کتاب صید قزل آلا در آمریکا - ریچارد براتیگان

کتاب صید قزل آلا در آمریکا به قلم ریچارد براتیگان

"صید قزل آلا در آمریکا" نام کتابی از "ریچارد براتیگان" نویسنده شهیر آمریکایی است.این رمان نخستین داستان و همچنین شاهکار بی بدیل او محسوب می­شود اما در واقع دومین کتاب چاپ شده از "براتیگان" است. نگارش این داستان به صورت تکه تکه است، به طوری که در نگاه اول این حس به خواننده القاء می­شود که با یک مجموعه داستان کوتاه رو به روست و تمامی داستان ها از یک دیگر مستقل هستند، اما اینگونه نیست.

در واقع نویسنده، داستان یک شخص را به بخش های کوچک تقسیم کرده که از یک دیگر جدا نیستند.  رمان از زبان اول شخص نقل می­شود. راوی نحوه صید قزل آلا در آمریکا را با شرح و وصف مکان های مختلف برای ماهیگیری و همچنین نشان دادن فرهنگ آن و ذهنیتی که آمریکا درباره آن دارد نشان می­ دهد. در واقع "صید قزل آلا در آمریکا" نوعی انتقاد اجتماعی نسبت به جامعه آمریکایی است که در آن از ماهی قزل آلا که پر جنب و جوش است به عنوان سمبلی برای تبهکاران این کشور استفاده شده است. داستان سرشار از استعاره است که در کنار نثر روان، عامیانه و طنز آلود هر خواننده ای را به وجد می آورد. "براتیگان" در این کتاب جلوه هایی خاص را برای مخاطب به ارمغان می ­آورد.

کتاب صید قزل آلا در آمریکا به قلم ریچارد براتیگان و ترجمه ی پیام یزدانجو در نشر چشمه به چاپ رسیده است.

برشی از متن کتاب

"هفده سال بعد روی تخته سنگی نشسته بودم. تخته­سنگ زیر درختی کنار یک کلبۀ متروکه بود که اعلان کلانتری مثل تاج گل مراسم خاک سپاری رو درِ جلوش میخ شده بود. این هفده سالِ گذشته رودهای زیادی جاری شده بودند، با هزاران قزل آلا تویشان، و حالا کنار بزرگراه و اعلان کلانتر رود دیگری جاری شده بود، کلامت، و من می ­خواستم پنجاه و پنج کیلومتر تا پایین رودخانه بروم، بروم محل اقامتم قزل آلای فولادسر، استیلهد. قضیه خیلی ساده بود. هیچ کس نگه نمی­ داشت سوارم کند.، با این که وسایل ماهی ­گیری هم همراهم بود. مردم معمولاً نگه می­دارند و ماهی گیرها را سوار می­کنند. اما من باید سه ساعت آنجا معطل می ­ماندم تا سوارم کنند. خورشید مثل یک سکۀ پنجاه سنتیِ خیلی بزرگ بود که یک نفر نفت روش ریخته و کبریت کشیده و روشنش کرده و گفته «بیا، اینو نگه­دار تا من برم یه روزنامه بگیرم بیام»، و سکه را کف دستم گذاشته، و دیگر برنگشته بود. کیلومترها راه رفته بودم تا به آن تخته سنگ زیر درخت رسیدم و روش نشستم. هربار که ماشینی رد می ­شد، تقریباً هر ده دقیقه، از جا بلند می ­شدم و با شستم علامت می­ دادم، طوری که انگار یک خوشه موز است، و بعد بر می گشتم و دوباره روی تخته سنگ می­ نشستم. کلبۀ قدیمی بامی حلبی داشت که گذر سال­ها رنگش را گل منگلی کرده بود، مثل کلاهی که با گیوتین دخلش را آورده باشند. یک گوشۀ بام وا افتاده بود و باد داغی از سمت رودخانه می­آمد و آن گوشۀ وا افتاده توی باد دنگ­دنگ صدا می­ کرد. ماشینی رد شد. یک زوج پیر. ماشین تقریباً از جاده منحرف شده بود و داشت می­ ­زد به رود. فکر کردم حتماً تا اینجا خیلی هم مفت­سوار ندیده ­اند. ماشین پیچ جاده را دور زد و آن­ها هر دو تا همان­طور داشتند پشت سرشان نگاه می­ کردند به من. کار دیگری نداشتم بکنم، برای همین با تور ماهی ­ام حشره­های طعمه را می­گرفتم. بازی خودم را راه انداخته بودم. این طوری بود که: من نمی توانستم دنبال آن­ها بروم. باید می­ گذاشتم خودشان پروازکنان بیایند سمت من. کاری بود که با حساب و کتاب ذهنی صورت می­گرفت. شش تا گرفتم. چند قدم آن طرف­تر از کلبه مستراحی بود و درش بی­ تعارف باز مانده بود. داخل مستراح مثل صورت آدم بود و انگار داشت می­گفت: «آن پیرکی که منو ساخته 9745 بار اینجا ریده و حالا مرده و من نمی ­خوام کس دیگه­ای دستش به من برسه. اون آدم خوبی بود. منو با عشق و علاقه ساخت. تنهام بذار. من حالا یادگار اون ما تحت نازنینی ام که کلکش کنده شده. هیچ راز و رمزی اینجا نیست. برای همینه که در بازه. اگه ریدنت گرفته، مثل گوزن­ها برو لای بوته­ها.» به مستراح گفتم: «گور بابات. چیزی که من می­ خوام همه­اش یه ماشینه که ببردم پایین رود.» "

نویسنده

ریچارد گری براتیگان متولد 30 ژانویۀ 1935 در ایالت واشنگتن است. از او 9 رمان و چندین دفتر شعر به چاپ رسیده است. محبوب ترین و شناخته شده ترین اثر او "صید قزل­آلا در آمریکا" می­ باشد. او در بیست سالگی شیشۀ پاسگاه پلیس را با سنگ شکست و یک هفته را در زندان گذراند و بعد به بیمارستان دولتی آرگون تحویل داده شد. به تشخیص پزشکان او به نوعی بیماری پارانوئیدی دچار بود به همین دلیل در همان بیمارستان تحت شک درمانی و مراقبت ویژه قرار گرفت. مرگ او هم به مانند داستان­هایش عجیب است. در 25 اکتبر 1984 ماموران پلیس جسد او را در حالی که یک بطری مشروب و یک تفنگ درکنارش بود در خانه­اش یافتند. ماموران اظهار داشتند که او پشت به پنجره به شقیقه خود شلیک کرده است. برخی دیگر از آثارنویسنده عبارت اند از:  1. ژنرال متفقین، اهل بیگ سور (1964).  2. در رویای بابل (1977).  3. در قند هندوانه (1968).  4. سقط جنین (1971).  5. هیولای هاوکلاین (1974).  6. پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد (1982).  7. یک زن بدبخت (1982)

• نویسنده: ریچارد براتیگان
• مترجم: پیام یزدانجو
• انتشارات: چشمه