کتاب عینک نمی زنم!

کتاب عینک نمی زنم! نوشته ی آنت لنگن و ترجمه ی منیژه نصیری با تصویرگری فراوکه بار توسط انتشارات زعفران به چاپ رسیده است.

تانیا دختر کوچکی است که هر وقت دلش می خواهد کاری را انجام ندهد، جیغ می زند و می گوید این کار را انجام نمی دهم. او دختر بزرگی شده و خیلی از کارها را می تواند به تنهایی انجام دهد مثلا خودش به تنهایی می خوابد و موهایش را به تنهایی مرتب می کند، حتی تا چندوقت دیگر می تواند بدون جلیقه ی نجات شنا کند. ولی روزی که پیش چشم پزشک رفتند تانیا متوجه شد که نمی تواند جهت علامت ها را خوب تشخیص دهد و دکتر به او گفت که چشم هایش نزدیک بین است، بنابراین باید عینک بزند تا مشکلش حل شود. تانیا در مطب چیزی نگفت؛ ولی وقتی وارد خانه شدند شروع کرد به جیغ کشیدن، او داد می زد که دلش نمی خواهد عینک بزند آنقدر صدایش بلند بود که پیرمرد همسایه ی طبقه ی بالا هم صدایش را شنید، او مطمئن بود که این صدای تانیاست. تانیا در جواب پدر و مادر که می گفتند تو باید عینک بزنی تا خیلی چیزها را ببینی هم می گفت که اصلا دوست ندارد چیزی را ببیند؛ ولی  ناگهان یاد چیزهای زیادی افتاد که دلش می خواست بیند.

• کتاب های زعفرانی
• نویسنده: آنت لنگن
• مترجم: منیژه نصیری
• تصویرگر: فراوکه بار
• انتشارات: زعفران