کتاب علوم ترسناک (علوم ترسناک خودتان)

کتاب علوم ترسناک خودتان از مجموعه علوم ترسناک نوشته‌ی نیک آرنولد با ترجمه‌ی محمود مزینانی و تصویرسازی تونی دوسالز توسط نشر پیدایش به چاپ رسیده است.

کتاب علوم ترسناک خودتان، شما را  به سیر و سیاحت خواهد برد؛ به جایی که به اندازه‌ی سیاره‌ای دور دست اسرار آمیز و به اندازه‌ی یک آتشفشان، حیرت انگیز است. جایی که هرگز آن را ندیده‌اید، با این که مثل رگ گردن به شما نزدیک است! شما را به سفری رویایی و شگفت انگیز در بدن خودتان می برد و با ساز و کار اندام های داخلی آن و جزئیات‌شان آشنا می‌کند. در این کتاب مصور، قسمت های مختلف بدن و اجزای تشکیل دهنده‌ی آن بر روی نقاشی‌های جالب و شکل‌های مختلف نشان داده شده و طریقه‌ی عملکرد هریک را در متن توضیح می‌دهد. مولف قالبی روایی و داستان گونه را برای بیان مطالب علمی استفاده کرده و آن را با کتب دیگر در این زمینه متمایز ساخته است.  پروفسور ریزه، دکتر معقولی و کوچک آقا اعضای یک تیم تحقیقاتی اند که در حال تکمیل تحقیقات علمی خود درباره ی ساختار و عملکرد بدن انسان ها هستند و آزمایش هایی را بر روی اعضای بدن خانواده‌ی معمولی انجام می دهند؛ سپس مراحل و نتایج آزمایش‌ها و تحقیقات را برای خوانندگان بیان می‌کنند. به طور مثال عملکرد دستگاه تنفسی را در بدن خانم معمولی، طرز کار ماهیچه ها را در بدن پسر خانواده و فعل و انفعالات دستگاه گوارشی را بر روی بدن دختر خوش اشتهای خانواده‌ی معمولی بررسی کرده و با کمک نقاشی‌های مختلف از بافت و طرز کار این اندام‌های داخلی، مخاطب را در جریان تمام مراحل تحقیق و نتایج حاصل از آن قرار می‌دهند. خواندن این کتاب علاوه بر سرگرم کردن کودکان، دانش و آگاهی آن ها را در مورد کارکرد اعضای بدن بالا برده و باعث شناخت هرچه بیشتر کالبدی که هر لحظه با آن در ارتباطند خواهد شد.

 

برشی از متن کتاب

دانشمندان که در حال مطالعه‌ی وضعیت بینایی خانواده آقای معمولی هستند، از یکی از چشم های خانم معمولی تصویر برداری کرده‌اند. دیدن این صحنه برای کسانی که چشمشان ضعیف است پیشنهاد نمی‌شود! شبکیه‌ی چشم تا دلتان بخواهد به نور حساس است. در سطح شبکه حدود 5/4 میلیون سلول مخروطی برای دیدن رنگ ها و 90 میلیون سلول میله ای کنار هم چیده شده اند که می توانند 10 میلیون سایه‌ی خاکستری را ببینند و شعله‌ی یک شمع را از فاصله 80 کیلومتری تشخیص دهند. در اینجا به شما نشان می‌دهیم که این حسگرهای فوق العاده، چگونه کار می کنند. یکی از دست های تان را مشت و دست دیگرتان را دور آن حلقه کنید. حالا شما مولکولی را درست کرده اید که "رنگدانه‌ی ارغوانی" نام دارد و جای آن را در شبکیه‌ی چشم هایتان است. رنگدانه‌ی ارغوانی شامل دو مولکول کوچکتر است، اما وقتی که نور به آن می رسد، یکی از آنها باز می‌شود و رنگدانه های ارغوانی از هم جدا می شوند. این کار درست مثل آن است که دستتان را از دور دست مشت شده تان باز کنید. این کار باعث آزاد شدن انرژی و ارسال علائم عصبی به طرف مغزتان می‌شود. این رنگدانه حتی به شما کمک می کند تا در تاریکی هم بتوانید ببینید. وقتی در مکانی تاریک قرار می‌گیرید، در ابتدا شما نمی‌توانید چیز زیادی را ببینید، چون تعداد زیادی از مولکول‌های رنگدانه‌های ارغوانی باید نور اندکی را که در محیط وجود دارد رد گیری کنند. بنابراین مدتی وقت می گیرد تا این رنگدانه‌ها کارشان را انجام دهند. یک عمل بازتابی دیگر این است که وقتی چشم‌هایتان در معرض نور شدیدی قرار می‌گیرد،پلک‌هایتان بی اختیار بسته می شود. این کار باعث می شود که شبکه های حساس چشمانتان در اثر نور شدید آسیب نبینند و تخم چشم هایتان به طور خودکار شست و شو داده شوند. این کار، شما را از به زحمت انداختن خودتان هم نجات می‌دهد - راستی یادتان هست آخرین بار کی بود که مجبور شدید تخم چشم هایتان را بشویید؟ شرط می‌بندم اصلا متوجه این موضوع نشده باشید - اما هر بار که مژه می‌زنید، پلک بالایی‌تان کمی پیچ برمی‌دارد و گرد و غبار و آشغال‌هایی را که وارد چشمتان شده‌اند، به طرف مثلث کوچک صورتی رنگی که در گوشه چشمتان قرار دارد می راند. در این قسمت مجرایی وجود دارد که به دهلیزهای پر از آب دماغ پشت دماغتان راه دارد. هر میکروب یا آشغالی که وارد چشم تان می شود، در آخر سر از اینجا درمی‌آورد، یعنی لابلای این آب دماغ‌ها گیر می‌افتد و گوش شیطان کر، یک وقت هم دیدید روی لقمه‌ای که برای صبحانه تان گرفته‌اید، چکیده‌اند. مقداری از اشک چشم‌هایتان نیز از این جا سر در می‌آورند. به همین دلیل است که وقتی گریه می کنید آب دماغتان هم راه می‌افتد. شرط میبندم اصلا نمی دونستی... که وقتی چشم تان به یک منبع نور درخشان می افتد، عطسه تان می گیرد. از هر پنج نفر یک نفر این کار را انجام می دهد و به نظر می‌رسد که این کار به نسل‌های بعدی منتقل می‌شود (منظورم عطسه کردن است، نه شکل دماغ آن ها). این کار می تواند عمل بازتابی باشد - یعنی کاری که بدون فکر کردن از شما سر می‌زند - تا دماغتان به کمک آن خود را از شر  ذرات ریزی خلاص کند که حرارت خورشید باعث می‌شود در هوا به چرخش در آیند.    

فهرست

ستاره‌ی این کتاب شما هستید! به درون بدن خودتان خوش آمدید خواب آشفته یک وجب پوست و هزاران دوست! عضو خورنده حرفهای گنده تر از دهان! راه بیفتید! یادگیری و حالگیری احساس کردن و مبارزه کردن نوجوانان دردسرساز قهرمانان سازندگی! چین و چروک های چین چینی شگفتی بزرگی به نام شما! خودآزمایی آشنایی با اعضای ترسناک بدن

• نویسنده: نیک آرنولد
• مترجم: محمود مزینانی
• تصویرگر: تونی دوسالز
• انتشارات: پیدایش