loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب شکرستان و یک داستان (حصیر باف و راهزن ها)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب حصیر باف و راهزن ها نوشته ی مجید راستی توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

این کتاب جلد دیگری از مجموعه کتاب هایی با عنوان " شکرستان و یک داستان " می باشد. ایده ی اصلی داستان های شکرستان روایت مثل ها و قصه های کهن ایرانی می باشد. شخصیت های داستانی آمده در این کتاب کاملا بومی و با پوششی ایرانی هستند. هر جلد از این کتاب قصه ای را روایت می کند که در 24 صفحه همراه با تصاویری رنگی برای کودکان تولید شده است. تصاویر هر جلد برگرفته از تصاویر انیمیشن شکرستان بوده و قصه های آن نیز برگرفته از مجموعه انیمیشن آن است؛ با ذکر این نکته که قصه های کتاب با قصه های فیلم یا انیمیشن آن متفاوت هستند. داستان این جلد از این مجموعه کتاب روایت قصه ی پسری به نام " بهادر " است. او تمام پول هایش را خرج دوستان بیکارش می کرد و از صبح تا شب به دنبال آن ها بود و هر کاری که آن ها انجام می دادند، او هم انجام می داد. پدر بهادر در بازار دکانی داشت. او از اینکه پسرش تمام طول روز خود را به گذراندن با این جماعت بیکار سپری می کرد نگران بود. برای همین تصمیم می گیرد او را به دکان حصیربافی بفرستد تا هنر حصیربافی را بیاموزد و استاد شود و ...


برشی از متن کتاب


پدر بهادر، آدم خوش خیالی بود. توی دکانش با دوستش حرف می زد که چند جوان با سر و صدا از جلوی دکان دویدند و رفتند. دوستش گفت: امان از دست این جوان های بیکار. پدر بهادر گفت: باید پدرها و مادرها را سرزنش کرد که فرزندان شان را خوب تربیت نمی کنند. جوان ها برگشتندو دوباره از جلوی دکان رد شدند. دوستش پرسید: این که رد شد، بهادر بود، ها! پدر بهادر خندید و گفت: چه شوخی بامزه ای دوست من! امکان ندارد پسر من مثل آن جوان ها باشد! اما مثل آن ها شده بود. پدر خوب که نگاه کرد، بهادر را شناخت. و داد زد: بهادرررررر! بهادر صدای پدرش را شنید و آمد. پدر گفت: آبرویم را بردی! تا شب گوشه ی دکان می نشینی. نه من با تو حرف می زنم. نه تو با من. حرف هامان هم باشد برای شب توی خانه. بهادر با دلخوری تا شب گوشه ی دکان نشست و حرف نزد. شب که به خانه رفتند. پدر گفت: خب من...بهادر به حرف آمد و گفت: پدرجان، خب ندارد! خب خب هم ندارد. من هم جوانم و دل دارم...من هم دوست دارم بازی کنم. من هم دلم می خواهد که چیزهای تازه داشته باشم...وقتی حرف های بهادر تمام شد، پدر پرسید: حرفت تمام شد؟ حالا نوبت من است که حرف بزنم!...

شکرستان و یک داستان نویسنده: مجید راستی انتشارات: سوره مهر  

مجید راستی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب شکرستان و یک داستان (حصیر باف و راهزن ها)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل