loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب طبقه ی هفتم غربی - افق

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب طبقه ی هفتم غربی نوشته ی جمشید خانیان از سوی نشر افق به چاپ رسیده است.

امیر علی پسر چهارده ساله ایست که به دلیل وضعیت بد مالی و فقری که خانواده اش دست به گریبان آن هستند، مجبور به کار کردن می شود. او برای پرستاری از پیرمردی بیمار به خانه ای در بالای شهر می رود. آپارتمان پیرمرد در طبقه ی هفتم غربی برجی بزرگ است. اولین روز کار امیرعلی، دختر پیرمرد شرایط را برای امیرعلی توضیح می دهد. دختر به علت این که شاغل است نمی تواند از پدرش مراقبت کند. بنابراین تمام روز امیرعلی باید از پیرمردی که توان راه رفتن ندارد مراقبت کند. با گذشت زمان کوتاهی بین پیرمرد با امیرعلی رابطه ی دوستی عمیقی شکل می گیرد. پیرمرد برای او تعریف می کند که کودکیش را در روستا سپری کرده و اسبی به نام "قره قیطاس" داشته، بعدها هنگامی همراه خانواده به شهر مهاجرت می کنند، پدرش برای او دوچرخه ای می خرد و پیرمرد به دلیل علاقه ی زیادش به قره قیطاس، اسم او را روی دوچرخه اش می گذارد. پیرمرد می داند که امیرعلی هر روز با دوچرخه تا خانه ی آن ها می آید بنابراین به پسرک اصرار می کند تا به یاد جوانی یک بار او را همراه خودش به دوچرخه سواری ببرد. امیرعلی از این خواسته ی پیرمرد بسیار تعجب می کند. از یک طرف ناتوانی پیرمرد در راه رفتن و از طرف دیگر وجود مرد نگهبان ورودی برج که همه چیز را به دختر پیرمرد گزارش می دهد، همگی این کار را غیر ممکن می سازد. اما با اصرارهای پی در پی پیرمرد، امیرعلی تسلیم خواسته ی او شده و تصمیم می گیرد پیرمرد ناتوان را به آرزویش برساند ...

 


برشی از متن کتاب


زن گفت: «بیا برو دستات رو بشور، این لیوان شیررو بردار، با من بیا بریم بالا!» امیرعلی نگاه کرد به دست هایش، زن از پشت پیشخوان آشپزخانه آمد بیرون و رفت به طرف پلکانی که چهار پله بیشتر نداشت. ایستاد و منتظر ماند. امیرعلی از آشپزخانه که آمد بیرون، لیوان شیر توی دستش بود. زن گفت: «امروز دستات رو توی آشپزخانه شستی، هیچ. از فردا اون بالا، نشون می دم کجاست، اون جا می شوری.» و راه افتاد رفت بالا. امیرعلی پشت سرش بود. زن ادامه داد: «این یادت باشه ...» و برای لحظه ای از روی شانه نیم نگاه تندی به امیرعلی انداخت. «گفتی اسمت چیه؟» امیرعلی نگاهش به لیوان شیر بود. گفت: «امیرعلی خانم!» زن گفت: «این یادت باشه امیرعلی نباید میکروب با خودت بیاوری توی این خونه. خیلی خیلی تمیز هم که باشی باید دست هات رو بشوری. منم وقتی می آم می شورم. حرف دکترهاست.» بالا، یک راهروی کوچک بود با سه تا در. بالای در اتاق رو به رویی که بسته بود یک ساعت صفحه گرد به چشم می خورد. سمت چپی باز بود و سمت راستی در باریکی بود که نیمه باز مانده بود. زن رفت توی سمت چپی. امیر علی توی قاب در ایستاد. زن گفت: «بیا تو!» اتاق، مثل سالن پایین تاریک و روشن بود. تاریک. تاریک. روشن. روشنایی از پشت پرده ی کلفتی بود به رنگ بنفش یا قهوه ای یا سرمه ای؛ درست دده نمی شد. پرده آن بالا بالا، روی دیوار قرار داشت. و مثل یک تخته سنگ کوچک صاف ایستاده بود رو به روی نور و نور با این همه خیلی بی حال و رنگ، از این طرف و آن طرف، راه باز کرده بود و مثل پشنگه ی آب پاشیده شده بود روی صندلی، میز کوچک، تلفن، جعبه ی دستمال کاغذی و این طرف تر، پیرمردی که فرو رفته بود زیر یک ملافه ی سفید رنگ. زن خم شد روی پیرمرد. گفت: «بیداری آقاجون؟» امیرعلی صدای پیرمرد را انگار از ته چاه شنید. ـ بیدارم. زن گفت: «پرستاری که گفته بودم. اومده . اینجاست!» و رو کرد به طرف امیرعلی. ـ بیا جلو! امیر علی رفت جلوتر. زن کمی خودش را کنار کشید. پیرمرد خیره شد به امیرعلی و بعد، چقدر گذشت؟ یک دستش را به سختی از زیر ملافه آورد بیرون و به نرمی توی پشنگه ی نور کم رنگ  بلند کرد و گفت: «سلام!» امیرعلی بلافاصله، دستپاچه گفت: «سلام آقا!» زن گفت: «اسمش امیرعلی ئه!» و ادامه داد: «یه کمی کم سن و سال به نظر می رسه، اما باید تر و فرز باشه که معرفیش کردن.» و باز رو کرد به طرف امیرعلی، «بیا اینجا امیرعلی. بیا شیررو بده آقاجون بخوره!» پیرمرد با اخم رو برگرداند به طرف دیوار. زن گفت: «این جوری که نمی شه آقاجون. بچه بازی رو بذار کنار. دکتر گفت به کلسیم احتیاج داری. اگه همین یه لیوان شیررو هم نخوری که استخونات آب می شه.» و ادامه داد: «بیا امیرعلی!» امیرعلی رفت طرف پیرمرد. زن از تختخواب فاصله گرفت، امد این طرف که اصلا نور نبود. امیرعلی آهسته گفت: «بخورید آقا!»    

(برنده ی 7 جایزه) نویسنده: جمشید خانیان انتشارات: افق  

جمشید خانیان


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب طبقه ی هفتم غربی - افق" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل