کتاب شش کلاغ 2 (پادشاهی شیادها 1)

کتاب پادشاهی شیادها اولین جلد از مجموعه ی شش کلاغ 2 نوشته ی لی باردوگو و ترجمه ی بهنام حاجی زاده و ماندانا نوری توسط انتشارات بهداد به چاپ رسیده است.

این کتاب جلد اول از کتاب دوم این مجموعه می باشد. در کتاب اول این مجموعه، داستان تا آن جا پیش رفت که " کز برکر " طی قرار دادی با " ون اک " راهی دربار یخی شد تا " بو یول - بایور " مردی که سازنده ی ماده ای به نام " جوردا پارم " است را برایش بیاورد. جوردا پارم، قدرتی شگفت انگیز به گریشاها می دهد. گریشاها به طور طبیعی و ذاتی دارای قدرت هایی خاص هستند و این دارو آن ها را نا متعادل و وحشی می کند و در نهایت باعث اعتیاد روانی و نابودیشان می شود. او متوجه شد بایور مرده و تنها توانست پسر او " کول " را با خود از دربار یخی بیرون بیاورد. اما " ون اک " قرارداد را نقض کرده و هنگام فرار " ایژ " یکی از افراد کز را با خود برد. در ادامه داستان در این کتاب، کز و گروهش مخفیانه در بندرگاه به سر می بردند و دنبال راهی برای نجات اینژ و پس گرفتن پولشان بودند. در این بین کز توانست اسمیت، وکیلی که حساب دارایی های ون اک را داشت سرگرم کند و شبانه به دفتر او برود و به اسناد مورد نیاز دست پیدا کند. اینژ اسیر شده بود و در اتاقی بدون پنجره که فقط یک محفظه ی هوا داشت، زندانی بود. ون اک، یک " بایان " را برای مراقبت از او گمارده بود. اینژ سعی می کرد کم تر غذا بخورد تا لاغرتر شود و بتواند از محفظه بیرون برود و فرار کند. او توانست با شکستن ظرف غذایش و برداشتن تکه ی شکسته ی آن طنابهایش را پاره کند و از راه محفظه فرارکند. او خود را در سالن نمایش قدیمی و ویرانی دید. در همین زمان ون اک او را غافلگیر کرد و از او خواست تا مخفیگاه کز را لو بدهد. اینژ مقاومت کرد و ون اک دستور داد پاهای اینژ را به چکش خرد کنند. ناگهان اینژ...

کز، اینژ، نینا، ماتیاس، جسپر و وایلان قهرمانان داستان " پادشاهی شیادها " هستند. داستان روایتی خیال پردازانه با قدرت هایی ماورایی و تلفیقی از گذشته و حال، تکنولوژی و مدرنیته و افسانه است. آدم هایی که هر کدام در عین جنایت کار بودن و رزالت هایی که ناخواسته دچارش شده اند، هنوز خوبی هایی برای انسان بودن در وجودشان دارند و هر کدام برای رهایی از جنایت و خلاف پا به عرصه ی میدانی خطرناک می گذارند.

 

 

برشی از متن کتاب

ماتایاس شاید ماتایاس برای جبران هر یک از اشتباهاتی که در طول زندگی از او سرزده، سراغ اشتباه به مراتب بزرگ تری رفته، ولی همیشه باور داشته به رغم تمام جنایات و لغزش هایی که از او سرزده، در درون خود هسته ای از وقار و حیا دارد که نفوذ ناپذیر است. با این وجود مطمئن بود اگر یک ساعت دیگر هم با آلیس ون اک سر کند، فقط محض رسیدن به اندکی آسایش خاطر، او را می کشد. هجوم به خانه ی کنار دریاچه با چنان دقتی پیش رفته بود که ماتایاس جز تحسین هیچ واکنش دیگری نداشت. سه روز بعد از ربودن اینژ، راتی به کز راپورتی رد کرد از روشن شدن چراغ هایی در ایل کمدی، همین طور قایق هایی که در ساعت های نا معمول به آن جا آمد و شد داشتند و اغلب مرد سولی جوانی هم سوار این قایق ها بود. او را خیلی سریع شناسایی کردند. آدم بایان نام داشت، به تعلیم موسیقی مشغول بود و شش ماهی می شد که در خدمت ون اک بود. ظاهرا بعد از این که وایلان خانه اش را ترک کرده، پایش به خانه ی ون اک باز شده، ولی وایلان اصلا تعجب نکرد، پدرش معلم حرفه ای موسیقی برای آلیس استخدام کرده بود. جسپر گفت: " این آلیس چیزی هم بلده؟ " وایلان مکثی کرد و بعد گفت: " خیلی ذوق و شوق داره. " خیلی راحت می شد فهمید که اینژ را در ایل کمدی نگه می دارند و نینا هم می خواست بلافاصله برای نجاتش دست به کار شود. گفت: " ون اک از شهر نبردتش. " بعد از پیروز شدن نینا در نبرد با پارم این اولین بار بود که رنگ به گونه هایش می دوید. " مشخصه که اینژ رو اونجا حبس کرده. " کز بر و بر به فضای خالی جلویش و با نگاهی متفکر در چشم هایش، گفت: " زیادی مشخصه. " - کز ... - دوست داری صد کروگه گیرت بیاد؟ - واسه چی؟ - نکتش همینه. ون اک کار رو زیادی ساده کرده. داره باهامون عین احمق ها رفتار می کنه. ولی اون که توی برل به دنیا نیومده. ماهم یه مشت احمق نیستیم که صاف بپریم طرف اولین نشونه ی خوش آب و رنگی که نشون مون می ده. ون اک انتظار داره باورمون بشه اینژ تو اون جزیره س. شایدم باشه. ولی ون اک هم یه عالمه سرباز جمع کرده منتظر ما، شاید حتی یه گریشایی که پارم خورِش کرده...

نویسنده: لی باردوگو مترجم: بهنام حاجی زاده - کژوان آبهشت انتشارات: باژ