loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب غارهای مرگبار (الف دختر و زاغ پسر 6)

5 / -
موجود شد خبرم کن

درباره‌ی کتاب غارهای مرگبار (الف دختر و زاغ پسر 6)

غارهای مرگبار، جلد ششم از مجموعه داستان های الف دختر و زاغ پسر می باشد. "الفی" و "زاغی"، شخصیت های اصلی داستان هستند. زاغی، پسر ژولیده ای است که همواره، موها و لباس هایش پر از پر پرنده ها می باشد. الفی نیز، دختری با پوتین و گوش هایی نوک تیز است؛ گوش هایی که به هنگام عصبانیت، قرمز می شوند. موشی، دوست مشترک و همراه همیشگی این دختر و پسر می باشد. او مدام در جیب زاغی قایم می شود.

الفی و زاغی، همواره به دنبال ماجراجویی و نجات دیگران هستند و در این راستا با اتفاقات زیادی رو به رو می شوند. آن ها طی یکی از همین ماجراجویی ها، با پنج نفر آشنا می شوند. سه غول پر سر و صدا و بوگندو، به نام های "برت"، "باب" و "سدریک"، و هم چنین "لرد ساکت"، حاکمی جوان و "کلینگسور"، جادوگر لرد ساکت.

در طی این آشنایی، کلینگسور، زاغی را تنها کسی معرفی می کند که توانایی مقابله با دیو شاه را دارد؛ دیوی ظالم و بدجنس که یک شهر را تصرف و نابود کرده است. در نتیجه زاغی و الفی تصمیم می گیرند، ماجراجویی تازه ای را در پیش بگیرند و همراه با یک دیگر به جنگ دیوشاه بروند. اما بر خلاف میل دختر و پسر قصه، در این مسیر، هر سه غول و لرد ساکت و کلینگسور نیز با آن ها، همراه می شوند. یک بطری آب و شمشیری شعر خوان، تنها ابزار موجود این هشت نفر، برای جنگ می باشد. ابزارهایی که هیچ یک نمی دانند، چگونه باید از آن ها در مقابل دیوشاه استفاده کنند.

آن ها همگی بر روی قالیچه ای پرنده و سخنگو به نام "شونا"، سوار می شوند و به سوی شهر دیوشاه حرکت می کنند. شهری پر از دیوهای زشت و بزرگ که آن ها را با خطرات بزرگی مواجه می سازند.

 

بخشی از کتاب غارهای مرگبار (الف دختر و زاغ پسر 6)

اگر اوضاع لرد ساکت و شونای قالیچه خراب بود، سه غول هم حال و روز بهتری نداشتند.

غول ها شوت شدند توی گودال و با سرعت زیاد رفتند پایین... پایین رفتنی که انگار تا قیامت طول کشید. سقوط شان آن قدر طولانی و شدید بود که لحظه ی فرود آمدن باید مثل پوره ی سیب زمینی روی زمین پهن می شدند، اما شانس آوردند و روی سطح نرمی فرود آمدند.

از بدشانسی، آن سطح نرم یک رودخانه ی زیرزمینی بود و آن ها را با سرعت کشاند توی یک تونل تاریک.

- کمک!

این صدای سدریک بود که به محض اینکه توانست سرش را به اندازه ی گفتن یک جمله از آب بیرون بیاورد، گفت: «من شنا بلد نیسم!»

باب نعره زد: «منم بلد نیسم!»

شیهه ی برت هم بلند شد: «منم! کارمون تمومه!»

سه غول فقط آن قدر وقت داشتند که همین چند کلمه را بگویند. بعدش؟ دوباره رفتند زیر آب و رودخانه ی عصبانی آن ها را مثل برگ هایی که به دست باد بیفتد، به این طرف و آن طرف کوباند.

همین طور رفتند و رفتند و پا به پای رودخانه چرخ زدند و پیچ زدند و تو کانال های پر شیب پایین رفتند تا بالاخره احساس کردند دارند سقوط می کنند و از صداهای اطراف شان فهمیدند دارند توی محلی بزرگ تر از آن تونل سقوط می کنند. یعنی خیلی خیلی بزرگ تر.

از بالای آبشاری که به یک دریاچه ی زیرزمینی می ریخت، پرت شده بودند پایین.

سدریک در حال سقوط: «ای ی ی ی!»

فریاد باب: «اووووووو!»

و برت، نفس زنان: «قللللپ!»

و بعد... با صدای شللللپ بلندی افتادند توی دریاچه و یک راست رفتند زیر آب.

چند لحظه بعد پف و پوف کنان آمدند روی آب و سرفه کردند و مشت های گنده و بی عرضه شان را روی آب کوبیدند، جز سه تا غول گل آلود و درب و داغان، چیز دیگری ازشان باقی نمانده بود.

سدریک با حال خفگی گفت: «هنوز شنا بلد نیسم!»

برت قبل از این که دوباره برود زیر آب، این قدر فرصت کرد که بگوید: «نه، راسی؟»

باب هم یک لحظه سرش را از زیر آب بیرون آورد و مثل دختربچه ای که التماس کند، با صدای زیری گفت: «یه کاری بکنین!» اما هیچ کاری از دست شان برنمی آمد.

و بعد... اتفاقی افتاد.

این لحظه توی آب لم لم می زدند و یک لحظه بعد، وووووشششششی صدای مکیدن آمد و هر سه تا یک ضربه کشیده شدند تو دهن بزرگی که به تنه ی یک هیولای دریایی وصل بود.

سدریک گفت: «آه!»

باب پرسید: «چی شده؟»

برت داد زد: «شما دو تا چقد خرین! ملومه چی شده. ما رو خوردن!»

سدریک پرسید: «خوردن؟»

باب: «خوردن؟»

برت عربده کشید: «بعله! خوردن!»

سدریک: «ا، خوشم نیامد. قراره ما بقیه رو بخوریم، مگه نه؟»

باب: «آره. نباس برعکس بشه. احساس... چیز... می کنم.»

دنبال لغت مناسب می گشت.

برت گفت: «مور مورت می شه؟»

باب: «نه، احساس...»

سدریک: «حماقت؟»

باب: «نه، احساس...»

برت سرش داد زد: «احساس چی؟»

باب: «عصبانی! عصبانی ام!»

سدریک گفت: «آره منم.»

برت هرهر خندید. خنده ی شیطانی. «آره...

کتاب غارهای مرگبار ششمین جلد از مجموعه ی الف دختر و زاغ پسر اثر مارکوس سجویک با ترجمه ی شهره نورصالحی توسط نشر پیدایش به چاپ رسیده است.

 



نویسنده: مارکوس سجویک مترجم: شهره نورصالحی انتشارات: پیدایش  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب غارهای مرگبار (الف دختر و زاغ پسر 6)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل