loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب طناب کشی - مجید قیصری

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب طناب کشی نوشته مجید قیصری توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

داستان این کتاب، در مورد دو کودک عراقی است که پدرشان ناپدید شده و آن‌ها در زمان نبود پدر به دنیا آمده‌اند. این دو کودک، مادری ایرانی دارند اما در مورد پدرشان گمانه‌زنی‌های بسیاری وجود دارد. مردم، مادر این دو کودک را فردی خطاکار می‌دانند و برچسب حرام‌زاده بودن، تا انتهای عمر این دو برادر، گریبان‌گیرشان است. داستان در زمان جنگ بین ایران و عراق اتفاق می‌افتد و علاوه‌بر نادیده‌گرفته شدن این دو کودک نزد مردم و اقوام، صدمات روحی و روانی دوران جنگ نیز، با آن‌ها همراه است. این دو برادر که مادرشان از آن‌ها نگهداری نمی‌کند و نزد مادربزرگشان زندگی می‌کنند، با کینه و نفرت بزرگ می‌شوند. داستان این کتاب در مورد یکی از این دو پسر است که حالا بزرگ شده و درصدد انتقام از مادرش برآمده است. او در سراسر رمان به فکر انتقام از مادر خطاکارش است اما ناگهان همه چیز عوض می‌شود و این پسر می‌فهمد مادری که یک عمر با نفرت از او بزرگ شده و همه او را به خاطر چنین مادری سرزنش می‌کردند، قهرمان ملی بوده است. روایت داستان با تخیل نویسنده همراه است و فضاسازی‌های بسیار خوبی دارد. نفرتی که در شخصیت پسر عراقی موج می‌زند، آن‌قدر خوب تصویرسازی شده که مخاطب با تمام روح و جانش آن را احساس می‌کند. طناب‌کشی، مفهوم جالبی در مورد اتفاقات آن روزهای جنگ دارد. زمانی که سربازهای آمریکایی بغداد را فتح می‌کنند و با انداختن طناب به گردن مجسمه صدام، آخرین علامت اقتدار او را نیز پایین می‌کشند. طرح روی جلد کتاب، دو میخ در هم گره خورده را نشان می‌دهد، این گره‌ها، گره‌های زندگی هستند و برای باز کردنشان راه‌حل‌های ساده‌ای وجود دارد، اگر ما به بیراهه نرویم و این راه‌‌حل‌های ساده را درست جلوی چشم‌مان ببینیم.


برشی از متن کتاب


خانم هاویشام. اسمی است که برادر حردان روی مادرم گذاشته. معنای این اسم را نمی‌دانم. چند بار از خاله می‌پرسم. از بی‌بی می‌پرسم. بی‌بی می‌گوید به حرف‌های حردان و برادرش گوش نکن. حرف‌هایشان را جدی نگیر. افکار آن‌ها خراب است. تا روزی که برادر شوهر خاله‌ام، عدنان، را می‌بینم؛ تنهایی نشسته توی حیاط، از او می‌پرسم: خانم هابیشام کی هست؟ بهم می‌خندد. چند بار اسم هاویشام را تکرار می‌کند تا یاد بگیرم. خاله‌ام صفورا به عدنان می‌گوید: بچه‌ها را اذیت نکن. عدنان می‌گوید: اذیت چی؟ یاد گرفتن یک اسم انگلیسی که اذیت نیست. اطلب العلم همین است دیگر. می‌گوید: هاویشام اسم یک زن مغرور و تنها است در فیلمی به نام آرزوهای بزرگ. می‌گویم: فیلم را کی نشان می‌دهند؟ می‌گوید: از تلویزیون این‌جا ندیدم. شاید روزی نشان بدهند. می‌پرسم: کی؟ می‌گوید: معلوم نیست. خاله‌ام از سر و کله زدن عدنان با ما خوشش نمی‌آید؛ ناراحتی‌اش را با یک واویلا به همه نشان می‌دهد. عدنان درس‌خوانده انگلیس است. صرافی کوچکی دارد که می‌خواهد با حردان بزرگش کند. بعدها که بزرگ می‌شوم و کتاب‌خوان، کتاب آرزوهای بزرگ را می‌خرم و می‌خوانم. چارلز دیکنز. به همراه چند جلد کتاب دیگر: قلعه حیوانات، سالار مگس‌ها. از‌آرزوهای بزرگ خیلی خوشم می‌آید. زنی که تنهاست. زنی تارک دنیا. زنی زندانی در خانه خودش. هر وقت یاد خانم هاویشام می‌افتم بلافاصله تصویر عدنان جلو چشمم زنده می‌شود. با کت و شلوار سفید و دستمال گردنی سرخ. همیشه سیگارش را با چوب سیگاری بلند می‌کشد. چوب سیگارش را یک وجبی جناق سینه‌اش می‌گیرد تا دود بلافاصله از کنارش برود بالا. تا روزی که او را به دلیل اخلال در بازار ارز توبیخ می‌کنند، هیچ‌کدام از مردم بغداد از حضور شخصیتی به نام عدنان کوفی خبر ندارند؛ تا زمانی که می‌خواهند حکم او را اجرا کنند. حکم توسط یک عده کارگر ساختمانی در حضور چند جیپ اجرا می‌شود. نظامی‌ها، لباس شخصی‌ها همه جا هستند و نیستند. بونکر سیمانی که جلو مغازه برادران کوفی نگه می‌دارد، همه می‌ریزند بیرون. باید بریزند بیرون وگرنه بازخواست می‌شوند. اجرای عدالت دیدنی است. حردان جلوتر از همه ایستاده، جرئت فرار کردن ندارد. تمام راسته صرافان را خبر کرده‌اند.

نویسنده: مجید قیصری انتشارات: چشمه

مشخصات

  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 2
  • سال انتشار 1393
  • تعداد صفحه 127
  • انتشارات چشمه

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب طناب کشی - مجید قیصری" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل