کتاب علوم ترسناک (آزمایش های انفجاری)

کتاب آزمایش‌های انفجاری از مجموعه ی علوم ترسناک نوشته ی نیک آرنولد و ترجمه ی محمود مزینانی توسط نشر پیدایش به چاپ رسیده است.

نویسنده ی مجموعه ی علوم ترسناک در کتاب هایش درباره موضوعاتی مانند: فیزیک، شیمی، زیست شناسی و ... با کودکان و به خصوص نوجوانان با زبانی طنز و رویکردی نوین سخن می گوید. بدون آزمایش هیچ نظریه ای در علم به اثبات نمی رسد. دانشمندان در تمامی شاخه های علم، چه در علوم نظری و تئوری و چه در علوم دیگر، همواره با طراحی آزمایش های گوناگون سعی در اثبات نظریات و فرضیه های مختلف می کنند. آنها همچنین با آزمایش به راه حل های نوینی، در حل مسائل دست پیدا می کنند. کتاب آزمایش های انفجاری به معرفی تعدادی از آزمایش های مختلف در شاخه های متفاوت علم و افرادی که در انجام این آزمایشات دخیل بوده اند، می پردازد. انجام این آزمایشات گاه سخت و طاقت فرسا بوده است. مانند: آزمایش اثر انگشت که در آن بارها محققان سر انگشتان خود را حتی با اسید سوزاندند. گاهی نیز انجام این آزمایشات مضحک و بی معنی بوده اند مانند: پرتاب نان خامه ای از بالای یک ساختمان مرتفع! آزمایش های این کتاب مربوط به شاخه های مختلف علم نظیر: پزشکی، آزمایشات مربوط به مغز، طبیعت، شیمی، نور و الکتریسیته و همین طور آزمایشاتی که همراه با سر و صدای زیاد و مواد منفجره بوده اند، می باشد. خواننده در این کتاب خود می تواند تعدادی آزمایش انجام دهد. که روش کار و مواد لازم برای انجام این قبیل آزمایش ها در کتاب شرح داده می شود. تصویر ساز کتاب " تونی دوسالز " با خلاقیت خود به زیبایی کتاب و جنبه طنز گونه ی آن افزوده است.

 

برشی از متن کتاب

آدم بدهای علمی بعضی از دانشمندان آزمایش های پزشکی را روی کسانی انجام داده اند که خودشان راضی به این کار نبوده اند. در زمان جنگ جهانی دوم، پزشکان آلمانی آزمایش های تهوع آور و دردناکی را روی اسیران جنگی اردوگاه انجام می دادند. به این اسیران بینوا گفته می شد یا باید با آنها همکاری کنند یا کشته می شوند. نوشیدن آب دریا، تنفس کردن گازهای سمی و تحمل کردن اجباری سرمای منجمد کننده از جملۀ این آزمایش ها بودند. زیگموند راشر دستاوردها ( درجهت پیشرفت علم ): هیچ چیز. روش کار: قرار دادن انسان ها در اتاق هایی که بخش عمده هوای آنها تخلیه شده بود. او با این کار می خواست دریابد که اگر هواپیما در ارتفاع بسیار زیاد پرواز کند. چه اتفاقی برای خلبان آن می افتد. این افراد پس از تحمل درد و رنجی جانکاه، همگی مردند. شرط می بندم اصلا نمی دونستی! که در چین باستان برای شناسایی افراد از اثر انگشت استفاده می کردند، اما این کار تا دهۀ 1890 مورد توجه دانشمندان قرار نگرفت. سپس نخستین آزمایش های مربوط به اثر انگشت در ژاپن انجام شد. کم کم ادارات پلیس شروع به استفاده از این روش جدید کردند و در سال 1905، این روش برای شناسایی قاتلان مورد استفاده قرار گرفت. آیا اثر انگشت متهمان می تواند به شناسایی آنها بینجامد؟ پرونده اثر انگشت خون آلود نوشتۀ سربازرس روباه صفت لندن، 1905 ویلیام جونز هنوز پسرکی نوجوان بود که در یک روز بهاری بارانی با این حادثه دلخراش روبه رو شد. او که در مغازه پیرمردی به نام آقای فارو کار می کرد.، آن روز وقتی پشت در مغازه رسید، دید که در قفل است و کسی جواب نمی دهند. وقتی ویلیام در را شکست و وارد مغازه شد، خود را در برابر اجساد آقا و خانم فارو دید که کف مغازه افتاده بودند؛ معلوم بود آنها را آنقدر زده اند تا جان داده اند. پول دخل هم دزدیده شده و دو نقاب ابریشمی کنار اجساد افتاده بود. تحقیقات مقدماتی پلیس نشان می داد که این قتل ها، کار استراتون و برادرش است. این افراد، هر دو از افراد شرور محل بودند. آن دو در شب جنایت در خانه نبودند و قبل از حادثه، برادر کوچک تر را در حال پنهان کردن دو نقاب، دیده بودند. نقاب ها با نقاب های یافت شده در محل جنایت انطباق داشتند. اما این تنها مدرکی بود که آن دو برادر را با آن جنایت مرتبط می ساخت. من برای مصاحبه با آلفرد، به پاسگاه پلیس تاور بریج رفتم. آلفرد جوانی بود کله شق با قیافه ای از خود راضی. در همان نگاه اول برق نگاهی شیطانی را در چشمانش دیدم. او در حالی که دست ها را روی سینه قلاب کرده بود و با حالتی جسور و بدگمان به کاشی های سبزرنگ دیوار خیره شده بود، گفت: « تو نمی تونی هیچ چی رو به من و داداشم ببندی. ما هیچ کاری نکردیم و من حقوق خودم رو می شناسم! » گفتم: « تو اشتباه می کنی، آلفرد. اوضاع و احوال تو اصلاً تعریفی ندارد. بهتره خودت اعتراف کنی، شاید جرمت یک خرده سبک تر شود. » آلفرد آب دهانش را به طرف من پرت کرد، چهره اش را از روی بیزاری درهم کشید و جواب داد: « شما همتون سر وته یه کرباسین! می خواین قمپوز در کنین که یعنی خیلی بارتونه، اما هیچ چی حالیتون نیست، همش باده، آره، درسته... تو هیچ چی سرت نمی شه! » در حالی که سعی می کردم قیافه ای جدی و سرسخت به خودم بگیرم، گفتم: « تو زدی سر آنها را له کردی! » اما استراتون که می دانست دارم بلوف می زنم، فریاد زد: « آره، آره، درسته! ولی تو نمی تونی هیچ چی رو ثابت کنی، مگه نه؟ » بعد هم سرش را بالا گرفت و قاه قاه خندید...

فهرست

• مقدمه
• زمان،زمان آزمایش است
• آزمایش‌های پزشکی کشنده
• آزمایش‌های گیج کنندۀ مربوط به مغز
• آزمایش‌های مربوط به طبیعت ترسناک
• آزمایش‌های عجیب شیمیایی
• آزمایش‌های مربوط به نیروهای هراس‌ آور
• آزمایش‌های همراه با انفجار وسروصدا
• آزمایش‌های درخشان مربوط به نور و الکتریسیته
• حرف آخر: فردایی انفجارآمیز؟

نویسنده

" نیک آرنولد " نویسنده و محقق انگلیسی، متولد سال 1964 میلادی است. او زمانی که به بی علاقگی دانش آموزان انگلیسی به علومی نظیر فیزیک، شیمی، زیست، نجوم و ... پی می برد، تصمیم به نگارش کتاب هایی برای نوجوانان با نثری طنز برای شرح این علوم می گیرد. او در نگارش کتاب هایش علوم را با ادبیات می آمیزد و از آن جایی که انگلیسی ها خود را مردمانی شوخ و بذله گو می دانند از این خصیصه در نگارشش بهره می برد. در سال 2000 نوشتن مجموعه کتاب های علوم ترسناک را شروع کرد و در سال 2004 جایزه مجموعه ها را از آن خود کرد.

• برنده جایزه مجموعه ها
• نویسنده: نیک آرنولد
• مترجم: محمود مزینانی
• تصویرگر: تونی دو سالز
• انتشارات: پیدایش