوردن آیین عید قربان، گاو و گوسفندان فراوانی را قربانی می کنند. خون در جای جای کوچه و محله ها قابل مشاهده است. خندان کوچولو و پروانه، به دستور پدر، گوشت های قربانی تقسیم شده را به درب منازل می برند و آن ها را تحویل صاحبان خانه ها می دهند. در همین هنگام است که پروانه رازی مگو را با خواهرش در میان می گذارد. او به خندان کوچولو می گوید که تصمیم دارد به زودی با معشوقه اش، "فریدون ملک" از خانه فرار کند و با ترک آن جا، خوشبختی را برای خود رقم بزند. اما خندان کوچولو در مقابل این موضوع، هیچ واکنشی نشان نمی دهد و آن را جدی نمی گیرد. فراری که زندگی خندان کوچولو و پروانه را دست خوش تغییراتی بزرگ می کند و آن ها را با ماجراهایی پر فراز و نشیب مواجه می سازد.

 

بخشی از کتاب غروب پروانه

در پایان آن فصل که فریدون ملک اولین نامه اش را برای پروانه نوشت، اگرچه ابتدای فصل رویاها بود، اما دلتنگی کشنده ای بر زندگی هر دوی آن ها سایه افکنده بود. پروانه همیشه گریه می کرد و می گفت: «سفر می کنم.» نمی دانستم می خواهد به کجا برود، اما مدتی طولانی بود که می دانستم حلقه ی ارتباطاتش به طوری عجیب گسترده می شود. غروب ها خیلی کم با من از مدرسه برمی گشت. در اتوبوس ها با آن پیراهن آبی مدرسه و آن بلوز سفید یقه دار و روبان کتان جدا از من می نشست. همیشه به دوردست نگاه می کرد و در اوهام خود فرو می رفت. به ندرت رویش را به سوی من می کرد. گاه گاه از من خواهش می کرد همراهش نروم. دوست داشت همیشه دور از چشم های من و تنها باشد. می دانستم در راه برگشت از مدرسه به جاهای دیگر سرک می کشد. می دانستم به مغازه های پارچه فروشی و به پاساژها می رود، سری به خیاط های آشنا می زند یا با یکی از عشاق خود به گردش اطراف شهر می رود. اما سرانجام همه چیز از آن بیزاری سرچشمه می گرفت که کم کم زندگی اش را ویران می ساخت. همه چیز او از بیزاری سرچشمه می گرفت. بعضی روزها طوری لباس می پوشید که جلوه ی ملکه ای آراسته را داشت، ملکه ای که هیچ مردی جرات نمی کرد نزدیکش شود. معلم هایش مغلوب شخصیت او بودند. باید بگویم او همیشه دانش آموز زرنگ بود. به اندازه ای زرنگ بود که معلم هایش نمی توانستند از اشتباهاتش چشم پوشی نکنند. آن روزی هم که نامه ی آن پیرمرد سرمایه دار را از دست او گرفتند که از سویی رفیق پدرم بود و از سویی دیگر نسبت نزدیکی با یکی از مسئولان بلند پایه ی دولت داشت، کسی از پروانه سوالی نکرد. من اکنون که فکر می کنم می دانم که پروانه در چنبره ی آن زندگی تاریک همیشه دنبال روزنه ای می گشت. آن تونل سیاهی که ماحصل اتاق های تاریک و راهروهای دراز و ترسناک خانه ی ما بود، زندگی اش را تغییر داد. همیشه در حال جست و جو بود. جست و جویی مدام دنبال روشنایی مرموز و پنهان که به جنونی بی پایان بدل شده بود.

بعدها فهمیدم آن کوچه ی دراز و پر از آب باران و گل و شل سیاه زمستان، آن گردباد همیشگی که هرگز پایان نداشت، آن گرمای هولناک خورشید تابستان، آن بزاق های زردی که برادرها روی رخت خواب های خود بر جای می گذاشتند، جیغ و فریادهای مادر که به هر چیزی در آن خانه چسبیده بود... همه ی این ها باعث آن تنفر کشنده بودند و روح و روان پروانه را تکان دادند. از آن سال که برای اولین بار به آن دنیا و آن گرداب ارتباط های گوناگون افتاد، غیر از شب ها، غیر از وقت هایی که لامپ ها را خاموش می کردیم و زیر پتو در گوش یک دیگر پچ پچ می کردیم، آن محبت گرم و خواهرانه ی پاکش را حس نمی کردم. حس نمی کردم مرا می شناسد و دوستم دارد و خواهر خودش می داند. صبح ها که آفتاب می زد ...

کتاب غروب پروانه اثر بختیار علی با ترجمه ی مریوان حلبچه ای توسط نشر نیماژ به چاپ رسیده است.



  • نویسنده: بختیار علی
  • مترجم: مریوان حلبچه ای
  • انتشارات: نیماژ

مشخصات

  • نوع جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 4
  • سال انتشار 1398
  • تعداد صفحه 272
  • انتشارات نیماژ

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب غروب پروانه اثر بختیار علی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل