محصولات مرتبط
کتاب شناخت اساطیر ایران اثر جان هینلز با ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی در نشر چشمه به چاپ رسیده است.
نسخه اصلی کتاب حاضر بر اساس منابعی از هند باستان و منابع ایرانی چون اوستا، متون پهلوی، شاهنامه فردوسی، متنهای تاریخی دوران اسلامی و حتی آداب و رسوم حاکی از دوران گذشته ایران و ایرانی، نگاشته شده است؛ تا به این وسیله اساطیر ایرانی را به مخاطبان امروز بشناساند. چراکه اساطیر، انتقال دهنده فرهنگ انسانهایی به قدمت تاریخاند. آنجا که کشفیات تاریخی و باستان شناسی از بیان شواهد و مدارک عاجز میمانند، با تکیه بر اسطورهها میتوان به مطالب نابی دست یافت و دیگران را نیز از آن مطلع کرد. مطالعه اساطیر ایران باستان، مسیری را برای شناخت فرهنگ غنی و پربار این سرزمین کهن باز مینماید که دانستنشان خالی از لطف نیست. نویسنده آگاه -جان هینلز- با نگارش «شناخت اساطیر ایران»، کتابی با طرح ساده در این زمینه ارائه نموده که در کنار سایر مقالات و آثار نگاشته شده متعدد در این زمینه، با شفافیت بیشتری سخن میگوید و به سادگی اما به شکلی جامع، به اطلاعات اسطورهایشان، میافزاید. در همین راستا ابتدا در یک زمینه تاریخی، مطالبی در مورد آغاز آفرینش را در کنار معرفی خدایان باستانی چه آنها که به عنوان نمونههای کهن شناخته میشوند و چه تحول یافتگان دورانهای بعد را بیان میکند. از آنجا که برخی قهرمانان تاریخی همچون جم، تهمورث، فریدون و... به شکل و هیبت اسطوره مشهوراند، به این گروه نیز میپردازد. اسطورههای زرتشتی و زروانی از دیگر مواردیاند که نویسنده با همان ویژگیهایی که بیان شد (ساده اما جامع) به آنها پرداخته است. گفته میشود از پیش کشیدن موارد علمی که نیازمند اطلاعات بسیار دقیقیست و گاهاً مورد شک و بحث قرار میگیرند، خودداری نموده اما بنا به تناسب به ایراد تحلیلها و نکات مهمی در جای جای مباحث میپردازد.
برشی از متن کتاب
ایرانیان باستان جهان را گرد و هموار مانند بشقابی تصور میکردند. در نظر آنان آسمان فضای بیپایان نبود، بلکه جوهری سخت همچون صخرهای از الماس بود که جهان را مانند پوستهای دربرگرفته بود. زمین در حالت اصلی و دست نخورده خود هموار بود، نه درهای داشت و نه کوهی و خورشید و ماه و اختران بالای زمین بیحرکت در وسط آسمان قرار داشتند. همه چیز آرام و هماهنگ بود. اما این آرامش با وجود «شر» (اهریمن) در عالم درهم شکسته شد که آسمان را شکست و به آن داخل شد، به آب فرو شد و سپس به میان زمین تاخت و آن را به لرزه درآورد و بر اثر آن کوهها از زمین بیرون آمدند. کوه اصلی کوه البرز بود که هشتصد سال طول کشید تا از زمین به در آمد. دویست سال طول کشید تا به « ستاره پایه» رسید و دویست سال تا «ماه پایه» و دویست سال تا «خورشید پایه» و دویست سال دیگر هم طول کشید تا به منتهیالیه آسمان رسید. بدین ترتیب، این کوه میان گیهان کشیده شده است، در حالی که ته آن به آسمان در جایی که جهان را احاطه کرده پیوسته است. ریشههای این کوه گیهانی در زیر زمین پراکندهاند و آن را به هم پیوسته نگه میدارند و از این ریشهها همه گروههای دیگر سر بر میآورند. در وسط زمین کوه «تیره» که قله البرز است ، قرار دارد و از آنجا تا به عرش، پل چینوت کشیده شده که روانها پس از مرگ در سفر خویش به سوی بهشت یا دوزخ باید از آن بگذرند. ستیغ ارزور بر لبه کوه البرز، دروازه دوزخ است که در آنجا دیوان با هم به گفتوگو مشغولند. تنها زمین نبود که بر اثر ورود شر در جهان به لرزه درآمد، خورشید و ماه و اختران نیز از جای خود تکان خوردند به طوری که تا دوران بازسازی جهان همچون تاجهایی در پیرامون زمین میچرخند، و هر روز از 180 روزنی که در کوه البرز در مشرق است، داخل میشوند و از 180 روزنی که در مغرب است، خارج میگردند. قطرات باران را ایزد تیشتریه (= تیشتر. نک به ص 36) ساخت. بادبانها را به یک سو برد تا از آن دریای گیهانی، وروکشه، یا دریای بیانتها را تشکیل دهد که آن سوی قله کوه البرز قرار دارد. این دریا چنان وسیع است که هزار دریاچه را شامل میشود که عبارتند از چشمههای ایزدبانو آناهیتا (نک به ص 38). در میان این دریا دو درخت قرار دارد: درخت «در بردارنده همه تخمها» که همه درختان از آن منشعب میشوند و درخت گوکرنه یا هوم سفید که همه مردمان اکسیر جاودانگی را در هنگام بازسازی جهان از آن دریافت میدارند. شر طبعاً کوشید تا این درخت زندگیبخش را نابود کند و چلپاسهای را آفرید که بدان حمله کند، اما ده «کر» یا ماهیهایی که دائماً در آن دریا به شنا میپردازند، از آن درخت پاسداری میکنند به طوری که همیشه یکی از آنها چلپاسه را زیر نظر دارد. آنگاه سه دریای بزرگ و بیست دریای کوچک تشکیل شد. دو رودخانه در زمین جاری شدند: یکی از شمال به سوی باختر و دیگری از شمال به سوی خاور روان گشت، و هر دو سرانجام پس از اینکه دو انتهای زمین را پیمودند به دریای گیهانی پیوستند. هنگامی که نخستین قطرات باران فرو آمد، زمین به هفت بخش تقسیم شد. بخش میانی، خونیرث، نیمی از همه زمین را تشکیل میدهد و شش قسمت دیگر که خونیرث را احاطه کردهاند، همه «کشور» خوانده میشوند. آدمیان قادر نبودند که از ناحیهای به ناحیه دیگر بروند، مگر سوار بر پشت گاوی آسمانی به نام سریشوک یا هذیوش.
فهرست
فهرست مطالب: پیشگفتار مترجمان مقدمه طرح کلی تاریخ ایران منابع اسطورهها طبیعت و اسطوره اساطیر ایران باستان تصویر عالم خدایان باستانی وَیو (وای)، باد تیشتریه (تیشتر)، دیو خشکسالی آناهیتا (ناهید)، آبهای نیرومند بیآلایش ورثرغنه(بهرام)، پیروزی رپیثوین، سرور گرمای نیمروز خلاصه خدایان مرتبط با آیینهای دینی آتَر، آتش هومه (هوم)، گیاه و خدا خلاصه قهرمانان ایزدی یمه (جم) هوشنگ و تخمورو (تهمورث) ثریته (اثرط)، ثریتونه (فریدون) کرساسپه (گرشاسب) خلاصه اساطیر باستانی اساطیر زردشتی ستیز میان خدایان و دیوان نیروهای خیر اهوره مزدا، سرور دانا امشه سپنتهها (امشاسپندان)، پسران و دختران خدا وهومنه (بهمن)، اندیشه نیک اشه (اردیبهشت)، راستی خشثره ویریه (شهریور)، شهریاری مطلوب ارمیتی (اسپندارمد)، اخلاص هوروتات (خرداد) و امرتات (مرداد)، کمال و بیمرگی سروشه (سروش)، فرمانبرداری ایزدان یا موجودات ستودنی نیروهای شر انگره مینیو (اهریمن) ایشمه، خشم اژی دهاکه (ضحاک) طبیعت شر اسطوره آفرینش نخستین پدر و مادر بشر خدا و انسان اسطورههای پایان جهان زندگی پس از مرگ زندگانی آن جهانی بهشت دوزخ داوری جهانی دوران آهن نخستین منجی دومین منجی سومین و آخرین منجی کیش زروانی، بدعتی در دین زرتشتی اساطیر کیش مهر اسطورهو پیامبر اسطوره و شاه اسطوره و تاریخ اسطوره و تفسیر تاریخ بازسازی تاریخ بنا بر اسطوره اسطوره، مناسک و نماد پردازی مراسم مربوط به درگذشتگان مناسک آتش هوم و نثار مرتبط با مناسک آن مفهوم اسطوره و مناسک نتیجهگیری: اسطوره و ایمان مفهوم خدا و جهان و انسان فهرست مآخذ که در متن به اختصار به آنها ارجاع داده شده است فهرست برخی از اصطلاحات کتابنامه فهرست عمومی
نویسنده: جان هینلز مترجمان: ژاله آموزگار - احمد تفضلی انتشارات: چشمه
مشخصات
- مترجم ژاله آموزگار
- نوع جلد جلد نرم
- قطع وزیری
- نوبت چاپ 23
- تعداد صفحه 214
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران